گفتگوی اختصاصی کادارس با پایه گذار مرکز ترک اعتیاد «مادر» در کابل
گفتگوی اختصاصی کادارس با پایه گذار مرکز ترک اعتیاد «مادر» در کابل
«خانم لیلا حیدری» یکی از کنشگران با سابقه جامعه افغانستان در حوزه درمان اعتیاد است. او را شاعر، فیلم ساز و هنرمندی جدی در حوزه آسیب های اجتماعی افغانستان می شناسند. مستندها و مصاحبه های مختلفی از او در کشورهای مختلف دنیا سعی دارد صدای مشکلات و به گفته او «طاعون اعتیاد» را در جامعه افغانستان به جامعه جهانی برساند. زندگی پر فراز و نشیب اش از مهاجرت به پاکستان و ایران و سپس امریکای شمالی و بازگشت مجددش به افغانستان برای یک شروع اجتماعی جدید ابتدا با کارآفرینی در یک رستوران و سپس راه اندازی مرکز ترک اعتیاد «مادر» امید جدیدی برای گروهی از معتادان افغانستانی بود. او از مشکلات متعدد بر سر راه درمان اعتیاد، شیوع نگران کننده اعتیاد، وضعیت زنان معتاد و محدودیت های فراوان روبروی جامعه مدنی برای کمک به مردم می گوید. خانم لیلا حیدری شخصا به پاتوق معتادان می رود با آنها حرف می زند و گاهی موفق به راضی کردن معتادان برای ترک می شود.
کادراس: اجازه بدهید با بحث آمارهای رسمی شروع کنیم. شیوع اعتیاد در ایران افغانستان و پاکستان متاسفانه در میان بالاترین های جهانی است. به عنوان کسی که نزدیک به یک دهه است با مساله درمان اعتیاد درگیر هستید، وضعیت را در افغانستان چگونه می بینید؟
باید بگویم متاسفانه واقعا در افغانستان یک فاجعه بزرگ در حال رخ دادن است. طاعون اعتیاد در حال بلعیدن انسانهاست. متاسفانه اقدام در خوری هم صورت نمی گیرد. همه جهان میدانند که افغانستان برگترین تولید کننده موادمخدر (تریاک) جهان است. از لحاظ فساد هم سومین کشور در جهان شناخته شده است. و فکر می کنم به این دلایل واقعا برای هیچ گروهی کار صادقانه ای صورت نگرفته است. و بهمین دلیل وضعیت افغانستان در بحث اعتیاد واقعا وخیم است. و هر روز تعداد بیشتری از شهروندان افغانستان گرفتار می شوند.
کادراس: در واقع ما روبروی یک پدیده در حال گسترش هستیم. در عین حال نه سیاست های رسمی توانسته است پاسخ مناسبی برای آن پیدا کند ولی از سوی دیگر گروههای مردمی و کنشگران مستقل جاعه مدنی همانند خود شما، تلاش هایی را برای برپایی مراکز درمان معتادان انجام داده اید. این پویایی جدید و این اتفاق های جدید بهرحال جریان دارند. سوال این است که تا چه اندازه در مقابل وضعیت رو به گسترش اعتیاد، توان دارند؟
متاسفانه جامعه مدنی افغانستان هم چندان دغدغه اعتیاد ندارد. کمک به معتاد هنوز برای مردم ما پذیرفته شده نیست. بلحاظ دید عمومی و فرهنگ عمومی و غلبه باورهای سنتی هنوز این باور وجود دارد که مصرف کننده موادمخدر یا احتمالا کسی که بواسطه اعتیادش احتمالا به سرقت یا ..واداشته می شود، بیمار نیست؛یعنی این باور هنوز پذیرفته نشده است که چنین رفتارهایی بواسطه بیماری فرد بروز می کند و باید به او کمک شود. این هنوز برای مردم ما غیر قابل قبول و نپذیرفتنی است. اعتیاد هنوز به باور عمومی در افغانستان یک جرم است. علیرغم تلاش های زیاد جامعه مدنی و اقدامات مدنی در این زمینه هنوز بیمار بودن معتاد پذیرفته نشده است. این وضعیت کلی که روبروی جامعه مدنی است. وضعیت دولت هم کاملا روشن است. متاسفانه در زمینه اعتیاد و بیماران مبتلا نتوانسته کار جدی صورت دهد. به شرط می توانم بگویم که دولت حتی نتوانسته به اندازه من یعنی یک نفر فعال در این زمینه کاری بکند. من توانایی اقتصادی یک نفر را دارم قابل مقایسه با کارهای دولت نیست. چرا؟ چون فساد و ارتشا و مشکلات حاکم بر ادارات و البته وزارت خانه ها حاکم است کار را دشوار می کند. این مشکلات مانع از رسیدن کمکهای جهانی به معتادان شده است. کمکهایی که می تواند صرف بهبود و بازگشت مجدد معتادان به زندگی عادی شان شود.
نباید فراموش کنیم که اعتیاد در افغانستان از پیامدهای جنگ است. ما باید با این واقعیات روبرو شویم. جامعه فقیر کم سواد و البته کشوری که خود تولید کننده موادمخدر است. دولت ها در صورت دادن اقدامی برای این جامعه ناتوان بوده است. وقتی دولت نمی تواند کاری بکند واقعا توقع داشتن از شهروندان عادی یا جامعه مدنی که مسئولیت مستقیمی ندارند، چه انتظاری می توان داشت.
کادراس: همکاری و فعالیت های گروههای مردمی و جامعه مدنی افغانستان با یکدیگر در مورد توسعه همکاری ها یا توسعه امکاناتی برای درمان اعتیاد همانند تلاش خودتان، شبیه مراکزی که بطور ویژه برای زنان و کودکان اخیرا در کابل افتتاح شده است، در چه سطحی است؟ این سطح از کنشگری در میان نیروهای مستقل چه جایگاهی دارد؟ آیا شبکه ای از این فعالیت های شگل گرفته است؟
اکثر فعالیت های جامعه مدنی در افغانستان متکی به دونرها هستند. فعالان جامعه مدنی روبروی این قانون دولت هستند که باید با تایید دولت کمکهای بین المللی به فعالان واگذار و اعطا شود. دولت خود تصمیم گیر اصلی اهدا کمک به فعالان اجتماعی است. از شریان دولت همه کمکها می گذرد. مساله این است که چون پول زیادی این وسط وجود دارد، فساد و مشکلات اداری و همه آنچه اشاره کردم دوباره اینجا سر بر می آورد. اینها باعث می شود که جامعه مدنی علاقمندی به این حوزه پیدا نکند چون استقلالی درش نیست همه اش حضور دولت و واریز شدن کمک اهدا کنندگان به کانال دولت است. مردم هم با توجه به آنچه گفته شد، نه می توانند و نه می خواهند که از جیب شخصی خودشان برای این مساله هزینه کنند. مردم بیشتر راغب هستند به یتیم خانه ها یا شفاخانه ها و یا به بیماران فیزیکی کمک کنند. بخش های آموزشی هم جز حوزه های مورد حمایت مردم است. اما در بخش درمان اعتیاد واقعا کمکی برای حمایت از فعالان مدنی وجود ندارد چرا که خود دولت مستقیم روی آن کار می کند. در ثانی کمک به معتاد هنوز کمک به یک مجرم دیده می شود.
کادراس: بحث جرم انگاری از اعتیاد هنوز جریان دارد و بیماری انگاری اعتیاد روبروی موانع جدی است؟ قانون در اینمورد چه می گوید؟ این باور عمومی مورد حمایت قانون هم هست؟
بله جرم انگاری وجود دارد. در قانون معتاد مجرم نیست. اما باور به حرمت انسانی و کرامت بشر واقعا برای معتاد وجود ندارد. شعار زیاد وجود دارد. شعارهایی که هم دولت می دهد هم در قانون اساسی وجود دارد. اما واقعیت این است که نپذیرفتن عمومی وضعیت معتادان زمینه چنین برخوردهایی است. شعارهای لوکسی مثل دموکراسی، حقوق بشر و …اینها هم می دانید که وجود دارد. اما باوری به آنها وجود ندارد.
کادراس: مشکلات مشابه در نپذیرفتن بیماری اعتیاد در ایران هم وجود داشته است. عیلرغم اینکه دو دهه از اجرای سیاست های رسمی مبنی بر بیماری انگاری اعتیاد و درمان اعتیاد می گذرد، بنظر شما با توجه به این تجربه چه امکاناتی برای همکاری ها و مبادله های فی مابین ایران و افغانستان متصور است؟
روشی که ما برای درمان اعتیاد با آن کار می کنیم روش معتادان گمنام و دقیقا همان روشی است که در بخشی از کمپ های ایران هم بکار گرفته شده است. منابع ما همگی از منابع فارسی ترجمه شده توسط رهروان و فعالان NA در ایران بوده است.
باید این نکته رو یادآوری کنم که روشی که با آن برای درمان اعتیاد کار می کنیم، روش معتادان گمنام(NA) دقیقا همان روشی است که در بخشی از کمپهای ایران هم بکار گرفته شده است. تمام متونی که ما داریم متون فارسی است که در ایران تولید و ترجمه شده است. دانش مورد استفاده ما در این کمپ همان تلاش هایی است که معتادان درمان شده ایرانی گرد آورده اند. این متون خیلی به ما کمک کرده است. نتایج موفقیت آمیز این شیوه جدا مرا متقاعد کرد که روی این شیوه درمانی بیاستم. من نزدیک به یک دهه است که با این شیوه درمان اعتیاد را دنبال کرده ام. هزینه های بسیار پایین و ماندگاری های بالا مرا همچنان مصر به پیگیری این شیوه درمانی کرده است. من حدودا برای هر معتاد بین ۶ تا ۷ هزار افغانی هزینه می کنم این را مقایسه کنید با هزینه هایی که دولت در حدود ۲۰۰ هزار افغانی برای مداوای هر معتاد هزینه می کند. با این مقایسه می توان گفت توان پوشش من برای درمان معتادان ده برابر دولت است. شیوه معتادان گمنام و ۱۲ قدم واقعا روش موثری برای خود معتادان در جهت روبرو شدن با مشکلاتشان است. ما معتاد را برای مبارزه با بیماری اش مجهز می کنیم ما دکتر آنها نیستیم. این روش بنابر تجربه ما بسیار جواب داده است. همه این موفقیت ها را مدیون کسانی هستیم که اعتیاد را در ایران تجربه کرده اند آگاهی شان را به ما رسانده اند و باعث گشایش در درمان اعتیاد در افغانستان به این شیوه شده اند. در این میان باید از کارگاههای انجمن NA بگویم. کارگاههایی که با حضور فعالان از کشورهای همسایه برگزار می شود. پاکستان ایران و کارگاههای چند روزه ای که در افغانستان اجرا می شود. این همکاری ها و مبادله ها همگی به شکل گرفتن جمعیت کلانی به نام جمعیت NA منجر شده است. همه این فعالان کسانی هستند که از دوزخ برگشته اند. متاسفانه فعالان مدنی عادی در ایران و افغانستان چندان ارتباطی با هم ندارند. اما به این انجمن های نجات یافتگان از اعتیاد نگاه کنید فراتر از مرزها مشغول کمک و مبادله با یکدیگرند. ما برغم اینکه همسایه هستیم چندان شناختی از هم نداریم.
کارداس: کلیات صحبت شما ما را به این نتیجه می رساند که اعتیاد بسیار در حال گسترش و خزنده است. وضعیت گروههای خاص مثل زنان و کودکان و مادران معتاد چه جایگاهی دارد؟ چه امکانات ویژه ای برای این گروهها در نظر گرفته شده است؟
متاسفانه باید بدانیم که ۷ درصد کل جمعیت معتادان در افغانستان را زنان تشکیل می دهند. این تا حدود زیادی نتیجه فرهنگ مردسالاری در خانواده هاست. مرد خانواده در حالی بر خانواده حکمرانی می کند که زن و کودک اش را نیز برای تسهیل مصرف خودش معتاد می کند. گاه به اجبار و با فشار همسران شان را مجبور به مصرف مواد می کنند تا مانعی بر سر راهشان در منزل وجود نداشته باشد. تعداد زنان و کودکان معتاد بسیار زیاد است. اکثر زنانی که مشغول تکدی گری هستند (بویژه در کابل) نیز معتاد هستند. تعداد زیادی از زنان معتاد برای اعتیاد به تن فروشی کشیده می شوند. مساله بیماری های مسری و عفونی واقعا جدی است. با وجود بزرگ بودن ابعاد مساله اعتیاد زنان در کابل تنها یک شفاخانه با ۱۰۰ تخت بستری وجود دارد. (به گمانم از پروژه های خانم رولا غنی است). این شیوه های درمان البته مشکلات خودش را هم دارد چرا که آنها فقط بطور فیزیکی درمان می شوند بعد از اتمام دوره های درمان، (ترک اعتیاد) معمولا به حال خودشان رها می شوند. بسیاری از اینها حتی یک روز هم دوام نمی آورند و مجبورند که به چرخه تن فروشی و اعتیاد برگردند. مجبورند به پاتوق های تجمع معتادان بروند چون پیش بینی برای آنها وجود ندارد. گاه مورد اذیت و آزار مردم عادی هستند. امکانات فوق العاده محدودی وجود دارد. خیابان خوابی واقعا گاهی تنها انتخاب اینهاست. وضعیت وخیمی در مورد زنان معتاد وجود دارد و متاسفانه کودکان معتاد نیز مساله جدی است. کم سن و سال ترین بیمار مرکز ما یک کودک ۴ ساله بود. کودکانی هستند که از بدو تولدشان معتاد هستند. اینها فاجعه است و کاری هم برای اش صورت نگرفته است. درمان های فیزیکی و بعد رهاشدن در فضایی که آنها را مجددا به مصرف می کشاند.
کادراس: این پاسخ شما مرا به سوال بعدی می رساند. شیوه مورد استفاده شما در تجربه ای که تاکید دارید موفقیت آمیز بوده است شیوه پرهیز مدار است. اگر ممکن است در مورد شیوه های دیگر درمان اعتیاد هم توضیحاتی بدهید. درمان های جایگزین چه وضعیتی در افغانستان دارند؟ قانون از آنها حمایت می کند؟ موضع دولت چیست؟
در افغانستان درمان جایگزین فقط با متادون صورت می گیرد. ترامادول نداریم. البته این شیوه درمان اما و اگرهای خود را دارد. بسیاری از معتادان بعد از دریافت متادون دوباره به مصرف دیگر مواد هم می پردازند. در واقع متادون را در کنار هرویین مصرف می کنند. این دارو در کشورهای دیگر برای بیماران معتادی که مبتلا به سرطان و اچ.آی.وی مثبت هستند مورد استفاده قرار گرفت. در افغانستان استفاده از آن هنوز قانونی نیست. چند بیمارستانی که از این شیوه درمانی استفاده می کنند درگیری های زیادی با دولت بر سر استفاده یا عدم استفاده این شیوه دارند.
کادراس: با توجه به بحث های زیادی که بر سر موفقیت شیوه های پرهیز مدار و شک و تردید در مورد درمان جایگزین و یا فقدان پیوند آن با مساله «بهبودی» در دنیا در جریان است، جایگاه درمان های پرهیز مدار و مهارت های مقابله را چگونه می بینید؟
مساله اینجاست که فقط سومصرف مواد و اعتیاد به مواد نیست که با این روش پاسخ می گیرد. شیوه ۱۲ قدم به معتادان به عنوان مبتلایان به یک بیماری چند بعدی کمک می کند. تجربه من از معتادانی که با شیوه NA درمان اعتیاد شده اند واقعا شگفت آور است. من مهندسی باسوادی داشته ام که درگیر اعتیاد بود اما از خود شناختی نداشت. این شیوه قبل از هر چیز به او خودشناسی و نحوه مقابله با مشکلاتش را آموخت. وقتی معتادان ما با NA آشنا می شوند گاهی از تغییراتی که می کنند واقعا متحیر می شویم. گاهی خود ما و من به عنوان انسان های معمولی نیازمند این هستیم که قدم کار کنیم. ابعاد جدیدی از شخصیت خودمان را کشف می کنیم که تا پیش از این غافل بودیم. ما رفتارهایی داریم که گاهی برای خودمان عذاب آور است، واقعا قدم به ما برای شناخت و رفع این مشکلات کمک می کند. یک خاطره ای را باید بگویم که اتفاقا اخیرا اتفاق افتاد. یکی از دوستان من تقاضای مراجعه به کمپ ما را داشت. در غیاب من بیمار را آورده بودند و مدیر کمپ من آقای علیزاده که خودش یک نجات یافته از اعتیاد است او را می پذیرد. تجربه دوست ما از گفتگو با مدیر کمپ این بود که ایشان می گفت واقعا فکر می کردم در مقابل یک استاد دانشگاه که سالها در بهترین مراکز تحقیقاتی مشغول درمان اعتیاد و تجربه کار با معتادان هست نشستم. اعتیاد یک بیماری چند بعدی است درمان آن هم نیازمند تکنیک ها و مهارت های چندگانه است و تنها عوض کردن داروی اعتیاد نمی تواند پاسخ مناسبی برای این بیماری باشد. معتادها حتی در قسمت سم زدایی خیلی سریع عبور می کنند و بلحاظ فیزیکی می توانند بدن خود را بازیابی کنند اما کنترل این بیماری سخنگویی که به بیمار دستور می دهد واقعا نیازمند همراهی و کمکها و مراقبتهای دیگری است. نه گفتن در این مرحله خیلی مهم است.
البته باید بگویم که من در مورد استناد کردن به آمارها بسیار محتاطانه برخورد می کنم. در مورد آمارهایی که خود افغانستان به آن اذعان دارد شاید باید بگویم که تنها یک روی آن بصورت خوشبینانه نشان داده می شود. عمق فاجعه معمولا پنهان می ماند. از معتادانی که در کمپ درمان می شوند می پرسم که از چندسالگی گرفتار شده اند. اکثر این معتادان از سن ۱۲ سالگی با مواد آشنا شده اند. در فاصله ۱۲ تا ۱۷ سالگی معمولا اعتیاد آنها شروع شده است. باور من این است که تنها راه حل برای اعتیاد NA است. راه حل دیگری وجود ندارد. داروی جایگزین را قبول ندارم. وابستگی به موادمخدر تبدیل به وابستگی به داروی دیگری می شود. حال بعد از ترک کمپ چه باید بکند؟ چه ابزاری دارد؟ چه توانایی برای فرونیافتادن به وضعیت قبلی در اختیار اوست؟ در واقع او هنوز هم مصرف کننده است فقط محتوای مصرف عوض شده است. او همچنان مصرف کننده است. تنها راه پرهیز است.
کادراس: به عنوان آخرین نکته اگر صحبتی باقی مانده با کمال میل در خدمتان هستم؟
تشکر می کنم از فرصت گفتگویی که فراهم شد. تنها آرزو می کنم که زمانی برسد که ما NA را فقط برای معتادان بکار نگیریم. ما می توانیم مشکلات خانوادگی، اعتیاد جنسی، قمار یا ترس های بیمار گون را به کمک جلسات و متخصصان NA رفع و رجوع کنیم. همانطور که می دانید که بندرت روانپزشک یا روانشناس داریم. وقتی آنها به کمپ می آیند و می خواهند در درمان کمک کنند واقعا اعتراف می کنند که از جلسات نجات یافتگان می آموزند. مساله ما آگاهی است. تا زمانی که آگاهی نداریم غارت می شویم از ما از منابع ما دزدی می شود و همچنان جهان سومی و مورد جنگ و چپاول ایم. معادن طلا و منابع نفت را می برند، تحریم اعمال می کنند چرا؟ چون ما آگاهی نداریم. ما مشغول کشت مواد هستیم مشغول جنگ داخلی هستیم و خلاصه سرگرم هستیم اما آنها قدرتمند هستند.
✍مصاحبه از دکتر فرنگیس بیات