اعتیاد در مدل نظام اجتماعی

اعتیاد در مدل نظام اجتماعی‌، نوعی مصرف مواد مخدر را نزد معتاد‌ می‌رساند که بواسطه جریان سرمایه‌های مالی انسانی- اجتماعی جان گرفته و سیاست‌های خاصی را له یا علیه خویش یافته و به الگوهای رفتاری معینی در عرصه فرهنگ تحقق بخشیده است‌. معتاد پول خود را بالای موادی‌ می‌دهد که جانش را در بلندمدت رفته­رفته‌ می‌ستاند؛ اما او این مرگ تدریجی را فدای لذتی آنی‌ می‌کند که با هر بار تخدیر از آن نیز کاسته‌ می‌شود‌. معتاد اما منابع و برنامه‌ها و کارهایش را در این راستا تنظیم‌ می‌کند و مخالفت‌های هنجاری جامعه را با این رفتار نیز به چیزی نمی­گیرد؛ زیرا نفع و تعلق تخدیر و تحریک با این مواد اعتیادآمیز را برتر ارزیابی‌ می‌کند‌، خصوصاً اینکه منابع مالی در دست خویش را سرمایه‌ای هم نمی­داند که به نیابت از جامعه و در راستای پیشبرد رفاه همگانی لازم است به کار گرفته شود و حتی حاضر نیستند این منابع را متعلق به همه اعضای خانواده خویش نیز بدانند و بلکه سهم کل این مجموعه را هم دائماً به نفع مصرف فزاینده مواد مخدر خویش‌ می‌کاهند و رفته­رفته به کش رفتن از آن نیز مبادرت‌ می‌ورزند‌.

در این که معتادان سلامت و جان خویش را چونان سرمایه‌های اجتماعی از این رهگذر به مهلکه‌ می‌اندازند‌، تردیدی نیست؛ اما مهم تر این که جامعه هم به سرمایه­گذاری برای ترک اعتیاد آنان اعم از پرورش پزشک و روان­پزشک و مددکار و داروساز و تجهیزات پزشکی لازم و احداث بیمارستان و اردوگاه ترک اعتیاد‌ می‌پردازد و‌ می‌کوشد با تأمین شرایط مطلوب پس از ترک مواد نظیر ایجاد اشتغال به حفظ حضور آنان در مسیر مستقیم زندگی انسانی- اجتماعی یاری رساند و نگذارد سلامت همگانی از این زاویه خدشه پذیرد‌. این همه البته با تحقیقاتی نیز توأم است که فرصت‌های معطوف به این رفتارهای انحرافی را محدود کرده و جریان رفاه اجتماعی را منصرف به این رویه ننماید و از مکانیسم‌های معمول عضویت اجتماعی سوءبرداشت نکند‌. هزینه اتلاف نیروی انسانی و خصوصاً نیروی انسانی تجهیز شده بر حسب اعتیاد چون با سودآوری اقتصادی آن تراز شود‌، می‌تواند نمایانگر انحراف سرمایه گذاری‌های رفاهی به سوی اعتیاد باشد[۱] و سیاست را تحت نظارت فرهنگ به تغییر این جریان معطوف سازد؛ زیرا این سیاست نیز جز قدرت تفویضی اعضای جامعه جهت نیل به اهداف مشترک­شان چیز دیگری نیست و نمی­تواند خلاف خواست و منافع و تعلقات همین اعضا گام بر دارد‌.[۲] در غیر این صورت اصلاح کارکردهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظایر آن ها الزامی است و صرفاً نمی­توان تغییر رفتار معتاد را با تمرکز بر خود او چشم داشت و مثلاً به سادگی تصور کرد او از زشتی عملش آگاه نیست و با آگاه­سازی وی‌ می‌توان نسبت به اصلاح رفتارش توفیق یافت؛ بلکه خوشایندسازی رفتارهای جایگزین بنا به مبادلات دستاوردهای همان خرده­نظام‌ها است که‌  می‌تواند حظی وافر را در این تغییر رفتار پیش پایش نهد و او  را به پیگیری سعادتمندی خودخواسته‌ای از این رهگذر رهنمون سازد. در طراحی این مدل علاوه بر تاریخچه زندگینامه‌ اشخاص معتاد و غیرمعتاد در اشکال همزمان و درزمان لازم است به تاریخ تعاملات آنان در قالب های محلی و ملی و بین‌المللی هم نگریست.[۳]

قواعد نظریه بازی نظیر تعادل پویای چانه زنی‌، دسترسی به اطلاعات کامل‌، شناخت و امکان و تمایل به تحقق انتظارات عقلانی و امثالهم را نیز در این مجموعه جاری و ساری یافت[۴]  و نه تنها شرایط ارگانیستی که احوال روان کاوانه و انگیزه‌های روانی نظیر سرکوب میل با عقل به انگیزه نفع پرستی و سرک کشیدن‌های نشانگان انیمائی[۵] در نمادهای انیموسی[۶] تا حد ملالت تمدن را هم از قلم نیانداخت که به روایت خود معتادان قابل دسترسی و تفسیر می‌نماید[۷]  و می‌توان علاوه بر فراگیری معتاد از خودتاملی هایش در این پرتو به فراگیری محققان و بلکه سایر اعضای جامعه و حتی کل خرده نظام‌های اجتماعی از این مدل سازی نیز عنایت داشت و علاوه بر پیش بینی منویات فردی‌، جریانات اجتماعی نظیر استدلالات تیمی[۸]  را نیز به سوی تغییر اوضاع موجود به مطلوب هم هدایت کرد‌.[۹]

از نگاه جامعه شناسان با توجه به مباحث بیان شده دلایل و علل پویه انتخاب رفتار اعتیادآمیز در شخص خلاصه نمی شود و کلیه خرده نظام‌های اجتماعی را در بر می‌گیرد و حسب تعاملات مؤلفه‌های همان ناحیه نیز قابل کنترل می‌نماید‌. نسبت هزینه فایده انتخاب این رفتار‌، میزان اراده داشتن به چنین کاری و بالاخره مواجهه با پیامدهای این انتخاب برای شخص همانند سایر خرده نظام‌های اجتماعی عمل می‌کند‌.

پی‌نوشت‌ها

[۱]. Becker, G. (1976). The Economic Approach to Human Behavior. Chicago: University of Chicago Press.

[۲]. Becker, G. S. and Murphy, K. M. (1988). A theory of rational addiction. Journal of Political Economy 96 (4): 675–۷۰۰٫

  1. Ross, D. (2005). Economic Theory and Cognitive Science: Microexplanation. Cambridge, MA: MIT Press .
  2. Camerer, C. F. (2003). Behavioral Game Theory: Experiments in Strategic Interaction. Princeton, NJ: Princeton University Press.

[۵] – ضمیر ناخود آگاه.

[۶] – ضمیرخود آگاه

  1. Montague, P. R. and Berns, G. (2002). Neural economics and the biological substrates of valuation. Neuron 36: 265–۸۴٫
  2. Bacharach, M. (2006). Beyond Individual Choice. Princeton: Princeton University Press .
  3. Herrnstein, R. and Prelec, D. (1992). “A theory of addiction.” In G. Loewenstein and J. Elster (eds.). Choice Over Time. New York: Russell Sage Foundation.
بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است