اعتیاد و تحولات خلقی

هزاران معتاد در جهان اطراف ما زندگی می‌کنند که کمتر تغییرات خلق و خوی آنها در نتیجه وابستگی به هر امر اعتیادآور مورد توجه قرار می‌گیرد. وابستگی به خوردن و نوشیدن، قمار بازی، اینترنت، بازی های کامپیوتری و.. در چارچوب رفتار اعتیادآور، رفتارهایی‌اند که در نتیجه اختلالات رفتاری و فکری از دوران کودکی فرد در او درونی و به بخشی از شخصیت او تبدیل شده است. امروزه بسیاری از این اشخاص در انزوا و ناامیدی به سر می برند. می‌توان گفت تقریبا تمامی افراد تمایل عمیقی به احساس خوشی و آرامش ذهن و روح دارند، بسیاری از ما این فراگیری صلح و زیبایی را در زندگی خود پیدا می کنیم، اما ممکن است بعد از آن تنها با شروع یک اتفاق به عقب برگشته و این احساس خوشایند را از دست دهیم. در این صورت احساس غم و ناامیدی تمام زندگی را فرا می گیرد. این یکی از چرخه های زندگی است و نمی توانیم آن را کنترل کنیم. تا حدودی تنها می توانیم با توجه به اینکه این چرخه ها غیر قابل کنترل‌اند ، کمک کنیم تا از ما دور شوند، از آنها یاد بگیریم یا برای رسیدن به خوشبختی با آنها مبارزه کنیم. بنابراین وقتی زندگی یک فرد با برگشت به عقب وارد چرخه غم و ناراحتی می شود. برای برخی از افراد رفتارهای اعتیادآور می تواند به عنوان تلاش برای کنترل بخشی از این چرخه های غیر قابل کنترل باشد. بر این اساس فرد با رفتار اعتیادآور خود مانند مصرف الکل، مواد، پرخوری، اینترنت و … می‌خواهد با ایجاد تغییر حالت زندگی خود  وبرگشتن به چرخه آرامش  وشادی در وهله اول، این چرخه را کنترل و بعد عمل یا رفتار اعتیادآور او مثلا مصرف مواد به عنوان تلاشی بر کنترل این چرخه و تحقق میل به شادی و آرامش است. نکته مهم این است که اعتیاد به عنوان یک فرایند پیشرونده باید مورد توجه قرار گیرد.

اعتیاد امری پیش رونده است،  به این معنا که ضریب کنترل آن بعد از اولین رفتار  و عمل اعتیادی سخت و خارج از کنترل می شود. جستجوی بی هدف برای رسیدن به صلح و آرامش از طریق ارتباط با یک شی، رویداد یا رفتار همان چیزی است که بدان وابستگی می گوییم و این وابستگی مصداق های متعددی دارد. به عنوان مثال فرد با نوشیدن الکل به تغییر خلقی می رسد که با اولین تجربه برای او حس خوشایندی به وجود می آید. فرد معتاد به قمار با قراردادن شرط بندی در بازی های فوتبال و سپس تماشای آن به تغییرات خلقی می‌رسد. عمل اعتیادآور، عملی است که با ایجاد دگرگونی در حالات و خلق و خو فرد تغییرات روحی در او ایجاد می کند که فرد از تجربه دوباره آن احساس خوشایند دارد. بر اساس یافته های هاروی میلکمن[۱] ، معتادان به انواع خاصی از تغییرات خلقی و رفتاری جذب می شوند. به عنوان مثال، میل به اکستازی با سه تغییر خلقی و روحی شمال تحریک جنسی، سیری غیر طبیعی و توهم همراه است.

  نمی‎تواند با قاطعیت گفت چرا عده‌ای معتاد می‌شوند، ترکیبی از عوامل خطر  و نقص در عوامل محافظت کننده منجر به ظهور اعتیاد می شود. ژنتیک، تاثیرات محیطی و توسعه سه دلیل مهمی است که درباره روند رو به رشد اعتیاد در جهان بدان تاکید می‌شود. بر اساس مطالعات حدود نیمی از عوامل منجر به اعتیاد به ژنتیک مربوط می‌شود. همچنین جنس، قومیت و وجود سایر اختلالات روانی ممکن است بر خطر مصرف مواد تاثیر گذارد. محیط زیستی فرد که متاثر از خانواده، دوستان، وضعیت اقتصادی و به طور کلی کیفیت زندگی فرد، فشار همسالان، سوء‌استفاده فیزیکی و جنسی، استرس و اضطراب تا حدود زیادی بر مصرف مواد اثر دارد. اگر چه مصرف مواد در هر سنی می‌تواند به اعتیاد منجر شود، اما تجربه ثابت کرده مصرف مواد در مرحله مهم رشد ذهنی و جسمی فرد مانند نوجوانی احتمال سوء مصرف را بسیار بیشتر می‌کند. از آنجایی که در دوره نوجوانی مراحلی از مغز که مربوط به تصمیم گیری، قضاوت و کنترل خود، هنوز در حال رشد است، نوجوانان در صورت وجود عوامل خطر  و شرایط محیطی مناسب ممکن است بیشتر از دیگر افراد در معرض سوء مصرف قرار گیرند.

تاکید بر عوامل خطر و محافظت کننده مصرف مواد به ویژه در ارتباط با نقش مهم خانواده‌ها در امر پیشگیری و حتی درمان اعتیاد بسیار کاربرد دارد. پژوهش‌ها در مورد عوامل خطر و محافظت کننده‌ی خانوادگی بروز اعتیاد، روندی را نشان می‌دهد که برای طراحی برنامه‌های پیشگیرانه موثر ضروری هستند. هنگامی که شکل مشکلات خانوادگی یا عوامل خطرزا افزایش می‌یابد، احتمال بروز مشکلات رشدی کودک نیز به سرعت افزایش می‌یابد. به طور کلی کودکان و نوجوانان توان ایستادگی در برابر فشار یک یا دو مشکل خانوادگی در زندگی را دارند. با این حال، هنگامی که به طور پیوسته مورد هجوم مشکلات خانوادگی قرار می‌گیرند، احتمال تبدیل آنها به افراد سوء مصرف کننده مواد را افزایش می‌دهد.

بر اساس تحقیقات، بیشتر عوامل خطرزای خانواده در خانواده‌های در معرض خطر جمع می‌شوند. کودکان فقیر باید با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کنند، از جمله غیبت والدین به دلیل وجود والدین شاغل، یا پدرانی که در زندانی هستند یا حتی اگر در خانه هم باشند از عهده مخارج زندگی برنمی‌آیند. دیگر مشکلات خانوادگی که از فقر سرچشمه می‌گیرند، عبارتند از: والدین تندخو یا افسرده، نداشتن غذای کافی و مراقبت‌های پزشکی، بی‌خانمانی، کشمکش والدین بر سر موضوعات مالی و همه‌ی اینها می‌توانند به دشمنی  و نزاع والدین، بی‌اعتنایی و سوءرفتار با کودک و رفتارهای جامعه ستیزی نوجوانان و افسردگی منجر شود[۲].

پی‌نوشت‌ها

[۱] Harvey B. Milkman

[۲] https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC5002339/


بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است