گزارش نشست «امکان سنجی جرایم سازمان یافته در آینده مناقشه ایران و اسرائیل»

در عصر «انقلاب ارتباطات» و «توسعه هوش مصنوعی» محیط زیست بشری بیش از آنکه تابع قواعد کلاسیک و قدیمی باشد، تحت تاثیر عوامل «نسبی»، «موقت»، «انعطاف پذیر» و «هوشمند» است که به جای برقراری رابطه «طولی»، به دنبال تعریف نوعی «جهان شبکه‌ای» است. در این جهان در هم تنیده مرزها تهدیدات و فرصت‌ها به درستی قابل تشخیص نیست. به بیان دیگر هر تهدید امنیتی می‌تواند در «زمان»، «مکان» و «موقعیت» دیگری تبدیل به فرصتی منحصر به فرد شود و بالعکس. با پذیرش پیش‌فرض‌های مطرح شده تهدیدات امنیتی در دنیای امروز می‌تواند در سطوح مختلف دنبال شده و به شکل مستقیم- غیرمستقیم تحت تاثیر قرار دهد. جرائم سازمان یافته به دلیل داشتن ویژگی‌هایی همچون «سود محوری»، «غیرایدئولوژیک بودن»، «پنهان کاری» و غیره عمدتا «تهدید حیاتی»علیه نظام سیاسی محسوب نشده و به جای «دستگاه‌های امنیتی» بیشتر مورد توجه «دستگاه‌های انتظامی» هستند.

سطح تهدیدانگاری پایین گروه‌های مبتنی بر جرائم سازمان یافته سطحی از مصونیت را برای آنها در برابر «قوه قهریه» نظام در سطوح عالی ایجاد می‌کند. غیرحساسیت برانگیز بودن اقدامات گروه‌های تبهکار برای «بقای نظام سیاسی» در کنار ویژگی‌هایی همچون «غیرقانونی بودن»، «زیست شبکه‌ای» و «خطرپذیری بالا» سبب شده است تا این گروه‌ها بستر مناسبی برای تسهیل اقدامات گروه‌های تروریستی یا سرویس‌های اطلاعاتی در داخل کشورهای هدف باشد. برهمین اساس لازم است تا با توجه با دانش فوق و تجربه چهاردهه مناقشه ایران- اسرائیل، بار دیگر این روابط تنش آلود با توجه به متغییر جرائم سازمان یافته (در کنار سایر متغییرهای اصلی و فرعی) مورد بررسی قرار گرفته و فرصت‌ها و تهدیدات آن برای جامعه علمی، قانون گذاران و دستگاه اجرایی کشور مشخص شود.

در همین راستا، موسسه هم‌اندیشی جهانی راه برتر (کادراس) با همکاری خانه اندیشه ورزان، سلسله نشست‌های «تقابل ایران و اسرائیل؛ ابعاد پیدا و پنهان» را برگزار کرد. جلسه چهارم این نشست با عنوان «امکان سنجی جرائم سازمان یافته در آینده مناقشه ایران و اسرائیل» با حضور دکتر علی اکبر دارینی (پژوهشگر بازدارندگی و امنیت بین الملل)، دکتر حسین آجرلو (کارشناس مسائل خاورمیانه) و دکتر منصور براتی (معاون پژوهشی موسسه کادراس) برگزار شد.

 

راهبردهای نوین در رویارویی ایران و اسرائیل؛ از موازنه هسته‌ای تا جنگ ترکیبی

دکتر علی اکبر دارینی در این نشست با اشاره به پیچیدگی‌های رقابت راهبردی میان دو کشور گفت: «رویارویی ایران و اسرائیل فراتر از یک منازعه نظامی صرف است. علی‌رغم دستیابی ایران به توانمندی‌های هسته‌ای نهفته، این قدرت به تنهایی برای ایجاد موازنه کافی نیست و به همین دلیل، راهبرد ایجاد عمق استراتژیک از طریق متحدین غیردولتی در منطقه در دستور کار قرار گرفته است.»

این پژوهشگر امنیت بین‌الملل با تأکید بر اهمیت مفهوم «تسلط بر تشدید تنش» افزود: «این راهبرد در حمله اخیر ایران به اسرائیل پس از حادثه دمشق به خوبی نمایان شد. اطلاع‌رسانی پیشینی ایران درباره حمله، نشان‌دهنده تلاش هوشمندانه برای جلوگیری از تبدیل درگیری محدود به جنگ تمام‌عیار بود و برای نخستین بار در تاریخ، یک قدرت غیراتمی به یک قدرت اتمی پاسخ نظامی مستقیم داد.»

این پژوهشگر مسائل خاورمیانه با اشاره به تفاوت‌های راهبردی در منطقه خاطرنشان کرد: «در خاورمیانه، برخلاف سایر نقاط جهان، کشورها از راهبرد موازنه فراگیر یا جنگ ترکیبی استفاده می‌کنند که شامل ابعاد شناختی، رسانه‌ای، اقتصادی و قومیتی می‌شود. هر دو کشور در تلاشند از نقاط ضعف داخلی یکدیگر بهره‌برداری کنند.»

وی در ادامه با تحلیل نقاط ضعف طرفین تصریح کرد: «نقطه ضعف اساسی اسرائیل، محدودیت جغرافیایی و فقدان عمق استراتژیک است که مانع از ورود به درگیری مستقیم با ایران می‌شود، مگر با حمایت مستقیم آمریکا. در مقابل، ایران نیز با چالش‌هایی در زمینه توازن قوا مواجه است و نیازمند تقویت سیستم‌های پدافندی است.»

این تحلیلگر مسائل راهبردی با اشاره به مسئله دولت‌سازی در منطقه اظهار داشت: «به استثنای ایران و مصر که نسبتاً در این زمینه موفق بوده‌اند، اکثر کشورهای منطقه با چالش‌های جدی در تجمیع نهادهای قدرت مواجه هستند. این مسئله حتی در مورد اسرائیل که از سال ۱۹۴۸ بر پایه مفهوم دولت یهود شکل گرفته نیز صادق است.»

دکتر دارینی در پایان با ارائه راهکارهای عملی تأکید کرد: «ایران باید بر تقویت توانمندی‌های خود در حوزه‌های مختلف تمرکز کند. تربیت نیروهای متخصص عبری‌زبان، تقویت سامانه‌های پدافندی، افزایش توان ضربه دوم، و بهره‌برداری هوشمندانه از شکاف‌های داخلی جامعه اسرائیل از جمله این راهکارهاست. همچنین، تقویت توانمندی‌ها در حوزه جنگ ترکیبی و عملیات روانی-رسانه‌ای باید در اولویت قرار گیرد.»

 

تقابل ایران و اسرائیل؛ از جنگ سایه‌ها تا رویارویی مستقیم

دکتر حسین آجرلو در این نشست با اشاره به وضعیت کنونی منطقه گفت: «در خاورمیانه امروز، رقابت تسلیحاتی شدیدی میان بازیگران اصلی منطقه در جریان است. رژیم صهیونیستی با حمایت قدرت‌های بزرگ به توان هسته‌ای دست یافته و سایر کشورها نیز در تلاشند تا توانمندی‌های نظامی خود را افزایش دهند.»

این پژوهشگر مسائل خاورمیانه در ادامه افزود: «نکته قابل توجه در معادلات منطقه، قدرت‌گیری روزافزون ترکیه است. این کشور با ورود به عرصه تولید جنگنده‌های نسل پنجم و ششم و توسعه صنعت پهپادی، به قدرتی قابل توجه تبدیل شده است، به طوری که امروزه اسرائیل بیش از ایران، از قدرت‌گیری ترکیه نگران است.»

این استاد دانشگاه با اشاره به راهبردهای منطقه‌ای تصریح کرد: «جمهوری اسلامی ایران در واکنش به این تحولات، راهبرد ائتلاف‌سازی را در پیش گرفته که محور مقاومت بخشی از این راهبرد است. در مقابل، غرب تلاش می‌کند با ایجاد اختلاف میان ایران، ترکیه و عربستان، توازن قوا را به نفع خود حفظ کند.»

وی در خصوص جنگ ترکیبی اظهار داشت: «در کنار رقابت تسلیحاتی، جنگ ترکیبی نیز در جریان است. رژیم صهیونیستی با همکاری حدود 180 سرویس امنیتی بین‌المللی، اقدامات متعددی را علیه ایران انجام می‌دهد که شامل حمایت از گروه‌های تروریستی، جرایم سازمان‌یافته، اخلال اقتصادی و عملیات سایبری است.»

دکتر آجرلو در تشریح ابعاد جنگ ادراکی خاطرنشان کرد: «یکی از مهم‌ترین ابعاد این جنگ ترکیبی، جنگ ادراکی است. در حالی که میزان واقعی فساد در ایران از بسیاری کشورهای منطقه کمتر است، عملیات روانی و رسانه‌ای دشمن تلاش می‌کند تصویری متفاوت ارائه دهد. برای مثال، در موضوع فولاد، رقم ادعایی تخلف 32 میلیارد دلار بود، در حالی که تخلف واقعی تنها 6 میلیون دلار بود.»

این تحلیلگر مسائل راهبردی در پایان تأکید کرد: «برای مقابله با این چالش‌ها، ایران باید همزمان به تقویت توان نظامی و گسترش اتحادهای منطقه‌ای بپردازد. اگرچه غرب بر مفاهیمی چون قدرت نرم تأکید می‌کند، اما خود سالانه صدها میلیارد دلار صرف هزینه‌های نظامی می‌کند. این نشان می‌دهد که قدرت سخت همچنان عامل تعیین‌کننده‌ای در معادلات منطقه‌ای و جهانی است.»

 

 

چارچوب‌های نظری در تحلیل تقابل ایران و اسرائیل؛ از مکتب کپنهاگ تا امنیتی‌سازی

دکتر منصور براتی در این نشست با اشاره به اهمیت چارچوب‌های نظری در تحلیل تحولات منطقه بیان داشت: «در بررسی تحولات اخیر خاورمیانه و به‌ویژه تقابل ایران و اسرائیل، چارچوب نظری کلاسیک می‌تواند به عنوان یکی از بهترین ابزارهای تحلیلی مورد استفاده قرار گیرد. این چارچوب به‌ویژه در تحلیل رفتار اسرائیل در یک سال و نیم اخیر کارآمد است. شباهت‌های قابل توجهی میان رفتار کنونی اسرائیل و الگوی رفتاری آن در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ وجود دارد، زمانی که مساحت اراضی تحت اشغال این رژیم به میزان سه برابر افزایش یافت.»

 

این پژوهشگر مسائل اسرائیل با اشاره به اهمیت مکتب کپنهاگ در تحلیل مسائل منطقه تصریح کرد: «مکتب کپنهاگ، که در دهه ۱۹۸۰ در حوزه روابط بین‌الملل مطرح شد، چارچوب نظری دیگری است که می‌تواند به درک بهتر تحولات منطقه کمک کند. این مکتب مفهوم کلیدی امنیتی‌سازی را مطرح می‌کند که طی آن، موضوعات سیاست عادی به تهدیدات وجودی تبدیل می‌شوند.»

معاون پژوهشی موسسه کادراس در ادامه افزود: «مفهوم مجموعه امنیتی منطقه‌ای از دیگر آورده‌های مهم مکتب کپنهاگ است که نشان می‌دهد چگونه امنیت کشورها در یک منطقه به هم پیوسته است و تهدیدات امنیتی در سطح منطقه گسترش می‌یابند. این رویکرد به‌ویژه در تحلیل چالش‌های امنیتی معاصر مانند تروریسم، جرایم سازمان‌یافته و مهاجرت غیرقانونی کاربرد دارد.»

وی با اشاره به نمونه‌های عینی این چارچوب نظری ادامه داد: «نمونه عینی کاربرد این چارچوب نظری را می‌توان در تحلیل جرایم سازمان‌یافته مرتبط با اسرائیل مشاهده کرد. برای مثال، در ترور شهید فخری‌زاده، شبکه‌های قاچاق برای واردات قطعات تسلیحاتی مورد استفاده قرار گرفتند.»

دکتر براتی در ادامه خاطرنشان کرد: «شکاف‌های اجتماعی در جوامع ایران و اسرائیل نیز از دیگر عواملی هستند که در این تقابل نقش ایفا می‌کنند. اسرائیل از شکاف‌های قومیتی در ایران و متقابلاً ایران از شکاف عربی-یهودی در جامعه اسرائیل بهره‌برداری می‌کند. در مجموع، این چارچوب‌های نظری به ما کمک می‌کنند تا درک بهتری از پویایی‌های پیچیده تقابل ایران و اسرائیل در منطقه داشته باشیم.»

 

جغرافیای جرایم سازمان‌یافته در سرزمین‌های اشغالی

 

براتی در ادامه با اشاره به تاریخچه جرایم سازمان‌یافته در اسرائیل اظهار داشت: «جرایم سازمان‌یافته در اسرائیل ریشه‌ای عمیق در تاریخ این سرزمین دارد، که از دهه ۱۹۵۰ با شکل‌گیری اولین گروه‌های مافیایی آغاز شد. باند کرم (Varat Krem)، به عنوان پیشگام این جریان، با الگوبرداری از مافیای سیسیل، در منطقه تل‌آویو به فعالیت‌های مجرمانه از جمله سرقت، اخاذی و قاچاق مواد مخدر مشغول شد.»

این پژوهشگر مسائل اسرائیل با اشاره به تحولات دهه‌های بعدی تصریح کرد: «در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی، مافیای ‘بیگ فور’ با مشارکت چهار خانواده قدرتمند آلپرون، ابوت‌بول، روزنشتاین و ابرگیل ظهور کرد. این گروه با گسترش دامنه فعالیت‌های خود به حوزه‌های متنوعی چون تجارت مواد مخدر، فحشا، قمار و پولشویی، به یکی از تأثیرگذارترین گروه‌های مافیایی تبدیل شد.»

معاون پژوهشی موسسه کادراس در ادامه افزود: «موج مهاجرت یهودیان قفقازی در دهه ۱۹۷۰، زمینه‌ساز شکل‌گیری مافیای قفقازی‌ها شد. این گروه با ساختاری غیرمتمرکز و بدون سلسله مراتب مشخص، در مناطق شمالی و جنوبی سرزمین‌های اشغالی فعالیت می‌کند. مافیای روس‌تبارها با بیش از یک میلیون و ۲۵۰ هزار عضو، قدرتمندترین گروه مافیایی اسرائیل محسوب می‌شود.»

وی ادامه داد: «مافیای عرب‌تبارها با ساختاری قبیله‌ای و متشکل از پنج خانواده اصلی (جرایشی، ابوسید، حمد، ابولطیف و حبیبی)، در حوزه‌های متنوعی فعالیت می‌کند. این گروه با استفاده از پوشش‌های قانونی مانند مشاغل ساخت و ساز، به فعالیت‌های غیرقانونی از جمله پولشویی و قاچاق می‌پردازد.»

دکتر براتی در پایان خاطرنشان کرد: «مافیای بادیه‌نشین‌ها، علی‌رغم خشونت بالا و همکاری با دولت اسرائیل در زمینه قاچاق کالا از مرز مصر، به دلیل محدودیت‌های اقتصادی و تبعیض‌های موجود، در رده‌های پایین‌تر سلسله مراتب جرایم سازمان‌یافته قرار دارد. این گروه در فعالیت‌هایی نظیر سرقت از پایگاه‌های نظامی و اخاذی از پیمانکاران تخصص دارد.»

 

جمع بندی:

 رویارویی ایران و اسرائیل از یک تقابل نظامی صرف فراتر رفته و به یک «جنگ ترکیبی» تبدیل شده است که در آن، طرفین از تمامی ابزارهای موجود – از عملیات نظامی مستقیم تا جنگ ادراکی و از شبکه‌های جرایم سازمان‌یافته تا عملیات سایبری – استفاده می‌کنند. نکته قابل توجه این است که با وجود برتری هسته‌ای اسرائیل، ایران توانسته با راهبرد ایجاد عمق استراتژیک از طریق متحدین غیردولتی و توسعه توانمندی‌های موشکی، نوعی موازنه قدرت ایجاد کند که نمود آن را می‌توان در پاسخ مستقیم به حمله دمشق مشاهده کرد.

جرایم سازمان‌یافته در اسرائیل از دهه 1950 با شکل‌گیری باند کرم آغاز شد و امروز به یک ساختار پیچیده و چندلایه تبدیل شده که شامل گروه‌های مختلفی چون مافیای روس‌تبار (با بیش از 1.25 میلیون عضو)، مافیای قفقازی، گروه‌های عرب‌تبار (با ساختار قبیله‌ای) و باندهای بادیه‌نشین می‌شود. این شبکه‌های مافیایی علاوه بر فعالیت‌های مجرمانه سنتی مانند قاچاق و پولشویی، گاه به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف امنیتی و اطلاعاتی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند.