مصرف کنندگان بی خانمان مواد

بی‌خانمانی به عنوان یک مشکل اجتماعی مطرح در حوزه سلامت عمومی، امروزه به عنوان یکی از آسیب‌های مهم اجتماعی شناخته می‌شود. شرایط خاص زندگی افراد بی خانمان, تمامی فرصت های مشارکت در زندگی اجتماعی را از میان برده و آنان را در خارج از شبکه های پیوند دهنده اجتماعی قرار داده است. در تحقیقات صورت گرفته مصرف الکل و مواد مخدر به عنوان قوی‌ترین پیش‌بینی کننده بی‌خانمانی ذکر شده است. افرادی که به چرخه بی خانمانی وارد یا از آن خارج می‌شوند، غالباً همزمان به چرخه سوء مصرف مواد نیز وارد یا از آن خارج می‌شوند. به طوری که تخمین زده می‌شود حدود 50 تا 80 درصد از بی خانمان‌ها، مصرف کننده مواد هستند.

تعدادی از مصرف کنندگان مواد با از دست دادن کارکردهای اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی خود، به ویژه زمانی که توسط افراد مهم زندگی‌شان طرد می‌شوند، خانه، خانواده و اجتماع خود را ترک می‌کنند. از دست دادن پایگاه شغلی، اجتماعی و به تبع آن از دست دادن منبع درآمد برای مردان، مانعی در راه تامین سرپناه می‌شود. حتی در مواردی این افراد قادر به تامین نیازهای اولیه زندگی خود نمی‌باشند و به دلیل ننگ اجتماعی ناشی از مصرف مواد و درگیری آنها با فعالیت‌های مجرمانه اصولا حتی از محل سکونت خود رانده می‌شوند و در یک بازه زمانی نه چندان طولانی مجبور به زندگی در خیابان‌ها، گرمخانه‌ها و یا سرپناه‌های شبانه می‌شوند.

جدای از عوامل ایجاد کننده اعتیاد، ضعف مهارت‌های اجتماعی، ضعف کنترل درونی، تضادهای والدینی، وجود الگوی مصرف در خانه، فاصله عاطفی با والدین و پیامدهای حاصل از سوء مصرف مواد، فعالیت‌های مجرمانه، اختلالات روان‌پزشکی، اقدام به خودکشی با بی‌خانمانی و پیامدهای حاصل از آن نیز مواجه بوده‌اند. مطالعات اندک انجام شده در زمینه مصرف کنندگان بی‌خانمان مواد نشان می‌دهند، این دسته از افراد فقر، بیکاری‌های مزمن، حمایت‌های خانوادگی ضعیف و پیگردهای قانونی و قضایی را نیز تجربه کرده‌اند.

در مجموع درمان مصرف کنندگان بی‌خانمان مواد بسیار سخت و زمان‌بر است و برای آن می‌توان چند دلیل را مورد بررسی قرار داد:

  • ناپیوستگی این افراد با جامعه و خانواده که نشان دهنده تمایل افراد بی‌خانمان به کناره‌گیری از موقعیت‌های اجتماعی است؛
  • انزوا و فقدان پیوندهای اجتماعی یاری‌گر برای این افراد یکی از مهمترین مشکلات و حلقه‌های مفقوده درمان این دسته می‌باشد؛
  • ناتوانی مالی که به شکل قابل توجهی انگیزه و توانایی استفاده از درمان‌های موجود را برای افراد معتاد بی‌خانمان کاهش می‌دهد.

در مجموع زنجیره‌ای از علل فردی و ساختاری زمینه بی‌خانمانی و گسترش آن را در جامعه فراهم کرده است. شکسته شدن روابط، محرومیت و فقر از مهمترین این عوامل هستند. همچنین تجربه تروما در کودکی و وجود خانواده‌های ناکارا را می‌توان از عوامل زمینه‌ساز سوء مصرف مواد و به تبع آن بی‌خانمانی دانست. بنابراین می‌توان از دست دادن نهادهای حمایتی، احساس تنهایی، قرار گرفتن در موقعیت طرد اجتماعی و دغدغه جدی جهت تامین نیازهای اولیه به هر طریق ممکن است از جمله ویژگی‌های مصرف‌کننده بی‌خانمان دانست.

افراد بی‌خانمان مصرف کننده مواد جهت تامین هزینه‌های مواد، فرار از تنهایی، سرزنش و تحقیرهایی که روبرو هستند، به راحتی جذب افراد و گروه‌هایی می‌شوند که آنها را مورد پذیرش و حمایت هر چند مخرب قرار می‌دهند. عدم کفایت زیرساخت‌های رفاهی و آموزشی برای جذب  و حمایت این گره، همچون یک فرایند، جذب مصرف کنندگان را به پاتوق‌های مصرف افزایش می‌دهد. با گذشت زمان این پاتوق‌ها تنها دارایی های اجتماعی مصرف کنندگان بی‌خانمان می‌شوند. صرف زمان‌های قابل توجه با اعضای این گروه‌ها، پدیرش بالای آنها و … موجب شکل‌گیری احساس تعلق مصرف کنندگان بی‌خانمان به پاتوق‎‌ها می‌شود.  به عبارتی تنها عامل پیوند دهنده مصرف‌کنندگان به پاتوق‌ها، مصرف مواد نیست که با پرهیز از آن بتوان به تغییر امید داشت. مصرف مواد شایر عامل اثرگذاری در عضویت این گروه‌ها باشد، اما بی تردید گسستن پیوند مصرف‌کنندگان با پاتوق‌ها تنها از این مسیر محقق نخواهد شد.

شناخت هر چه بیشتر نیازهای افراد بی‌خانمان مصرف‌کننده مواد در کنار تغییر در نحوه نگرش این دسته از افراد با تقویت انگیزه‌های بازگشت به خانواده و جامعه از ضرورت‌های این حوزه است. باید دانست هر نوع اقدام در این حوزه به بسترها و سیاستگذاری‌های موجود در حوزه حمایت‌های اجتماعی، قانونی، اطلاعاتی، آموزشی، اقتصادی، عاطفی و پزشکی از خانواده‌های درگیر با اعتیاد و مصرف کنندگان  نیاز دارد. وجود سرپناه‌های امن برای مصرف کنندگان بهبودیافته بی‌خانمان، فراهم کردن امکانات شغلی با نگاه به اندوخته‌های مهارتی و آموزشی و حمایت‌های خانوادگی به منظور پذیرش مجدد آنها، حمایت‌های بیمه‌ای، خدمات کاهش آسیب از جمله مواردی است که نیازمند توجه بیشتر دارد.