گزارش نشست اول «مقایسه طالبان اول و دوم در برخورد با پدیده های داخلی-بین المللی»

پس از تسلط مجدد طالبان بر افغانستان در اوت ۲۰۲۱، بحثهای زیادی درباره تفاوتهای احتمالی میان طالبان دوره اول و دوم شکل گرفت. رسانههای منطقهای تلاش کردند تصویری متفاوت از طالبان جدید در مقایسه با دوره ملاعمر ارائه دهند. این رسانهها مدعی شدند که طالبان امروز در موضوعاتی همچون حقوق زنان، آزادی رسانهها، برخورد با اقلیتها و مبارزه با مواد مخدر، رویکردی عملگرایانهتر در پیش گرفته است. با این حال برخی شواهد میدانی نشان از پیچیده بودن تحولات جاری در افغانستان داشت.

در این میان، دو دیدگاه اصلی وجود دارد. گروهی معتقدند طالبان هیچ تغییری نکرده و تعهدات فعلیشان صرفاً از روی اضطرار است. در سوی مقابل، گروه دیگر بر این باورند که گرچه طالبان بر اصول بنیادین خود کماکان پایبند است، اما برای بقا در قدرت و کسب مشروعیت بینالمللی، به ضرورت تعامل با جامعه جهانی پی برده و تلاش میکنند در عرصه بینالمللی رفتاری مسئولانهتر از خود نشان دهند.
بر این اساس، موسسه هماندیشی جهانی راه برتر (کادراس) نشستی را در محل خانه اندیشهورزان با عنوان «مقایسه طالبان اول و دوم در برخورد با پدیدههای داخلی-بینالمللی» برگزار کرد. در این نشست، دکتر محسن روحیصفت (دیپلمات پیشین ایران در افغانستان)، دکتر نوذر شفیعی (دانشیار گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران)، دکتر سمیه مروتی (پژوهشگر حوزه افغانستان و پاکستان) و دکتر محمدتقی جهانبخش (پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات پیشرفته خاورمیانه) حضور داشتند و هر یک به بیان دیدگاههای خود در این زمینه پرداختند.
محسن روحی صفت معتقد است که مشروعیت در افغانستان بر سه پایه سلطنت، قومیت پشتون و اسلام استوار بوده که با تحولات تاریخی، تنها دو پایه آخر باقی مانده است. روحی صفت باور دارد که تحولات افغانستان عمدتاً متأثر از جریانات استعماری و رشد کمونیسم بوده و این کشور همواره نقش منطقه حائل را میان قدرتهای بزرگ ایفا کرده است. به گفته این کارشناس مسائل افغانستان، طالبان که با همراهی آمریکا، طراحی انگلیس، پول عربستان و اقدامات پاکستان شکل گرفت، در ابتدا ادعای صلحطلبی داشت، اما به محض رسیدن به کابل، مدعی حکومت شد. او تأکید میکند که از نظر فکری و ایدئولوژیک، مانیفست طالبان همچنان بر پایه تمامیتخواهی قومی پشتون استوار است و تغییری در این زمینه رخ نداده است.
در خصوص مسئله مخدری، این دیپلمات پیشین با استناد به اسناد آمریکایی و فرانسوی، پرده از حقایق تکاندهندهای برمیدارد. روحی صفت تأکید میکند که مواد مخدر همواره به عنوان یک ابزار قدرت در افغانستان مطرح بوده و امروز نیز طالبان از آن به همین شکل بهره میبرد. به گفته او، در حال حاضر حدود هفت هزار تن تریاک در انبارهای طالبان موجود است، در حالی است که این گروه ظاهراً کشت تریاک را ممنوع کرده است. این کارشناس هشدار میدهد که باز شدن درهای این انبارها میتواند جمعیت گستردهای در ایران را بیش از پیش درگیر معضل مواد مخدر کند. او همچنین با اشاره به نقش تاریخی مواد مخدر در افغانستان، خاطرنشان میکند که پاکستان از ترانزیت مواد مخدر سود بیشتری نسبت به کشتکاران و طالبان میبرد.
نوذر شفیعی معتقد است که عدم پذیرش حکومت فراگیر توسط طالبان، ریشه در نگاه آنها به احزاب داشته و آنها احزاب را عامل اصلی مشکلات افغانستان می دانند. شفیعی باور دارد که رفتارهای طالبان منطبق بر شرایط و تحولات است و پاسخهای این گروه به مسائل جاری از این جهت تفاوت پیدا کرده است. این استاد دانشگاه تأکید میکند که عنصر زمان در تغییر یا عدم تغییر طالبان جدید نقش مهمی دارد و نمیتوان انتظار داشت یک تفکر ایدئولوژیک در مدت کوتاهی تغییر کند. او با اشاره به تجربه شخصی خود در دوران طالبان اول، تغییرات ظاهری در رویکردهای طالبان را تأیید میکند و معتقد است که از دو عنصر افغانیت و اسلامیت در حکمرانی طالبان، عنصر افغانیت غلبه پیدا کرده است.

در خصوص مسئله مواد مخدر، این عضو سابق کمیسیون امنیت ملی مجلس، نگاه طالبان را اقتضائی میداند. شفیعی تصریح میکند که در دوره اول، طالبان کشت مواد مخدر را برای تأمین اقتصاد جنگی خود جایز میدانست، اما در شرایط جدید به دلیل عدم نیاز به تأمین اقتصاد جنگی، با آن مبارزه میکند. به گفته این استاد دانشگاه، طالبان برای هر دو رویکرد متضاد خود توجیه شرعی میآورد و معتقد است که مواد مخدر تنها در صورتی که به تحقق یک ایده برتر مانند استقرار حکومت اسلامی کمک کند، مجاز شمرده میشود.
سمیه مروتی که مترجم کتاب «بازگشت طالبان» حسن عباس می باشد، معتقد است که طالبان را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: طالبان پیش از سقوط قدرت، طالبان دوره 2001-2018، و طالبان پس از مذاکره با آمریکا و در نهایت قدرتگیری مجدد این گروه در کابل. مروتی باور دارد که نه تنها طالبان امروز با گذشته متفاوت است، بلکه افغانستان امروز نیز با دهه 90 تفاوتهای اساسی دارد. این پژوهشگرحوزه افغانستان تأکید میکند که واقعیتهای نظام بینالملل و منطقه، طالبان را مجبور به تغییر در بسیاری از سیاستها کرده و ویترین امروز طالبان برای کشورهای منطقه جذابتر شده است. او همچنین به عقلانیت در روابط خارجی طالبان اشاره میکند و معتقد است که این گروه در تعامل با کشورهای مختلف، رویکردهای متفاوتی در پیش گرفته است.
در خصوص مسئله مواد مخدر، این پژوهشگر حوزه افغانستان و پاکستان تأکید میکند که مواد مخدر برای طالبان صرفاً یک ابزار اقتصادی نیست، بلکه از آن به عنوان اهرم فشار برای تهدید جامعه جهانی و پیشبرد اهداف و سیاستهای خود استفاده میکند. مروتی در پایان با اشاره به شکاف میاننسلی در طالبان و تفاوت میان طالبان تحصیلکرده و روستایی پیشبینی میکند که در آینده، هسته تغییرپذیر طالبان قدرت بیشتری خواهد گرفت.
محمد تقی جهانبخش معتقد است که طالبان امروز همان طالبان دیروز است، زیرا ایدئولوژی ماهیتاً قابل تغییر نیست، بهخصوص در فقه اهل تسنن که امکان تغییرات بنیادین را ندارد. جهانبخش باور دارد که تغییرات طالبان ماهوی و معنادار نیست و این گروه نسبتی از ثبات و تغییر را در درون خود دارد، اما ثباتها بسیار زیاد و تغییرات بسیار اندک است. این پژوهشگر تأکید میکند که تغییرات مختصر در دوره جدید، صرفاً با یک بستهبندی جدید عرضه شده و از این رو طالبان تلاش کرده است که به زبان دیپلماتیک نزدیک تر شود. او همچنین به دوگانهسازی کابل و قندهار به عنوان یکی از فنون حکمرانی طالبان اشاره میکند و معتقد است که این شکاف، ابزاری برای فرار از مسئولیت است.
در خصوص مسئله مواد مخدر، این پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات پیشرفته خاورمیانه، با اشاره به نمونه حاج بشیر نوروزی، تصریح میکند که اگرچه طالبان پس از به قدرت رسیدن، کشت خشخاش را ممنوع کرده است، اما روابط با قاچاقچیان مواد مخدر که سالها از این گروه حمایت مالی کردهاند، همچنان ادامه دارد. جهانبخش تأکید میکند که طالبان تنها باگ حکمرانی ناشی از مواد مخدر را برطرف کرده است، اما منافع متنفذین از طریق تولید مواد صنعتی همچنان حفظ میشود. این پژوهشگر در نهایت معتقد است که شرط پذیرش تغییر طالبان، حرکت به سمت دموکراسی انجمنی و پذیرش حکومت فراگیر است که طالبان آن را دنبال نمیکند.
