بحران سوء مصرف اوپیوئیدها در آمریکا
بحران شیوع اوپیوئیدها در آمریکا به افزایش شدید شمار مرگهای ناشی از بیشمصرفی به حد بیسابقه ۶۴٫۰۷۰ نفر در سال ۲۰۱۶ رسیده که از شمار سربازان آمریکایی کشته شده در جنگ ویتنام نیز بیشتر است. در همان سال مرگ و میرهای ناشی از بیشمصرفی اوپیوئید در بریتانیا نیز رکورد جدیدی زد. بازار سیاه اوپیوئید در استرالیا نیز در حال گسترش است و بیم آن میرود که این کشور هم به مسیر ایالات متحده رود.
بحران از کجا آغاز شد؟
در دهه ۱۹۸۰ برخی از پزشکهای عمومی و نیز برخی پژوهشها ادعا میکردند خطر اعتیاد به اوپیوئید بسیار اندک است. پس از مدتی کارخانههای تولید دارو با آهنگی بسیار شدیدتر اقدام به تولید اوپیوئیدهای مسکن کردند. پزشکان نیز با شدتی مضاعف این دسته از مسکنها را تجویز میکردند. حتی برخی از پزشکان مدعی شدند که عدم تجویز اوپیوئیدها قصور پزشکی است. رفته رفته این باور میان عموم رواج یافت که مصرف اوپیوئیدها تنها راه درمان دردهای مزمن است. همزمان نیز متون زیادی در تأیید ایمنی، تأثیر بلند مدت و مخاطرات اندک اوپیوئیدها در دستور کار قرار گرفت.
امروز اما واقعیتهای متفاوتی در این خصوص میدانیم. دکتر راسل پورتنوی، یکی از هواداران مسکنهای مخدری در دهه ۱۹۸۰ میگوید: «ما چیزهایی که امروز میدانیم را در آن سالها نمیدانستیم.» سوء مصرف گسترده اوپیوئید امروزه منجر به اعتیاد و مرگ و میرهای زیادی در ایالات متحده شده است. دیگر کشورها از جمله کانادا، بریتانیا و استرالیا نیز این نرخ در حال افزایش است.
پیمایش ملی خانوارها که درباره مواد و داروهای اوپیوئیدی نیز از مشارکتکنندگان سوالاتی پرسیده به این نتیجه رسیده که عمده افراد معتاد به اوپیوئیدها معمولاً بیماران مصرف کننده مسکنها نیستند. تنها شمار اندکی از سوء مصرف کنندگان داروی خود را با تجویز پزشک دریافت کرده اند. بلکه بیشتر دیده میشود که افراد جوان درون گروههای دوستی و نیز اعضای خانواده بیمارانی که از دردهای مزمن تبدیل به مصرف کننده اوپیوئیدها می شوند. در واقع نیمی از افراد مصرف کننده اوپیوئیدها ادعا میکنند دارو را از دوست و یا خانواده خود به صورت رایگان دریافت کردهاند. در بین بیماران میانسال که جدیداً به مصرف اوپیوئیدها معتاد شده اند اما بیشتر شاهد «عود اعتیاد» هستیم.
بیشتر افرادی که اقدام به سوء مصرف اوپیوئیدها میکنند (البته نه همه آنها) دارای سابقه مصرف مواد هستند. برای مثال در پژوهش جدیدی که افراد معتاد به اوکسی کنتین را مورد مطالعه قرار داده، این نتیجه مطرح میشود که اکثریت آنها سابقه مصرف کوکائین را دارند.
اوپیوئیدهای کشنده
کشندهترین مسکن اوپیوئیدی «فنتانیل» است که یک ماده مصنوعی مشتق از تریاک بوده و برای درمان برخی از دردها دوزهای بسیار کمی از آن تجویز می شود. فنتانیل از مورفین خیلی قویتر است و در واقع آنالوگ ساختاری آن به حساب میآید. کارفنتانیل نیز دیگر آنالوگ ساختاری مورفین با قدرتی ۱۰٫۰۰۰ بار بیشتر است. مصرف تنها ۰٫۰۰۲ گرم از این ماده توانایی کشتن یک انسان را دارد.
در استرالیا نیز این روند در حال اوجگیری است و فنتانیل که در آنجا به «رولت روسی» معروف شده از بین اوپیوئیدها رایجتر است. مصرفکنندگان نمیتوانند میزان کشندگی آن را پیشبینی کنند. آژانس ملی جرم بریتانیا نیز گزارش کرده که دلالان مواد فنتانیل و کارفنتانیل را با مواد دسته A ترکیب میکنند، که خطر اوردوز تصادفی را افزیش میدهد.
در ایالات متحده از سال ۲۰۱۴ میزان مرگ و میرهایی که ناشی از مصرف فنتانیل بوده ۵۴۰ درصد افزایش یافته است. در واقع، مرگ ومیرهای ناشی از اوپیوئید، کوکائین و متآمفتامین رویهمرفته افراد را زودتر از شیوع HIV (در بدترین حالت) میکشد. روزنامه نیویورک تایمز در تحلیلی که البته مبتنی بر گزارشهای نهچندان متقنی از دپارتمانهای وزارت بهداشت و مراکز پزشکی قانونی است، پیشبینی کرده اپیدمی اوپیوئید در آمریکا بدتر نیز خواهد شد.
دیگر اوپیوئیدهای تجویزی که مردم زیاد مورد سوء مصرف قرار میدهند عبارت از پرکوست (که برای تخفیف درد و تب مصرف میشود) و اوکسیکدون (که برای درمان دردهای مداوم در دورههای زمانی کوتاه مدت مصرف میشود) هستند.
آمارهای مربوط شیوع اوپیوئید چه اندازه دقیق هستند؟
شوربختانه آمار موجود نمیتواند شیوع جهانی اوپیوئید را بازتاب دهد. میزان مرگ و میرهای ناشی از مصرف اوپیوئیدها بیشتر از این است. کالبدشکافی کامل بسیار گران تمام میشود خصوصاً با سویه جدید فنتانیل که نیازمند آزمایش بسیار دقیقتری است. این در حالیست که بودجه ناکافی باعث شده آزمایش فنتانیل تنها زمانی اتفاق بیوفتد که دلیل مشخصی وجود دارد. شیوع اوپیوئید در حال حاضر چند شهر کوچک در ایالات متحده را با خطری جدی مواجه کرده است. ویرجینیای جنوبی رکورددار بیشترین مرگ و میرهای ناشی مصرف انواع مواد در این کشور به شمار میآید.
بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است.
