امحا مزارع خشخاش در افغانستان؛ راهگشا یا ویرانگر؟
سیاست ریشه کنی، به ویژه اسپری هوایی به واقع یکی از قاطعانه ترین ابعاد استراتژی مبارزه با مواد مخدر در افغانستان بوده است. این سیاست منجر به ناکام ماندن تلاشهایی شده برای به دست آوردن درکی مشترک از مسئله مواد مخدر و نحوه درست مبارزه با آن شد، آژانس های دولتی آمریکایی را دچار دو دستگی کرد و بسیاری از متحدان آمریکا را دچار دلزدگی از مشارکت در این طرحها نمود، از جمله خود دولت افغانستان را. زیرا درباره منطق پشتیبان نابودی محصولات و نحوه اجرای آن اختلاف نظری بنیادی وجود داشت. جنجالی ترین جنبه این سیاست نیز برنامه استفاده از «علف کش ها» بود. این در حالی است که بجز UNODC همه بازیگران بیرون از دولت آمریکا اسپری هوایی را خط قرمز خود می دانستند. حتی اسپری زمینی نیز مخالفان زیادی داشت، به همین دلیل این پیشنهاد در ژانویه ۲۰۰۷ با رأی منفی اکثریت قاطع اعضای کابینه افغانستان رد شد.
اداره بینالمللی امور مواد و ضمانت اجرای قوانین آمریکا[۱] (و همچنین در مواقعی که میزان کشت بالا می رود) دیگر بخش های دولت آمریکا به این باور می رسند که باید اقدام به نابودی هرچه بیشتر از محصولات مخدر کرد، قطع نظر از اینکه مزارع هدف در کجا واقع باشد و این امر چه پیامدهای سیاسی و اقتصادی را در پی داشته باشد. اما دولت های افغانستان و بریتانیا، آیساف و برخی از دیگر بازیگران اعتقاد داشتند که سیاست ریشه کنی را باید به صورتی استراتژیک تر اجرا کرد. در واقع این سیاست باید در جاهایی اجرا شود که محصول خشخاش و تریاک کلیه دارایی افراد را تشکیل نمیدهد و گزینههای اقتصادی دیگری نیز پیشِ رویِ افراد است. مقامات نظامی ارشد نیز نسبت به استفاده از اهرم نظامی در مبارزه با موخد مخدر بیمیل بودند، زیرا آنها از سیاست ریشهکنی استقبال نمیکردند. این اختلاف نظرها تأثیرات پایداری بر اجرای سیاستهای ریشهکنی داشته، چه آن دسته که از سوی استانداری ها به اجرا درآمده و چه ریشه کنی هایی که دولت مرکزی مجری آن بوده است. همچنین فقدان اجماع در زمینه ریشه کنی های هدفمند باعث شده برداشت هایی متفاوت درباره شکست یا موفقیت پروژه ها، اقدامات نظامی، تلاش های ثبات ساز و نیز برنامه های عمده توسعه روستایی به وجود بیاید.
در پاییز سال ۲۰۰۶ «دیوید رچاردز»، ژنرال ارتش بریتانیا و فرمانده آیساف به «حامد کرزای»، رئیس جمهور وقت گفت: «اقدام به اسپری کردن مطلقاً کار درستی نبوده است.» همچنین اصرار بر این اقدام به ایجحاد تنش در روابط دو جانبه بریتانیا و آمریکا انجامیده و باعث شد نقش فعال بریتانیا از یک ملت پیشرو در مبارزه با مواد مخدر افغانستان به یک شریک و سپس به پایین تر از آن تنزل یابد.
در فوریه ۲۰۰۷ «ایلینا روس لهتینن» عضو ارشد کمیته امور خارجه مجلس نمایندگان آمریکا نوشت: «سیاست های مبارزه با مواد مخدر ما مدتی مدید است که به دلیل اختلاف نظرها، جدال های بروکراتیک میان بازیگران مختلف (از جمله وزارت دفاع، دیگر آژانس های آمریکایی، متحدان ما در ناتو، به ویژه بریتانیا) از حیز انتفاع ساقط شده و چشم انداز نامطلوبی نیز درباره احتمال پر کردن این شکاف ها وجود دارد.» سیاست ریشهکنی در قلب این چند دستگی ها قرار دارد، سیاستی که یکی از مقامات وزارت دفاع آن را اینچنین توصیف میکند: «این سیاست تنها و تنها به دلیل اصرار اداره بینالمللی امور مواد و ضمانت اجرای قوانین اجرا میشد و لذا مسئولتش با آنهاست. با معیارهای آنها انجام شده است. آنها میخواستند منابع مالی را برای کاری که می خواهند هزینه کنند. از نظر آنها مبارزه با مواد مخدر از صرف ریشه کنی هوایی فراتر نمیرود.»
برآورد نهایی از میزان هزینه ای که ایالات متحده از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۷ برای ریشهکنی هزینه کرده بالغ بر ۹۳۷ میلیون دلار و به طور میانگین ۱۱٫۷۷۲ دلار برای هر هکتار خشخاش نابود شده است. هر هکتار خشخاشی که توسط برنامه های ریشهکنی هدایت شده از سوی استانداریها نیز حدود ۷۰ دلار هزینه برده و هر هکتار ریشهکنی که توسط نیروی ریشهکنی خشخاش به انجام رسیده به طور میانگین ۴۴ هزار دلار خرج برداشته است. قطع نظر اینکه آیا این سیاست برای نابود سازی محصولات مخدری موثر بوده، یا در افزایش نقش آفرینی دولت افغانستان تأثیر معنیداری گذاشته و منجر به جلوگیری از کشت در آینده شده یا نه، این سیاست احتمالاً بزرگترین مانع در برابر اتخاذ یک سیاسی مبارزه با مواد مخدر در افغانستان است.
[۱] .INL
بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است.