چالش‌های درمان اعتیاد زنان

همانطور که در اعتیاد به انواع مواد بین زنان و مردان تفاوت وجود دارد، در درمان و نتایج آن نیز این امر صادق است. نسبت کلی مردان به زنان در درمان اعتیاد حدود ۱ به ۲ است و این آمار برای چندین دهه ثابت مانده است. از تفاوت های کلیدی میان زنان و مردان در حرکت به سمت درمان سوء مصرف مواد مسیری است که این دو جنس انتخاب می کنند. به عنوان مثال  مردان بیشتر از طریق سیستم عدالت کیفری به درمان ارجاع می‌شوند، در حالی که تقریباً دو برابر مردان، این زنان هستند که برای درمان از طریق سازمان‌های  اجتماعی مانند بهزیستی یا ارائه‌دهندگان مراقبت‌های بهداشتی اقدام به درمان می کنند .با این حال، هنگامی که زنان یک برنامه درمانی را شروع می کنند، جنسیت به عنوان شاخصی تعیین کننده برای حفظ درمان، تکمیل یک برنامه یا نتیجه درمان چندان اثرگذار نیست، بلکه تاثیر جنسیت در تصمیم به درمان اثر دارد. عواملی که معمولاً با نتایج مطلوب تداخل دارند، منابع مالی، مسائل مربوط به سلامت روان و اعتیادهای کم خطر هستند.  حفظ بهتر مسیر درمان از طریق ویژگی هایی مانند: سلامت روانی بالات، ثبات شخصیتی، حمایت اجتماعی کاف، کنترل سطح خشم‌ ممکن است.

زنان با انواع موانع اجتماعی و فرهنگی مواجه اند که می تواند اعتیاد آنها را بدتر و یا کمتر به سمت درمان مورد نیاز خود روند. پنج مورد که در ادامه می آید در مورد مشکلات زنان در حوزه اعتیاد مطرح است.

 

۱_ انگ اجتماعی

«انگ» علیه کسانی که با اعتیاد دست و پنجه نرم کرده و حتی کسانی که فعالانه درمان را دنبال می کنند، یک واقعیت برای هر دو جنس است. با این حال، زنان احساس گناه و شرم بیشتر در مورد موضوع اعتیاد دارند. سوء مصرف مواد در زنان در طول تاریخ یک عمل خودخواهانه و نشانه شکست اخلاقی تلقی شده است. با توجه به نقش زنان به عنوان یک شخصیت اخلاقی مرکزی در واحد خانواده، آنها فشار بیشتری را احساس می کنند و در صورت ابتلاء به اعتیاد بسیار مورد سرزنش قرار خواهند گرفت. برای بسیاری از زنانی که با خانواده های خود زندگی می کنند، اعتراف به اعتیاد و نیاز به کمک نشانه آن است که آنها به خانواده خود آسیب می زنند و باید برای آن احساس شرم کنند. آنها همچنین ممکن است در معرض این ایده قرار گیرند که جستجوی درمان باری را بر دوش خانواده و همچنین جامعه وارد می کند.

 

۲_ تروما

تروما، آسیب روانی است که در نتیجه یک رویداد بسیار استرس زا رخ می دهد و عاملی مهم در بروز اعتیاد به شمار می رود. حدود  80 درصد از زنانی  که تحت درمان اعتیاد قرار می‌گیرند، حداقل یک تجربه آسیب‌زا داشته‌اند.

تجاوز جنسی مهمترین آسیب جسمی و روحی است. تجربه‌ای که برای زنان بسیار دردناک است. در حالی که از هر پنج زن در جمعیت عمومی یک زن این رویداد آسیب زا را تجربه می کند، این رقم در  میان زنانی که به دنبال درمان سوء مصرف مواد هستند به 72.9 درصد می رسد.

اختلال استرس پس از سانحه  موضوع دیگری است که باید از آن آگاه بود. احتمال اینکه مردان حداقل یک بار در طول زندگی خود حوادث آسیب زا را تجربه کنند، بیشتر است، اما زنان در نتیجه چنین رویدادی دو برابر بیشتر در معرض ابتلاء به اختلال ایترس پس از سانحه قرار می گیرند . اذعان به این تفاوت و تأثیر آن بر اعتیاد برای ایجاد برنامه‌های درمانی مؤثر مبتنی بر جنسیت بسیار مهم است.

 

۳_ نابرابری های مالی

مسائل مالی همیشه یک عامل مهم در درمان اعتیاد است و یکی از دلایل اصلی عدم مراجعه زنان برای درمان نیز با شمار می رود. دستمزد پایین تر، درآمد کمتر و احتمال فقر بیشتر اغلب منابعی را که زنان می توانند برای جستجوی درمان و خدمات حمایتی استفاده کنند، محدود می کند. نابرابری مالی پس از پایان درمان بر زنان نیز تأثیر می گذارد. واقعیات موجود نشان می دهند دسترسی به مراقبت های پس از درمان و نیازهای اولیه مانند حمل و نقل و مسکن به بهبود نتایج کمک می کند، اما زنان اغلب برای پرداخت هزینه های آن با مشکل مواجه می شوند.

 

4_ اختلالات سلامت روان

وقوع همزمان اعتیاد و سایر اختلالات سلامت روان، درمان هر دو بیماری را بسیار پیچیده تر می کند. زنان به طور قابل توجهی بیشتر مستعد مشکلات رایج سلامت روان مانند افسردگی، اضطراب و اختلال خوردن هستند. در واقع، تقریباً  دو برابر بیشتر از مردان، زنان افسردگی را تجربه  می کنند. اختلالات سلامت روانی شاتس فرد را برای مراجعه به درمان کاهش می دهد.

اختلالات خوردن وضعیتی است که بیشتر زنان را تحت تاثیر قرار می دهد. حدود  75 درصد از افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی ، زنان هستند. با این حال، یک چهارم افراد مبتلا به بی اشتهایی که مرد هستند، بیشتر مورد انگ قرار می گیرند، زیرا مردم تصور می کنند که مردان دچار اختلالات خوردن نمی شوند. برنامه‌های درمانی که بر اساس جنسیت از هم جدا می‌شوند، با در نظر گرفتن فشارهای مختلف اجتماعی که منجر به این اختلال شده است، رویکرد شخصی‌تر به اختلالات سلامت روان ارائه می‌دهند.

اعتیاد می تواند در نتیجه هر گونه اختلال سلامت روانی ایجاد شود زیرا افراد سعی می کنند خود درمانی کنند. سوء مصرف مواد همچنین علائم اختلالات سلامت روان را بدتر می کند و منجر به چرخه ای می شود که شکستن آن چالش برانگیز است. در ترکیب با افزایش انگی که زنان با آن مواجه می شوند، اختلال سلامت روان به راحتی می تواند زن را از جستجوی درمان باز دارد.

 

۵_ مادر شدن

تحقیقات نشان می دهد که  تا 70 درصد از زنانی  که وارد فرآیند درمان اعتیاد می شوند، صاحب فرزند هستند. در حالی که اکثر پدرانی که وارد درمان می شوند از مزیت فرد دیگری به عنوان مراقب اصلی – معمولاً مادر – برخوردارند و زنان کمتر از این مزیت برخوردار هستند. این امر اغلب منجر به مشکلاتی برای حضور در درمان می شود، زیرا هیچ کس دیگری برای پر کردن شکاف مراقبت وجود ندارد.

همچنین برای زنانی که با اعتیاد دست و پنجه نرم می کنند، نگران کننده است. مصرف مواد مخدر یا الکل قبل از تولد نوزاد ممکن است باعث نقص مادرزادی یا سندرم پرهیز نوزادی شود، با این حال مادران باردار به دلیل ترس از دست دادن حضانت فرزندشان کمتر به دنبال درمان اعتیاد می روند.

مادران باردار ممکن است بر این باور باشند که درمان با کمک دارو که  موثرترین شکل درمان اعتیاد  تا به امروز بوده است، به دلیل محدودیت های آنها در مصرف داروها گزینه ای مناسب نباشد. با این حال، کالج آمریکایی متخصصان زنان و زایمان مصرف داروهای درمانی مواد مخدر  را برای زنان باردار که به دنبال درمان اعتیاد به مواد اوپیوئیدی هستند، توصیه می کند. فقدان منابع و باورهای غلط در مورد درمان متأسفانه بسیاری از زنان را از دریافت کمک های مورد نیاز برای اطمینان از تولد نوزادانشان تا حد امکان سالم و بدون مواد مخدر باز می دارد.