درس‌های ۱۸ ساله حضور آمریکا در افغانستان (۲)

این نوشتار درس‌هایی را که از تجربه ایالات متحده در زمینه برنامه‌ها و سیاست‌های مبارزه با مواد مخدر در طول بازسازی افغانستان تا به امروز آموخته شد، ارائه می‌دهد. برخی از درس‌ها مختص به افغانستان است و باید برای ارزیابی مجدد و بهبود کارهای در حال انجام برای مبارزه با مواد مخدر در آنجا استفاده شود. تمام درس‌ها قرار است به طور کلی سیاست‌ها و برنامه‌های مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده را مطلع و تقویت کند.

با این حال، این گزارش از کاربرد جهانی مداخلات خاص ضد مواد مخدر براساس تجربه‌ی ما در افغانستان حمایت نمی‌کند. همان طور که گزارش نشان داده است شیوه‌های مورد استفاده در یک کشور یا منطقه و این فرض که این روش‌ها در جای دیگر نیز کار می‌کنند اغلب ضد تولیدی است. در عوض، عوامل کلیدی را که بر موفقیت یا شکست تلاش‌های ضد مواد مخدر تاثیر می‌گذارد و همچنین اصولی که سیاست‌گذاران باید هنگام تصمیم‌گیری اعمال کنند، شناسایی می‌کنیم.

 

  1. استراتژی­ها و برنامه­های مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده باید بر اساس درک قوی از چگونگی کارکرد اقتصاد مواد مخدر غیر قانونی و چگونگی ارتباط آن با شرایط اجتماعی-اقتصادی و سیاسی محلی باشد.

سیاست­گذاران و برنامه ریزان باید هنگام طراحی برنامه­های مبارزه با مواد مخدر و ارزیابی مشارکت آنها در اثر بازسازی کلی، زمینه محلی را در نظر بگیرند. گاهی اوقات سیاست­گذاران در افغانستان فرض می­کردند که مداخله ضد مواد مخدر- خواه ریشه­کنی، توسعه روستایی، یا ممانعت- صرفنظر از شرایط محلی تاثیر یکسانی در مکان‌های مختلف داشته باشد. با این حال، این فرض اغلب درست نبود. مثلا، تخریب محصولات مواد مخدر در یک منطقه با جایگزین­های مناسب معدود و جایی که گروه­های شورشی بر آن سلطه دارند، احتمالا به نتایج متفاوتی از ریشه­کن­سازی در مناطق تحت کنترل دولت منجر خواهند شد. به طور مشابه، سرمایه­گذاری در توسعه روستایی، مانند آبیاری، ممکن است از تنوع کشاورزی در منطقه­ای که فرصت­هایی برای تولید و فروش محصولات قانونی دارد، حمایت کند در حالی که در مناطق دیگر ممکن است سهوا از افزایش تولید تریاک حمایت کند. شکست در ارزیابی دقیق اقتصاد روستایی افغانستان اغلب منجر به برنامه­های جایگزینی ساده محصول شد که قادر به پرکردن شکاف اقتصادی باقی­مانده با کاهش تولید تریاک و یا کاهش ماندگار خشخاش نبود.

علاوه بر این، تولید مواد مخدر اغلب در مناطقی با حضور محدود دولت پیشرفت می­کند. برنامه­های مبارزه با مواد مخدر باید این واقعیت را در نظر بگیرند و طوری طراحی شوند که به جای ارائه­ی کاهش کوتاه مدت و ناپایدار در تولید مواد مخدر، نفوذ دولت را تقویت کنند.

  1. برای اجرای استراتژی متعادل مبارزه با مواد مخدر، برنامه­های توسعه و ریشه­کن­سازی باید بر روی زمین هماهنگ شود. علاوه بر این، ردیابی بودجه توسط بخش استراتژی برای نظارت و ارزیابی موثر تلاش­های مبارزه با مواد مخدر مهم است.

استراتژی­های مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده برای افغانستان تعادلی از برنامه­های متفاوت ضد مواد مخدر را تعریف کرد، اما فاقد ساز و کارهای لازم نظارت و ارزیابی بود تا اطمینان حاصل کند که تعادل در سطح زمین به دست آمد. بدون نظارت مستمر محل برنامه، شامل نوع اطلاعات موجود از طریق تصاویر GIS، سیاست­گذاران قادر نیستند تا ارزیابی کنند که آیا مداخلات تکمیلی در همان مناطق اجرا می­شود یا خیر. به طور گسترده­تر، سیاست­گذاران نمی­توانند ارزیابی کنند که کدام برنامه­ها یا ترکیبی از کدام برنامه­ها بهترین نتایج را در طول زمان به ارمغان می­آورد.

به همین ترتیب، شکست در پیگیری هزینه­ها از طریق ستون استراتژی، ارزیابی این موضوع را که آیا تخصیص منابع با اولویت­های استراتژیک منطبق است، دشوار کرد. حسابداری دقیق هزینه­ها با جزء استراتژی که آنها
پشتیبانی می­کنند، ابزار ارزشمندی هم برای کنگره و هم سازمان­های شعبه اجرایی فراهم می­کند تا بودجه را در سال­های پس از آن ارزیابی و تنظیم کند.

نظارت موثر بر تخصیص منابع و محل برنامه­ی فیزیکی می­تواند به اطمینان از اینکه اجرا با نیت استراتژیک مطابق است و از تلاش گسسته­ی مبارزه با مواد مخدر جلوگیری می­کند، کمک ­کند.

  1. برنامه­های کمک به توسعه باید شامل اقداماتی باشد تا خطر برنامه­های ناخواسته­ای را که به تولید و قاچاقمواد مخدر کمک می­کنند، کاهش دهد.

پیش از تصویب نهایی طرح­های پیشنهادی پروژه، معمولا لازم است تا برنامه­های توسعه به تعدادی از مسائل مرتبط­کننده، از جمله حقوق بشر، فقرزدایی، جنسیت و محیط زیست بپردازد. در کشوری مثل افغانستان، که اقتصاد به تولید و تجارت مواد مخدر غیرقانونی بسیار وابسته است و مردم به طور فزاینده­ای با مشکل استفاده از مواد مخدر تحت تاثیر قرار می­گیرند، این لیست از مسائل مرتبط­کننده باید شامل مواد مخدر باشد. طراحان برنامه باید نتایج خواسته و ناخواسته­ی توسعه و مبارزه با مواد مخدر را در نظر بگیرند.

به عنوان مثال، تهیه­ی ورودی­های آبیاری و کشاورزی، مانند کود، و افزایش در بازده اقلام اساسی، مانند گندم، می­تواند کشت خشخاش را افزایش دهد اگر با مداخلات دیگری که از کشاورزان حمایت می­کند تا معیشت خود را متنوع کنند، تکمیل نشود. در مواردی که مداخلات ممکن است منجر به افزایش تولید و تجارت مواد مخدر شود، اقدامات کاهش دهنده باید دنبال شود.

  1. برنامه­های کمک به توسعه که می­خواهند باعث دوری از تولید مواد مخدر غیرقانونی شوند باید بیش از پنج سال ادامه داشته باشند، از تنوع درآمد خانوار کشاورزان حمایت کنند و نیازهای گروه­های مختلف اجتماعی و اقتصادی را در نظر بگیرند.

برنامه های توسعه باید طوری طراحی شوند تا به کشاورزان کمک کنند به جای تلاش برای جایگزینی خشخاش با محصولی دیگر به ترکیبی از منابع درآمد دست یابند. کاهش پایدار در کشت محصول مواد مخدر به بهترین نحو با متنوع کردن منابع درآمد کشاورزان، از جمله افزایش محصولات باغبانی با ارزش، کاهش وابستگی به اقلام اساسی مانند گندم، و درآمد غیر زراعی پشتیبانی می­شود. برنامه­های توسعه موثر باید برای تمام بخش­های جمعیت روستایی که به تولید مواد مخدر بستگی دارد و نه صرفا مالکان زمین در نظر گرفته شوند. مداخله­هایی که صاحبان زمین را هدف می­گیرد اما فقر زمین را نادیده می­گیرد می­تواند جمعیت روستایی را تضعیف کرده و منجر به جابجایی تولید محصول مواد مخدر و تزریق بی­ثباتی شود همانطور که در مورد منطقه­ی غذایی هلمند چنین بود.

به علاوه، این مداخلات باید بیش از پنج سال ادامه داشته باشد. محصولات چندساله چهار تا پنج سال طول می‌کشد تا به پتانسیل تولید کامل خود دست یابند. بنابراین، برای کمک به جوامع جهت دوری دائم از کشت مواد مخدر، برنامه­های کمک­های توسعه باید پایدار باشد و نظارت و ارزیابی را حداقل در طول دوره­ی پنج ساله انجام دهد.

  1. ریشه­کن­سازی می­تواند عامل بازدارنده­ی موثری برای کشت محصولات مواد مخدر باشد هنگامی که در مناطقی انجام شود که معیشت جایگزین مناسب برای کشت محصول مواد مخدر وجود داشته باشد و دولت حضور پایداری در آن مناطق داشته باشد.

همانند برنامه­های توسعه­ی روستایی، تلاش­های ریشه­کنی باید برای تنوع در واقعیت­های اجتماعی-اقتصادی و سیاسی روی زمین در نظر گرفته شود. تحلیل جغرافیایی نشان می­دهد که نابودی محصول خشخاش در افغانستان نتوانست کاهش پایداری را در کشت در مناطقی که جایگزین­های اقتصادی مناسبی وجود نداشت، ارائه دهد. ریشه‌کن‌سازی، رشد اقتصادی را و حمایت از دولت افغانستان را هنگام اجرا در مناطق مورد اختلاف، یعنی جایی که دولت افغانستان نفوذ و کنترل محدودی داشت، تضعیف کرد.

متخصصان باید رویکرد جامع و بلندمدت­تری را برای ارزیابی اثرات ریشه­کنی اتخاذ کنند که تاثیرات را بر روی محصولات دیگر کشت شده، رشد اقتصادی، ثبات و حاکمیت در بلند مدت در نظر می­گیرد. هنگامی که ریشه‌کن‌سازی در مناطقی انجام می­شود که به شدت تحت کنترل دولت است و با منابع معیشتی جایگزین ترکیب شده که درآمد کافی جایگزینی ارائه می­دهند، آن­گاه می­تواند عامل بازدارنده­ی موثری برای کشت محصولات مخدر باشد.

 

بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است