تمایل به مصرف به سبک آثار سینمایی

سازمان های متعدد جهانی هر ساله از طریق انتشار گزارش های سالیانه خود به وضعیت مصرف مواد مخدر در جهان و مصائب و مبتلایان آن اشاره میکنند. آنچنان که بر اساس گزارش جهانی مواد سال ۲۰۱۹ دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد، حدود ۳۵ میلیون نفر در سراسر جهان از اختلالات مصرف مواد مخدر رنج می برند[۱] و نیازمند خدمات درمانی هستند. علاوه بر این تعداد، این گزارش برآورد می کند که تعداد مصرف کنندگان مواد شبه افیونی نیز ۵۳ میلیون نفر می باشد. این گزارش ها همچنین به راهکارهای مورد استفاده سازمان ها دولتی و غیردولتی (مردم نهاد) پرداخته و ظریب تأثیر آن بر روند افزایشی مبتلایان به اختلالات مصرف مواد مخدر را ارزیابی می کنند. بررسی برخی از پرارجاع ترین گزارش های یک دهه گویای آن است که مبارزه با اعتیاد در جهان، بر سه روش کلی مبارزه با عرضه، درمان معتادان و فعالیت های پیشگیری برای کاهش تقاضا استوار است.
در این میان رویکرد پیشگیری عمر کوتاهی دارد و از سی سال پیش به تلاش برای مبارزه با مواد مخدر اضافه شده است. مهمترین سطح پیشگیری در مبارزه با مواد مخدر، ارائه اطلاعات و ارتقای آگاهی جهت جلوگیری از گرایش به آسیب های اجتماعی از جمله وابستگی به مواد است. در حالی که در میانه سهگانه تولید، توزیع و مصرف مواد مخدر، برخی نهادهای دولتی و غیردولتی در جهان مترصد آن هستند تا با حمایت از تولید، تسهیل توزیع و افزایش تمایل به مصرف، منافع خود را بیش از پیش تأمین کنند. در این میان بخشی از صنعت سینما وظیفه دارد تا تمایل به مصرف را بین مخاطبان خود افزایش دهند.
سینما با برخی از فیلم های خود در میانه ی مسیر دستیابی قدرت به اقتصاد قرار دارد و با فرهنگ سازی قهرمان پرورانه از یک معتاد به این دستیابی کمک میکند. آنها با چهره سازی قهرمانانه از مصرف کننده، نه به جرم زدایی که به عادی سازی این مصرف اقدام می کنند. در این دست از فیلم ها گنگستر سیگار می کشد، فیلسوف و روشنفکر سیگار می کشد، روزنامه نگار سیگار می کشد، عاشق سیگار می کشد، متهم و مجرم و زندانی سیگار می کشند و همه و همه با تکرار این کار این ایده را القاء می کنند که بخشی از پیروزی بر مشکل و فکر کردن به راهحل آن از مسیر سیگار کشیدن حل می شود و این خود نقطه شروع آن عادی سازی است که در میان کارشناسان با عنوان نظریه یا فرضیه دروازه ای یا دروازه ورود شناخته میشود و به این ایده اشاره می کند که مصرف داروها و موادی که چندان آسیب زا به حساب نمی آیند، در آینده منجر به روآوردن فرد به مصرف مواد و یا ارتکاب به جرایم جدی تر می شود. حتی بیش از سیگار، کتاب مرجع ماری جوانا[۲] ۲۰۰۸ که توسط اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا منتشر شده، فرضیه دروازه ای را در قبال بسیاری از مواد (از جمله کانابیس) درست و صادق می داند.
بر اساس این ایده، بخشی از آثار سینمایی با بازنمایی جذابی از بخش تیره و تاریک زندگی روزمره یک معتاد و تبدیل او به یک قهرمان موجبات برجسته کردن موفقیت و پنهان کردن وجه اعتیاد نزد مخاطب را فراهم می آورند. این فیلم ها با بازنمایی جذابی از مراودات گانگسترها و به تبع آن مصرف مواد، کارکردی ضد هدف پیشگیری را ترویج داده و زمینه مصرف نزد مخاطبان را فراهم می آورند. برای مثال در فیلم «کوکائین» (محصول سال ۲۰۰۱) جوانی که میخواهد به سرنوشت پدرِ ورشکسته خود دچار نشود، به امید ساختن زندگی بهتر به خرده فروشی ماریجوانا رو می آورد و زمانی که برای اولین بار دستگیر میشود و به زندان میافتد، به جای آنکه برایش درس عبرت شود تازه با کوکائین آشنا شده و یاد میگیرد که چطور از تجارت آن پول در بیاورد. یا در فیلم دیگری با عنوان «صورت زخمی» (برایان دیپالما، محصول سال ۱۹۸۳)، کارگردان تصویر جذابی از نقش اول و قهرمان فیلم (با بازی آل پاچینو) را برای مخاطب ترسیم می کند. تصویری که دیگر آن خلاف کاری نیست که آرزوی دستگیر شدنش را داشته باشیم؛ برعکس می توانیم با او و نقشهها و حرص و طمع سیری ناپذیر او همراه شده و برایش آرزوی موفقیت داشته باشیم. از این دست آثار سینمایی فراوان دیده میشود که در برخی موارد حتی تبدیل به بخش مهمی از تاریخ سینما شده اند. به این ترتیب با آنکه در دهه های اخیر رویکردهای بیماری انگاری اعتیاد و جرم زدایی از آن در دستورکار سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان این عرصه قرار گرفته اما این شیفت رویکردی با واسطه نمایش برخی از فیلمها زمینه ساز تمایل به مصرف مواد مخدر و عادی سازی را ایجاد کرده اند.
بر اساس همین رویکرد اگر بخواهیم فیلمهای سینمای ایران در چهار دهه اخیر را با موضوع مواد مخدر و اعتیاد دستهبندی نماییم میتوان گفت که در دهه ۶۰ و ۷۰ غالبا مصرف مواد مضموم، معتاد مجرم و «ضدقهرمان» است که مخاطب از عدم موفقیت آن خوشحال میشود و در مجموع در فیلمهای این دهه اعتیاد، مسئله ای فرامرزی و توطئه ای جهانی می باشد و غالبا در انتها معتاد دستگیر و اعدام می شود. در حالی که در آثار سینمایی دهه ۸۰ پیرو تغییر رویکرد سیاستگذاران شاهده آنیم که معتاد بیشتر یک مقصر اجتماعی است که نیازمند بازپروری است و در انتهای فیلم نیز این اتفاق رخ میدهد و او اصطلاحا ترک می کند. اما در دهه ۹۰ غالب آثار سینمایی به سمتی میرود که دیگر معتاد یک مجرم دهه شصتی و یا مقصر دهه هشتادی نیست؛ شخص معتاد در این فیلم های این دهه غالبا در بیشتر موارد در قد و قامت قهرمان ظاهر میشود. قهرمانی که بر اثر شرایط بد اقتصادی ـ اجتماعی به این مصیبت دچار است و روند فیلمنامه به گون های به سان فیلم های غربی پیش میرود تا بیننده با همدردی با قهرمان انتظار پیروزی وی بر مشکلات را داشته باشد.
امروز پرداختن به موضوع اعتیاد در سینمای ایران در میانهی دو فیلم گوزن ها (کیمیایی، ۱۳۵۳) و متری شش و نیم (روستایی، ۱۳۹۸) جای میگیرد. در این میان هستند آثاری که با رویکردهای مختلفی به موضوع اعتیاد پرداختند و به نوبه خود قابل توجه و تأمل هستند؛ مانند تاراج، تیغ و ابریشم، زیرپوست شهر، خونبازی، سربازان جمعه، علی سنتوری، مغزهای کوچک زنگزده، ابد و یک روز، متری شش و نیم.
برای مثال اگر به فیلم «متری ششونیم» از منظر پرداختن به موضوع مواد مخدر و اعتیاد توجه شود مشاهده میکنیم که کارگردان، تلاش دارد تا مخاطب خود را ببرد به تماشای پشت صحنه آن نقاب منفوری که از فروشنده مواد مخدر می شناسیم. در انتها نیز تماشاگر هم او همصدا شود و حق را به او میدهد. مهم ترین نقطه قوت این دست از آثار تلاش برای نفرت زدایی از نگاه و باور تماشاگر نسبت به قاچاقچی مواد مخدر است. کارگردان که باور کرده قاچاقچی مواد مخدر، قبل از آنکه لباس مجرم بر تن کند، یک فرزند مهربان، یک برادر دلسوز، یک عاشق سینه چاک، یک تکیه گاه برای خانواده ای که او را همان طور که بوده پذیرفته اند.
بر اساس گزارش جهانی مواد سال ۲۰۱۹ دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد، پیشگیری و درمان در بسیاری از نقاط دنیا در دسترس نیست، به طوری که هر سال تنها یک نفر از ۷ نفر مبتلا به اختلالات مصرف مواد به درمان دسترسی دارند؛ اما این نه این گزارش و نه گزارش هایی از این دست به نسبت انتشار آثار سینمایی و ترقیب به مصرف مواد نپرداختهاند؛ در حالی که بخش مهمی از پیشگیری به این حوزه باز میگردد. البته به دلیل این که تولید این آثار سینمایی نسبت زمانی مشخصی با دورههای انتشار گزارشهای معتبر مبنی بر افزایش و یا کاهش مصرفکنندگان مواد مخدر ندارد، بررسی عینبهعین این مسئله با مشکلات روش پژوهش روبرو است و نمی توان به قطع گفت که نمایش یک فیلم چه تأثیر افزایشی بر میزان تمایل به مصرف مواد دارد. هرچند که بر اساس پژوهش های علمی میتوان دریافت که چه میزان از مصرف کنندگان مواد مخدر تمایل به تماشای این فیلمها دارند اما به سختی می توان عکس این مسئله را بررسی نمود.
امروزه طرح مفهوم «سبک زندگی» بدون مفاهیمی مانند مصرف و مصرف فرهنگی بی معناست. در واقع اصطلاح سبک زندگی معرف زندگی مدرن است، چرا که انسان باید از میان سبک های متفاوت زندگی، انتخابی با توجه به شرایط روز خود داشته باشد. از سوی دیگر هم تمامی مسیرها برای انتخاب سبکی مناسب فراهم و هموار نیست. مفهوم مصرف امروزه با هویت گره خورده است. در واقع مصرف باعث شده تا فرایندهای شکل گیری هویت و ساختار سبک زندگی سنتی به کلی دگرگون شود و به دنبال تغییر فرایندهای مصرف، هویت نیز معنایی متفاوت یافته است. از این رو بروز و گسترش آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد نشان از یک مسئله اجتماعی مهم دارد و آن توجه به سبک زندگی است. با آنکه گفتمان مقابله با مواد مخدر در ایران را میتوان به غلبه گفتمان امنیتی در پیش از دهه ۱۳۹۰ و غلبه گفتمان پزشکی در دهه ۱۳۹۰ تفکیک کرد؛ اما به نظر میرسد هر دو گفتمان اسیر نگاه تکبعدی بوده و نیاز است در دهه پنجم انقلاب اسلامی با گفتمان هویتی ـ رفتاری و رویکردی چندبعدی با آن مقابله شود.
پی نوشت ها
[۱] – هر مادهای که فرد برای تجربه احساس آرامش و رهایی از افکار و دغدغههایش مصرف کند، ماده مخدر است.
[۲] – US DEA”۲۰۰۸ Marijuana Sourcebook” (PDF). Archived (PDF) from the original on 2010-05-29. Retrieved 2010-04-20.پ
بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است.