افغانستان و استراتژی‌های تحمیلیِ از بالا به پایین

مداخلات مکرر خارجی یکی از ویژگی‌های بارز تاریخ معاصر افغانستان است. در پی استقلال افغانستان از بریتانیا در ۱۹ اوت سال ۱۹۱۹ امید می‌رفت که مداخلات خارجی در افغانستان به پایان برسد، اما این کشور در سال‌های بعد به عنوان یکی از مناطق رقابت بلوک غرب و شرق مدت‌های مدیدی دچار تلاطم و کشاکش بود. تحمل چندین سال اشغال توسط شوروی سابق از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۲ و سپس در سال ۲۰۰۱ توسط قوای ائتلاف غربی به رهبری آمریکا باعث شد در ۵۰ سال اخیر افغانستان هیچ‌گاه روی آرامش را نبیند.

نحوه اداره افغانستان تحت اشغال هم توسط کمونیست‌های روسی و حکومت دست‌نشانده آن‌ها و هم از سوی دیگر با عاملیت ایالات متحده آمریکا و غربی‌ها با تحمیل استراتژی‌هایی به دور از مقتضیات بومی این کشور همراه بود. اقتصاد افغانستان که تا پیش از حمله روس‌ها مبتنی بر نیروی کار اقتصاد کشاورزی خاصه در مناطق روستایی بود با ورود کمونیست‌ها و شروع دوره جنگ‌های داخلی نظام اقتصاد کشاورزی روستایی دیرپای افغانستان به شدت آسیب دید و گونه‌ای اقتصاد جنگی جایگزین آن شد که به شدت به کمک‌های خارجی، چاپ پول بی‌پشتوانه توسط طرف‌های درگیر در جنگ و نیز نیروی کار هجوم برده از روستاهای تخریب شده به حاشیه شهرها وابسته بود. این افراد بی‌پناه به شدت از هنگام جنگ به کمک‌های دولتی متکی شدند.

نابودی بافت اجتماعی بومی این کشور در دوران اشغال شوروی و بی‌خانمان شدن قشر بزرگی از جوامع روستایی نهایتاً به شکل‌گیری گروه‌های بنیادگرا و انباشته شدن کینه‌ای شدید میان اقشار ناراضی در افغانستان انجامید. در سال ۱۹۹۲ وقتی کمک‌های خارجی قطع شد، زمینه برای به قدرت رسیدن طالبان فراهم می‌شد. زیرا در پی قطع شدن کمک‌های خارجی حکومت دکتر نجیب‌الله دیگر انحصار توزیع امکانات رفاهی را از دست داد و در مقابله با طالبان نیز به شدت ضعیف شد، در این دوره اقتصاد افغانستان عمدتاً بر بازار سیاه قاچاق سنگ‌های قیمتی، مواد معدنی و مواد مخدر استوار شد.

این پایان ماجرا نبود و در دوره حکومت طالبان نیز اقتصاد مبتنی بر قاچاق همچنان به حیات خود ادامه داد. با این وجود دفع بلیه طالبان نیز به حل بحران‌های افغانستان منجر نشد و دیگر بار با برنامه‌ای غیربومی و از بالا به پایین برای مرتفع کردن معضل افراط‌گرایی در این کشور تصمیم‌گیری شد. بدین ترتیب از سال ۲۰۰۱ نیز براساس نظریه صلح لیبرال مداخله‌گران غربی تلاش کردند تا با نهادسازی، حمایت مالی و طرح‌های توسعه از بالا هم قاچاق مواد مخدر را ریشه‌کن سازند، هم امنیت را برقرار سازند و هم یک دموکراسی مترقی در این کشور برپا کنند. مثلاً بریتانیایی وعده دادند که به عنوان یک کشور پیشرو در عرصه مبارزه با مواد مخدر می‌توانند ظرف ۱۰ سال افغانستان را به کشوری عاری از مواد مبدل خواهند کرد. اما آماری که هر سال از سطح کشت و میزان تولید مواد مخدر در این کشور منتشر می‌شد نشان از آن داشت که کوتاه شدن دست طالبان از حکومت در افغانستان نه تنها باعث کم شدن آمار مربوط به مواد مخدر در این کشور نشده، بلکه چند صد برابر نیز شده است. برای مثال در حالی که بیشترین آمار تولید تریاک در دوره حکومت طالبان مربوط به سال ۱۹۹۹ است که ۴۵۶۵ تن تریاک در این کشور تولید شده، این میزان در سال ۲۰۱۷ به ۹ هزار تن بالغ شده است. به این ترتیب می‌توان گفت افغانستان در ۵۰ سال گذشته همواره همزاد استراتژی‌های از بالا به پایین و غیر بومی بوده‌ و این روند هیچ‌گاه به افغانستان را به سوی صلح و توسعه رهنمون نکرده است.

 

بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است.