کرونا، اعتیاد و زمینههای اجتماعی قرنطینه به مثابهی خانهنشینی؛ ظرفیتافزایی مصرفِ نامعتادان – امیر مومنی مقام سوم
مقدمه
ویروسِ کووید19(COVID-19)، نامآشناترین زیرمجموعهیِ کروناویروسها(CoronaViruses) در دسامبرِ2019، در شهر هوبهی/هوبئی(Hubei)(مرکز استان ووهان(Wuhan) در کشورِ چین) به جهانیان شناسانده شد. شهری که خاستگاهِ بیماریِ کُشندهیِ طاعونِ سیاه در قرنِ چهاردهمِ میلادی نیز بوده است. بیماریای که قریب به یکسومِ جمعیتِ ایرانِ آن زمان را به کامِ مرگ کشاند. اما کووید19، سراسرگیریِ(Epidemy) بیشتری نسبت به طاعونِ سیاه داشته است. شاید علت آن را بتوان در جهانیشدنِ جغرافیاییِ دنیایِ امروز جستوجو کرد یا به سفرهایِ بسیارِ انسانِ امروز به نقاطِ مختلف اشاره کرد. اما علتیابیِ این همهگیریِ کشتارآمیز، مسئلهیِ سیاههیِ پیشِرو نیست.
کووید19، تا پایانِ سالِ 2020میلادی، هیچ نقطهای از جهان را به حال خود وانگذاشت و کوچکترین کشورها و شهرها و روستاها را از جمله ایران مورد حمله قرار داد. اما دولتها به عنوان حجیمترین نهادهایِ مسئول در برابرِ جانِ -چه ارزشمند و چه بیارزش- مردم، راهکارهایِ بسیاری را برای مقابله با شیوعِ این ویروسِ احتمالاً چینی پیش گرفتند. شاید نزدیکترین راه به ذهن برای مقابله با کروناویروسها، که شاخهای از بیماریهایِ واگیردار به حساب میآیند، محدودسازیِ روابطِ فیزیکیِ شخصِ آلوده به ویروس با دیگر اشخاص است. شاید در مقیاسِ کوچک، عملِ جداسازی(Isolation)(جداسازیِ یک بیمار از دیگر بیماران) پاسخگویِ رفتارِ ویروسهایِ کرونا باشد اما در مقیاسِ یک شهر و کشور، قرنطینه(Quarantine)، راهی برای این محدودسازی است.
در طیِ یک سال و اندیِ اخیر، کشورهایِ زیادی با قرنطینهکردنِ برخی شهرهایِ آلودهتر(مانند قرنطینهیِ ووهان در چین یا پاریس در فرانسه) یا حتی کل کشور(مانند قرنطینهیِ کشور ایتالیا) پاسخِ خوبی از کنترلِ شیوعِ این ویروس دریافت کردهاند. البته برخی کشورها نیز به دلایلِ گوناگونی از جمله برخوردهایِ رسانهای، پایفشاری بر نظراتِ قبلی، ترس از هجمههایِ مردمی و دیگر دلیلها، به شهربندان(LockDown) -که اِعمالِ محدودیتهایِ سختگیرانه است اما تفاوتهایِ اندکِ حقوقی، قضایی و سیاسی با قرنطینه دارد- روی آوردهاند. جمهوریِ اسلامیِ ایران نیز از این قاعده مستثناء نبوده است.
اما ویروسی که 150میلیون نفر را درگیر با خود و قریب به 3میلیون نفر را مغلوبِ خود کرده است(این آمار تا نیمهیِ مارسِ 2021 است) به یقین ترسی فراگیر را میانِ مردم شایع میکند. ترسی که آنها را به پیشگیری و درمان به هر طریقی سوق میدهد. حال، رفتارِ مردمِ دربند شده/قرنطینهشده -چه رسمی و چه غیررسمی- در رویاروییِ با این ویروس به چه منوالی است؟ فجازی(فضایِ مَجازی)(منظور همان Social Media است) به عنوان قدرتمندترین فضایِ اطلاعاتیِ دنیا و همچنین جمهوریِ اسلامیِ ایران، مردم را به کدام سو میکشاند؟ ایرانیان مِیل به چه پیشگیریهایی دارند؟
کرونایِ قرنطینهساز؛ قرنطینه به مثابهیِ خانهنشینی
کووید19 هیچگاه تا آن حد که نیاز/لازم بود مورد توجهِ آنهایی که باید، قرار نگرفت. دولتها از کرونا به عنوان یک ساز و برگ(Aparatus) بازتولید قدرت بهره بردند و گروههایِ خطر(کهنسالان، بیمارانِ ریوی، جانبازانِ شیمیایی و …) کرونا را همسطح با یک بیماریِ واگیردار پنداشتند. این تحلیل هم بر اساس نظریههایِ نقدِ دولت است و هم بر اساسِ افکارسنجیهایِ مختلف در دورهیِ همهگیریِ کرونا. همین کم/بیتوجهی سبب شد تا این بیماری، صفتِ مهارناشدنی به خود بگیرد. درمانِ یک بیماریِ مهارناشدنیِ واگیردار نیز در پیشگیری است! قرنطینه، اگرچه توسطِ مسئولانِ دولتیِ ایران یک امرِ باستانی(در مثابهیِ احمقانه) تلقی شد اما به هر ترتیب به امرِ محدودسازیِ روابطِ فیزیکیِ انسانها به هر عنوانی -از جمله شهربندی، محدویتهای تردد، گروهبندیِ مشاغل و اصناف، منع تردد شهرهایِ آلوده و …- تن داد.
اما از آنجا که در فرهنگِ سیاسیِ مردمِ ایران(در معنایِ عام) به گواهی از تاریخِ دویستسالهیِ اخیر، گونهای از نافرمانیِ مَدَنی(Civil Disobedience) نهادینه شده است، قرنطینه نیز در معنایِ وثیق خود به اجرا گذاشته نشد. اگرچه دولتِ ایران هیچگاه از واژهیِ قرنطینه برایِ نامگذاریِ محدودیتهایِ کشور استفاده نکرد اما همان شهربندان نیز با مهمانیهایِ خانوادگی و دورِهمیهایِ شلوغ همراه بود. اما نکتهای که به آن خواهیم پرداخت، نه کیفیتِ اجرایِ این محدودیتها است، بلکه با حداقلِ این محدودیتها سر و کار داریم؛ خانهنشینی.
مردم به خانهها تبعید شدند. ارتباطات انسانیِ فیزیکی به کمترین سطحِ خود در تاریخِ معاصرِ جهان رسید. مراکزِ خرید با فشار محدودیتها بسته و نیمهبسته شد. نقاطِ تفریحی و گردشگری به متروکههایی زیبا در عکسهایِ قدیمی بدل شدند. دیوارهایِ خانه به همیشگیترین تصویرِ ذهن تبدیل شد. همنشینی با خانواده جایِ گروهِ دوستیِ دیگری را گرفت. تماشایِ اخبارِ تلویزیون و شنیدنِ گاهبهگاهِ آمار از رادیو، امری روزمره شده بود. بیکارِگی در تن و پوست همه خانه کرده بود. مردم، تنآسا و تنبل به کار فکر میکردند. خیالپرداز و واهی شده بودند و خلاصه حوصلهیِ مردم به وفور پُر بود از زمانهایِ خالیِ بیکاری. اما نکتهیِ مهم این است که همهیِ این اتفاقات در خانه میافتاد. نکتهیِ ملازمِ این امر، این است که قدرتِ فجازی با شیبِ تندی(در سایهیِ بحرانِ اعتمادِ عمومیِ مردم به کارگزارانِ حکومتی) در حالِ افزایشِ کمی و کیفی است. این نکته را ادامه خواهیم داد اما پیش از آن به این نیز بنگریم که ایرانیانی که در خانه هستند، یکی از سختترین دورههایِ معیشتیِ خود را میگذرانند و در فقری همگانی به سر میبرند. صداوسیما به عنوان چاقترین نهادِ رسانهایِ کشور نیز در فشلترین دورهیِ تولیداتیِ خود به سر میبرد. اما فَجازی به شکلی ساختارمندانه در حالِ خلقِ رعب و وحشتِ متافیزیکی از یک بیماریِ جسممحور است. صفحاتِ مختلفِ در بستر(Platform)هایِ متنوع در حال تکرار تذکرهایِ بهجا و بیجایِ پزشکی و شبهعلمی(Pseudoscince) هستند. اما مخاطبِ این فضا که سایهای از ترسِ همیشه را به دنبال و رویبهرویِ خود دارد، تنها میخواهد از این بیماری دور بماند. چرا که باری دیگر در تاریخِ بشر، دغدغهیِ اولِ انسان به مهمترین دغدغهیِ او بدل شد؛ بقاء.
بقاء(بعیدسازِ امرِ انسانی) و پیشگیری از ابتلاء به بیماریِ کُشنده در سایهیِ فَجازی
نیاز به بقاء، انسان را به شکلی طبیعی به کُنش وا میدارد. اما انسانِ عصرِ کنونی، مدتها است که مفهوم/مسئلهیِ بقاء حتی نیاندیشیده است. انسان پس از گذراندنِ خطرهایِ بشری-مافوقِ بشری(طبیعی/الهی) درگیرِ نیازها و دغدغههایِ دیگرِ خود بوده است. اما باری دیگر باید برایِ زندهماندن(و نه چگونه زندگی کردن) تلاش کند. تاریخِ بشر و همچنین مکتوباتِ اندیشورزانِ گوناگون به ما میگوید که انسانِ درگیرِ بقاء، امکانِ وقوعِ بعیدترینِ کارها را قریب میکند. پس عجیب نیست که از گوشه و کنار در دورهیِ همهگیریِ کوویدِ19 بشنویم که فلان شخص در حالِ فلان امر برایِ دوری از کرونا است. حال، این مسئله را با فَجازیِ عنانگسیخته در کنار هم بگذاریم. خواهیم دید که حوزهیِ سایبری بهترین بستر برایِ تأثیرِ قطعی و گسترده بر قشرِ خاکستریِ مردم است. بررسیهایِ گوناگونِ مؤسساتِ افکارسنجی در کنارِ آمارهایِ سازمانهایِ مربوطه نشان میدهد مطالبی با محتوایِ تأیید و توصیهیِ مصرفِ موادِ مخدر(Narcotic) -اغلب ناشناخته یا کمتر شناختهشده- در راستایِ بهبود، پیشگیری، واکسینهشدن و … حجمِ عظیمی (در برخی مطالعات بیش از 30درصد و در برخی دیگر تا 45درصد) از تبلیغات و رپورتاژهایِ آگهیهایِ جهان را پُر کرده است. فَجازیِ ایران نیز شاهدِ این سطح از تبلیغات و توصیهها بوده است.
همدستیِ سرمایهداریِ رسانهای و تولید موادِ مخدر، همواره محلِ بحث بوده است. اما کرونا توانست پردهای ضخیم از پردههایِ بسیارِ روی این ارتباط را آشکار کند. انبارهایِ تولیدکنندگانِ موادِ مخدر در سایهیِ ترسپراکنیِ رسانههایِ ارتباطِ جمعی از ویروسِ کرونا در میانِ مردم پُر شد و در سایهیِ توصیههایِ بیپایهیِ همین رسانهها در زمینهیِ کارآییِ برخی محصولات برایِ مقابله با ویروسِ کرونا، خالی شد.
جامعهیِ درگیرِ بقایِ ایرانی، تقریباً برابر با تمامِ کشور بوده و است. پس جامعهیِ مخاطبِ این ترسپراکنیهایِ ساختارمند در کنارِ توصیههایِ مخدری، صرفاً معتادین، بیماران مخدری و افرادی که زمینهیِ مصرفِ گونهای از موادِ مخدر را دارند، نیستند؛ بلکه تمامِ آنهایی است که میخواهند زنده بمانند.
مصرفکننده(Consumer) اما نامعتاد(Non-Addicted)
در شرایطی که ذکرِ آن از ابتدا تا اکنون رفت، این گزارهها را به دست آوردهایم. کرونا، مردم را خانهنشین کرد. حوصلهیِ مردم سر رفت. رسانهها نقشِ پررنگتری ایفاء کردند. کُنشِ مردم بر اساسِ زندهماندن انجام گرفت. تولیدکنندگانِ موادِ مخدر از فرصت استفاده کردند. مردم به مصرفِ موادِ مخدر -به شکلِ رسمی- دعوت شدند. و اکنون با جامعهای دیگر رویبهروی میشویم. به این نکته باید توجه کرد که همواره جامعهیِ مصرفکننده از جامعهیِ معتاد اعم و بزرگتر است. اما همین جامعه در جامعهیِ کل نه صرفاً یک جزء که بخشی بسیار کوچکتر(از لحاظِ کمی و مفهومی) از اقلیتهایِ معمول شناخته میشوند. اما شرایطِ فعلی ،که محصولِ وقایعی است که گفته شد، دایرهیِ جامعهیِ مصرفکننده را بیش از هر زمانِ دیگری با جامعهیِ کل دارایِ اشتراک میکند/کرده است. این وضعیت را تا زمانِ تمامشدنِ ویروسِ کرونا متصور شوید. خواهید دید که در زمانهیِ پَساکرونا ؟؟؟ با جامعهای وسیع از مصرفکنندگانِ نامعتاد رویبهروی خواهیم شد. جامعهای که برخورد با آن از برخورد با جامعهیِ معتاد بسیار ظریفتر و مهمتر است. چرا که این جامعه دارایِ بیشترین ظرفیت برایِ نقلِ مکان به جامعهیِ معتاد را دارا است. همچنین فارغ از مسئلهیِ معتاد شدن یا نشدن، این گروه از جامعه، همواره خسته، تنآسا و تنبل، کسل و امیدوار به معجزههایِ واهی و … است.
بیگمان وجود و وفور این گروه در جامعه، تواناییِ جمعیِ مردمی و البته توانایی برنامهریزیِ دولتی را نیز تحتِ تأثیر قرار میدهد. حال اگر شیبِ افزایشِ ابتلاء به این ویروسِ همهگیرِ قاتل(!) با همین کیفیت روی به افزایش داشته باشد و همچنین دولت و دولتیها در همین وضعیتِ باشند، با جامعهای به دور از مهارتِ شهروندی و حتی ظرفیتِ مهارتافزایی چهرهبهچهره میشویم.
سردرگمیِ مردمِ خانهنشین و دولتِ بیبرنامه
ویروسی که دسامبرِ2019 یک شهرِ نسبتاً کوچک در چین به خود دید، میتواند آثاری برایِ تمامِ تقویم و تاریخِ یک نقشه و جغرافیا داشته باشد. جامعهیِ ایرانی نیز به سبب فرهنگِ زیستهیِ متأخر خود، در ضمنِ درگیری با این ویروس و بحرانِ اعتمادِ عمومی، بقایِ خود را در خطر دید و تلاشِ خود را بر مبانیِ محتوایِ فَجازی استوار کرد. اکنون جامعهیِ مصرفکنندهیِ نامعتاد(با تعاریفی که از حوصلهیِ این متن و مخاطبِ نیمهتخصصی خارج است) در حالِ گسترشِ گسترهیِ خود در ایرانِ جغرافیایی است. بیش و پیش از هر چیز باید این مسئله را پذیرفت و سپس به سراغِ تحلیل و حل کردن آن رفت. بدیهی است که برایِ آیندهیِ ایران -که دورهیِ پَساکرونا را نیز شامل خواهد شد- باید جامعهای سختکوش را در کنارِ دولتی سختکوشتر متصور شد. جامعهیِ خستهیِ مصرفکننده -چه معتاد و چه نامعتاد- در برابرِ اقتصادِ آسیبدیده از شرایطِ کرونایی قطعاً شکستی دیگر را باید تحمل کند.
وقتی مردم را مجبور/تشویق به خانهنشینی میکنیم، باید به موانع و ظرفیتهایِ این خانهنشینی نیز آگاه باشیم. چرا که حبسِ بیبرنامهیِ همزمانِ مردم در خانه، ظرفیتهایِ زمانیِ جامعه را آن هم در چنین دورهای(دورهیِ صعوبتِ معیشتی و افسردگیِ اجتماعیِ شدید) افزایش میدهد که اگر با مدیریتِ پیشینی همراه نباشد، میتواند فاجعهآفرینی کند. جامعهیِ مصرفکنندهیِ نامعتاد، نمایندهیِ عواقبِ خانهنشینی بدونِ ایجادِ فرصتهایِ تفریح و صداوسیمایِ به دور از «ملی» است. همچنین در این دوره اگرچه بسترِ زمانی و مکانی برایِ گسترشِ اندیشه(ذاتِ اندیشیدن) فراهم است اما ظرفیتِ مردم برایِ چنین رفتارهایی -به دلایل مختلف- بسیار کاهش یافته است. البته که نباید از چنین فرصتی غافل شد اما اندیشهگستری پس از ایجادِ حوصلهیِ آن است. تفریح و سرگرمی برای ایرانیان به شدت مهم است. البته این نظر نگارنده در تقاطعِ شناختِ جامعهیِ ایرانی است. پس لازم است که نهادهایِ گوناگون اعم از دولت و دیگریها از جامعهشناسان، روانشناسان، مورخان و دیگر اندیشورزان در جهتِ شناختِ جامعه دعوت به عمل آورد و بهترینِ راهکارها را در سمتِ ایرانِ به دور از خستگی در پیش گیرد. همچنین مسئلهیِ فَجازی نیز از مسائل مهم و مؤثرِ امروزِ ایران است. ولنگاریِ حقوقی-قضاییِ این فضایِ به اصطلاح مَجازی، زمینهیِ هر اتفاقی را در راحتترین و در دسترسترینِ حالتها فراهم آورده است. بیراه نیست اگر که بحرانِ اعتمادِ عمومیِ فعلیِ ایران را حاصلِ بیتوجهی به حوزهیِ سایبری و کماثر انگاشتنِ فَجازی بدانیم. امید است تا با مدیریتِ همهجانبهنگر و برنامهریزیِ تفصیلی -این آرزوهایِ دیرین و مهم- بتوانیم حرکتِ ایران را از باهماد به سویِ اجتماع، جامعه و ملت شاهد باشیم و همچنین کمتر نظارهگر وضعیتِ اَسَفناکِ مصرفِ موادِ مخدر و به کلی اعتیاد باشیم.