سوء مصرف مواد و برچسب اجتماعی
برچسب اجتماعی یا ننگ علیه مبتلایان به سوء مصرف مواد، مجموعه ای از نگرش ها و کلیشه های منفی است که می تواند موانعی جدی برای درمان فرد ایجاد کند. اختلال سوء مصرف مواد بیماری قابل درمانی است اما اغلب افرادی که این اختلال را تجربه کرده اند عموما با افرادی مواجه اند که انگ و تبعیض را کاملا درک کرده اند، زیرا افراد عادی دیگر آگاهی از این اختلال ندارند و نمی دانند چطور می توان آن را به طور موثر درمان کرد.
بسیاری از مردم نمیدانند که اختلال مصرف مواد نتیجه تغییراتی در مغز است که استعمال مواد را برای فرد تبدیل به اجبار کرده است، امری که دانستن آن به افراد مصرف کننده مواد کمک خواهد کرد تا حمایت کافی از آنها در پروسه درمان و ترک حاصل شود. برخی از افراد مبتلا به اختلالات شدید مصرف مواد ممکن است پرخاشگر شوند، دروغ بگویند، یا دزدی کنند تا مشکل مصرف مواد مخدر خود را پنهان کنند. این افراد باور به معتاد بودن خود ندارند ودر طول ترک اعتیاد خود کواد نیز مصرف می کنند. این رفتارها ممکن است آنها را حتی بیشتر از خانواده، دوستان و جامعه دور کند و کلیشههای منفی خاصی را در مورد مصرف مواد تقویت کند. نکته مهم این است که رفتارهای اجباری و تغییرات مغزی در اختلالات مصرف مواد لزوما دائمی نیستند و افراد می توانند بهبود یابند.
دلایل زیادی وجود دارد که چرا یک فرد ممکن است بیشتر مستعد ابتلا به اختلالات مصرف مواد باشد، از جمله عوامل ژنتیکی و اجتماعی که ممکن است خارج از کنترل آنها باشد. با این حال، بسیاری از مردم اعتیاد را یک شکست شخصی یا اخلاقی می دانند. در نتیجه، دیگران ممکن است نسبت به فردی که دارای اختلال مصرف مواد است احساس ترس و خشم کنند، حتی اگر دوست یا عضو خانواده آنها باشند. برای بسیاری، دیدن و کمک به فردی که در پشت این بیماری قرار دارد دشوار است.
اصطلاحات رایج که به افراد معتاد اشاره میکنند اغلب این تصور غلط را منعکس میکنند که مصرف مواد مخدر و رفتارهای مرتبط با آنها یک انتخاب است و نه یک اجبار، و اینکه آنها مقصر وضعیت پزشکی خود هستند. مطالعات نشان میدهد که عباراتی مانند «معتاد» به سوگیریهای منفی دامن میزند و افراد را تحت قدر و کلیشه های اجتماعی قرار می دهند. تحقیقات نشان می دهد که زبان حتی می تواند نگرش پزشکان را تحت تأثیر قرار دهد . در یک مطالعه، پزشکان فردی را که به عنوان «مصرف کننده مواد» خوانده می شود نسبت به فردی که به عنوان «دارای اختلال مصرف مواد» توصیف می شود، شایسته سرزنش و مجازات ارزیابی کردند.
تلقی مصرف مواد مخدر به عنوان یک فعالیت مجرمانه ممکن است به تصور این کلیشه که مصرف کنندگان مواد افرادی خطرناک هستند دامن زند و همین امر نقش مهمی در به حاشیه راندن ابن افراد دارد. به عنوان مثال، در ایالات متحده، سیاستهای تنبیهی به طور نامتناسبی بر سیاهپوستان و جوامع رنگین پوست تأثیر میگذارد که به احتمال زیاد به دلیل مصرف غیرقانونی مواد مخدر دستگیر میشوند. سیاه پوستان تقریباً چهار برابر بیشتر از سفیدپوستان در سال 2018 به دلیل نگهداری حشیش دستگیر شدند، حتی اگر این دو گروه به میزان مشابهی از مواد مخدر استفاده کنند.
اما سوال مهم این است که انگ و برچسب اجتماعی چگونه بر زندگی مصرف کنندگان مواد تاثیر می گذارد؟ افرادی که نیاز به مراقبت و درمان دارند ممکن است به دنبال آن نباشند. افراد مبتلا به اختلالات مصرف مواد ممکن است با بدرفتاری، کلیشه سازی و سوگیری منفی از سوی جامعه، از جمله در محیطهای مراقبتهای بهداشتی مواجه شوند. این چالش ها باعث می شود آنها از دریافت کمک پزشکی اجتناب کنند. در سال 2020، حدود 12 درصد از افرادی که به درمان اختلال مصرف مواد نیاز داشتند اما آن را دریافت نکردند، ترس از جذب نگرش های منفی توسط خانواده و جامعه عاملی مهم در تصمیم به این امر بوده است.
همچنین، بسیاری از افشای این موضوع که مصرف کننده مواد هستند، می ترسند و همین باعث شده افراد مراقبت های درمانی و پزشکی خود را به دلیل پنهان کردن اعتیاد خود برای در امان بودن از سوگیری یا بد رفتاری اطرافیان خود از دست دهند. به عنوان مثال، با ویژه زنان باردار ممکن است به دلیل احساس شرم و ترس از عدم تایید اجتماعی یا از دست دادن حقوق والدین از گرفتن مراقبت های درمانی اجتناب کنند. در واقع، زنان مصرف کننده مواد از نظر زمینههای ایجاد کننده اعتیاد، دلایل مصرف مواد و نیازهای روانی- اجتماعی خود با مردان معتاد تفاوت دارند. به ویژه از آنجا که نگاه جامعه به زنان معتاد در مقایسه با مردان معتاد، متفاوت است، احتمال بیشتری وجود دارد که زنان وابسته به سوء مصرف مواد بیشتر از مردان دارای اختلالات مصرف مواد در معرض برچسبهای اجتماعی قرار گیرند. این امر بهویژه زمانی اهمیت دوچندان مییابد که بدانیم به لحاظ فیزیولوژیک که مرتبط با جنسیت است، زنان مقاومت کمتری نسبت به مردان در برابر آسیبهای ناشی از مصرف مواد مخدر دارند و همچنین مدت زمان اعتیاد و وابستگی کامل آنان از زمان اولین مصرف بسیار کوتاهتر از مردان است. در عین حال بهدلیل ویژگیهای جنسیتی مثل مشکلات جسمی و عدم حمایت همسر و خانواده آنها، درمان بسیار دشوارتر است.
همچنین، زنانی که مادر هستند، به دلیل اینکه رفاه فرزندان آنها نیز میتواند تحت تأثیر مصرف مواد آنها قرار گیرد، در معرض آسیبپذیری مضاعف قرار دارند. بهطور خاص، شواهدی وجود دارد که احتمال از دست دادن حضانت کودک در میان زنانی که مواد روانگردان مصرف میکنند، با جایگاه اجتماعی-اقتصادی پایین و مورد بازخواست دستگاه عدالت کیفری (سابقه مشکلاتی با پلیس، یا سابقه حبس) قرار گرفتهاند، ارتباط وجود دارد. این مسئله ممکن است تأثیرات انباشت فشار روانی و مشکلات در مادرانی که مواد مخدر مصرف میکنند و بهطور همزمان با مشکلات اجتماعی-اقتصادی یا کیفری درگیر هستند را منعکس کند؛ که در مجموع، مانع تواناییهای فرزندپروری آنها میشود. در نهایت، به دلیل نیازهای متناقضی مانند فقدان خدمات کافی مراقبت از کودک در مراکز بهداشت، یا ترس از دست دادن حضانت کودک، مادر بودن میتواند احتمال در درمان موفقیتآمیز اختلالات مصرف مواد مخدر را کاهش دهد.