همبودی میان مصرف مواد و بیماری های روانی

سطح بالای همبودی بین اختلالات مصرف مواد و بیماری های روانی لزوماً به این معنا نیست که یکی باعث دیگری می شود. البته شکل گیری رابطه علیتی میان این دو دسته به چند دلیل دشوار است. به عنوان مثال، مشکلات رفتاری یا عاطفی ممکن است آنقدر شدید نباشد یا دارای علائم بالینی پایدار در فرد نباشد که بخواهد در نهایت با اختلالات مصرف مواد ارتباط برقرار کند. اما واقعیت این است که سلامت روان و وضعیت آن ممکن است در کشیده شدن فرد به مصرف مواد مخدر نقش مستقیمی ایفا کند. از سوی دیگر به دلیل آنکه بسیاری از مصرف کنندگان مواد مخدر معمولاً به یاد نمی‌آورند که در زمان آغاز مصرف دچار مشکلات حوزه سلامت روان بوده اند یا خیر، نمی‌توان در این زمینه به صورت قاطع اظهار نظر کرد. همچنین هنوز نمی توان تشخیص داد که اولویت اصل موضوع مصرف مواد بیشتر است یا مسائل مربوط به سلامت روان. در این میان سه مسیر زیر تبیین ارتباط همبودی میان اختلالات مصرف مواد و بیماری‌های روانی را آسان می‌سازند:

 

مسیر اول: مخاطرات موجود می توانند هم در ایجاد و گسترش بیماری روانی و هم به مصرف مواد و اعتیاد کمک کنند.

هم اختلالات مصرف مواد و هم سایر بیماری های روانی ناشی از همپوشانی عواملی مانند آسیب پذیری های ژنتیکی و اپی ژنتیکی، مشکلات در مناطق مشابه مغز و تأثیرات محیطی مانند قرار گرفتن زودهنگام در معرض استرس یا تروما هستند.

تخمین زده می شود که 40 تا 60 درصد آسیب پذیری افراد در برابر اختلالات مصرف مواد به عوامل ژنتیکی مربوط می شود؛ ژنتیک حوزه ای فعال است که ممکن است افراد را مستعد ابتلا به سوء مصرف مواد و همزمان بیماری های روانی کند، در واقع  بیشتر این آسیب پذیری از تعاملات پیچیده بین ژن های متعدد و تعاملات ژنتیکی با تأثیرات محیطی ناشی می شود. برای مثال، مصرف دائمی ماری جوانا در دوران نوجوانی با افزایش خطر روان پریشی در بزرگسالی، به ویژه در میان افرادی که دارای یک نوع ژن خاص هستند، در ارتباط است.

در برخی موارد، یک محصول ژنی ممکن است مستقیماً عمل کند، مانند زمانی که یک پروتئین بر نحوه پاسخ فرد به دارو تأثیر می‌گذارد (مثل اینکه آیا تجربه دارو لذت‌بخش است یا نه) یا مدت زمانی که دارو در بدن باقی می‌ماند. عوامل ژنتیکی خاصی شناسایی شده که فرد را مستعد وابستگی به الکل و کشیدن سیگار می کند، و تحقیقات گسترده ای درباره ارتباط بین توالی ژنتیکی و خطر بالاتر وابستگی به کوکائین، مصرف زیاد مواد افیونی و ولع و ترک حشیش انجام شده است. ژن ها همچنین می توانند به طور غیرمستقیم با تغییر نحوه واکنش فرد به استرس، افزایش احتمال ریسک پذیری را افزایش داده که می تواند بر شروع مصرف مواد و همچنین ایجاد اختلالات مصرف مواد و سایر بیماری های روانی تأثیر بگذارد. تحقیقات نشان می دهند، ژن‌های زیادی وجود دارند که ممکن است در خطر ابتلا به اختلالات روانی و اعتیاد نقش داشته باشند، از جمله ژن‌هایی که بر عملکرد انتقال‌دهنده‌های عصبی تأثیر می‌گذارند؛ در واقع مواد شیمیایی که پیام‌ها را از یک نورون به نورون دیگر منتقل می‌کنند، مانند دوپامین و سروتونین.

همچنین، دانشمندان شروع به درک روش های بسیار قدرتمندی کرده اند که عوامل ژنتیکی و محیطی در سطح مولکولی برهمکنش دارن.  اپی ژنتیک به مطالعه تغییرات در تنظیم فعالیت و بیان ژن اشاره دارد که به توالی ژن وابسته نیست. یعنی تغییراتی که بر نحوه خواندن اطلاعات ژنتیکی و عملکرد سلول‌های بدن تأثیر می‌گذارد. عوامل محیطی مانند استرس مزمن، ضربه، یا قرار گرفتن در معرض مواد مخدر می‌توانند تغییرات پایداری در ژن ایجاد کنند که  عملکرد مدارهای عصبی را تغییر داده و در نهایت بر رفتار تأثیر می گذارد. از طریق مکانیسم‌های اپی ژنتیکی، محیط می‌تواند سازگاری‌های ژنتیکی طولانی‌مدت را ایجاد کند – بر الگوی ژن‌هایی که در کدگذاری پروتئین‌ها فعال یا بی‌صدا هستند – بدون تغییر توالی DNA تأثیر بگذارد. این تغییرات گاهی حتی می تواند به نسل بعدی نیز منتقل شودتأثیر اپی ژنتیکی محیط به شدت به مرحله رشد بستگی دارد.

مطالعات نشان می‌دهند که عوامل محیطی با آسیب‌پذیری ژنتیکی در طول دوره‌های رشد خاصی تعامل دارند تا خطر ابتلا به بیماری‌های روانی و اعتیاد را افزایش دهند.؛ برای مثال، مطالعات حیوانی نشان می‌دهد که رژیم غذایی پرچرب مادر در دوران بارداری می‌تواند بر سطوح پروتئین‌های کلیدی دخیل در انتقال عصبی در مسیر پاداش مغز تأثیر بگذارد. سایر تحقیقات حیوانی نشان داده است که مراقبت و بی توجهی مادر در مراقبت و تربیت فرزندان،  توانایی آنها را برای پاسخ به استرس از طریق مکانیسم های اپی ژنتیک کاهش می دهد. محققان از مدل های حیوانی برای بررسی تغییرات اپی ژنتیک ناشی از استرس مزمن یا تجویز دارو و اینکه چگونه این تغییرات به رفتارهای مرتبط با افسردگی و اعتیاد کمک می کند، استفاده می کنند.

بسیاری از نواحی مغز هم تحت تأثیر اختلالات مصرف مواد و هم سایر بیماری های روانی هستند. به عنوان مثال، مدارهایی در مغز که واسطه پاداش، تصمیم گیری، کنترل تکانه و احساسات هستند ممکن است تحت تأثیر مواد اعتیادآور قرار گیرند و به واسطه اختلالات مصرف مواد، افسردگی، اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روانپزشکی مختل شوند. علاوه بر این، چندین سیستم انتقال دهنده عصبی در اختلالات مصرف مواد و سایر اختلالات روانی نقش دارند؛ مانند دوپامین، سروتونین،  گلوتامات و نوراپی نفرین .

همچنین، بسیاری از عوامل محیطی با افزایش خطر ابتلا به اختلالات مصرف مواد و بیماری های روانی از جمله استرس مزمن، تروما، و تجارب نامطلوب دوران کودکی و غیره مرتبط هستند. بسیاری از این عوامل قابل تغییر هستند و بنابراین مداخلات پیشگیرانه اغلب منجر به کاهش اختلالات مصرف مواد و بیماری روانی می شود.

استرس یک عامل خطر شناخته شده برای طیف وسیعی از اختلالات روانی است و بنابراین یک ارتباط عصبی-بیولوژیکی مشترک بین اختلالات مصرف مواد و اختلالات روانی را فراهم می کند.قرار گرفتن در معرض عوامل استرس زا نیز یک عامل خطر عمده برای بازگشت مجدد به مصرف مواد مخدر پس از دوره های بهبودی است. پاسخ های استرس از طریق محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA) انجام می شود، که به نوبه خود می تواند بر مدارهای مغزی که انگیزه را کنترل می کند، تأثیر بگذارد. نشان داده شده است که سطوح بالاتر استرس باعث کاهش فعالیت در قشر جلوی مغز و افزایش پاسخگویی می شود که منجر به کاهش کنترل رفتاری و افزایش تکانش گری می شود.

 

مسیر دوم: بیماری های روانی می توانند به مصرف مواد مخدر و در نتیجه اعتیاد کمک کند.

برخی از اختلالات روانی عوامل خطر ثابت برای ایجاد اختلال مصرف مواد هستند. معمولاً این فرضیه وجود دارد که افراد مبتلا به اختلالات روانی شدید، خفیف یا حتی تحت درمان ممکن است داروها در قالب نوعی خوددرمانی مصرف کنند. اگرچه مصرف برخی از مواد ممکن است به طور موقت علائم یک بیماری روانی را کاهش دهند، اما می توانند علائم را هم به صورت حاد و هم در درازمدت تشدید کنند. به عنوان مثال، شواهد نشان می دهد که دوره های مصرف کوکائین ممکن است علائم اختلال دوقطبی را بدتر کرده و به پیشرفت این بیماری کمک کند.

 

مسیر سوم: مصرف مواد مخدر و اعتیاد می تواند در ایجاد بیماری های روانی کمک کند.

مصرف مواد می تواند منجر به تغییراتی در برخی از نواحی مغز شود که در سایر اختلالات روانی مانند اسکیزوفرنی، اضطراب، خلق و خو یا اختلالات کنترل تکانه نیز دخیل هستند. مصرف مواد مخدر ممکن است تغییراتی در ساختار و عملکرد مغز ایجاد کند که زمینه‌ای برای ابتلا به بیماری روانی ایجاد کند. سیگار کشیدن ممکن است به افراد کمک کند تا با علائم این بیماری ها مانند تمرکز ضعیف، خلق و خوی ضعیف و استرس مقابله کنندتحقیقات نشان داده است، میزان بالای سیگار کشیدن و مشکل در ترک در میان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است به شیوع بیشتر بیماری‌های قلبی عروقی و طول عمر کوتاه‌تر کمک کند.

 

بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است.