کشت خشخاش؛ چالش توسعه افغانستان
کشت غیرقانونی خشخاش با شرایط اجتماعی،اقتصادی، سیاسی و مشخصههای زمینگانی و زیستمحیطی مناطق روستایی افغانستان عجین و آمیخته شده است. برای کشاورزان خشخاشکار، کشت این محصول در کشوری که به لحاظ زمینهای حاصلخیز پرآب، محدودیت دارد، درآمدهای نسبتاً بالایی را دربرداشته است. کشت خشخاش محصولی بهلحاظ ارزش مالی بالا و در عین حال کموزن به بار میدهد که برای کشوری با شبکهی جادهای بسیار محدود ایدهال و پاسخگوی تقاضا در درون کشور، منطقه و حتی کل جهان است. شبکه بازاریابی چنین است که اغلب تجار و دلالان سر زمین محصول را خریداری میکنند و از این روی، چالشهای سر راه کشاورزان برای حمل و نقل محصول را که گاه به خشونت در قلمروی آنان میانجامد کاهش میدهند. از سوی دیگر، هزینههای نقل و انتقال و جابهجایی را برای انتقال دیگر محصولات به بازار نیز میکاهند. برای کشاورزانی که بهاندازهی نیازهای اولیهی خود زمین کافی ندارند، رونق و جدیت کار محصول تریاک فرصتهای کار در فضایی خارج از زمین شخصی ایجاد میکند نظیر خشخاشکاری شراکتی و یا دروکاری روزمزد و یا برای افرادی که سرمایهی بیشتری دارند، بهعنوان کشاورز پیمانکار که زمینهای دیگران را اجاره میکند.
برای کسانی که دسترسی به شبکههای حمایتکننده دارند، فرصتهای بیشتری برای اشتغال و درآمدزایی در اقتصاد تریاک وجود دارد، از جمله حمل و نقل موادمخدر و پیشسازهای شیمیایی در داخل کشور و آنسوی مرزها، تبدیل تریاک به مورفین و هروئین، فروش فعالیتها و خدمات کشاورزی و تأمین امنیت در هر یک از مراحل زنجیرهی ارزش. مقیاس اقتصاد تریاک چنین است که تخمین زدهشده که تعداد ۴۱۰ هزار شغل مستقیم (معادل مشاغل تماموقت) بهواسطه آن ایجاد شدهاست. این تعداد بیش از تعداد نیروهای امنیت ملی افغانستان (ANSF) است که ایالات متحده بیش از ۵/۵۳ میلیارد دلار از سال ۲۰۰۱ برای آن سرمایهگذاری کردهاست. در واقع منافع اقتصاد تریاک برای اقتصاد کشور افغانستان بهحدی است که برخی مفسران معتقدند اگر این واقعیت که محصول نهایی این اقتصاد غیرقانونی نبود، خشخاش محصولی ایدهال برای افغانستان میبود و آژانسهای توسعه همگی مصرف آن را ترویج میکردند.
به رسمیت شناختن اینکه کشت غیرقانونی مواد مخدر در بسیاری از مناطق روستایی افغانستان به نفع بسیاری بوده است، همانگونه که در سایر کشورهای مبدأ نیز به آن ترتیب است، چالشهای نهادی و مفهومی را در برابر جامعهی توسعهگرا قرار میدهد بهویژه زمانی که بهدنبال شناسایی راهی سازنده و مداوم برای انجام تلاشهایی بهمنظور کاهش تأثیرات منفی تولید تریاک هستند. برای مثال، برای حمایتکنندگان توسعهگرایی که پیوندهایی با اجماع واشنگتن[۱] و تأکید بر راهحلهای مبتنی بر بازار دارند، مداخله و تلاش برای تضعیف یکی از چند حلقهی زنجیرهی ارزش در محیطهای دارای مناقشه که بر محصولات مخدری غیرقانونی متمرکز است غیرعقلایی است. در عوض، حامیان برنامههای توسعهگرا مانند آژانس آمریکایی توسعهی بینالمللی (USAID)، دپارتمان توسعهی بینالمللی انگلستان (DFID)، نگرششان «کار با بازار» است و مداخله را تنها زمانی که «بازار به نفع فقرا » کار کند جایز میدانند. با اینکه مقصود ممنوعیت تریاک است، هدف حامیان تخریب و نابودی کامل بازار نیست، اما پرسش اصلی این است که آیا این مقصود دستیافتنی می باشد یا خیر؟
در روایات مرتبط با خانوادههایی که به حرفهی کاشت محصول تریاک مشغول هستند و جوامعی که بهآن تعلق دارند، چالشهای نهادی دیگری نیز پیش روی جوامع توسعهخواه است. برخی از حمایتکنندگان، نهادها و مؤسسات تحقیقاتی دانشگاهی با اشاره به سطح سواد کم، بهداشت ضعیف، زیرساختهای اجتماعی و فیزیکی محدود و سطوح گستردهی مناقشات و خشونت پیرامون فقر افرادی که در شغل کاشت تریاک سخن به میان میآورند و همواره خواستار کمک و حمایت به این مناطق هستند. در همین حال، برخی دیگر از حمایتکنندگان با اشاره به میزان درآمد مزرعهداران و خشخاشکاران به ثروت نسبی آنها اشاره میکنند و معتقدند کمکهای مالی محدود برای توسعه میبایست صرفاً محدود و متمرکز به جمعیت آسیبپذیر باشد تا با سیاستها و فرامین «حمایت از فقرا» سازگاری داشته باشد.
افزون بر این، رویکردها و نگرش حامیان سیاستهای توسعهگرا همواره یکسان و در یک راستا نبوده و بسته به شرایط اجتماعی اقتصادی خشخاشکاران و کشاورزان در حال تغییر بوده است و بنابراین پس از تغییر و تحولات در سلسه مراتب کارکنان و اعضا و یا تغییر در اولویتهای سیاسی، نگرش و استدلال حامیان تغییر کرده و برای توجیه این تغییر رویکرد، به مجموعه دادهها و آمار ناهماهنگ رجوع شده است. در واقع، برخی حمایتکنندگان عمدهی توسعهگرا مداخلات خاص «کنترل مواد مخدر» را در نواحی روستایی دنبال کردهاند که همکاریها در زمینهی بهبود توسعه در آنها منوط به جوامعی بوده است که همگی و بهطور متفقالقول بر ترک فعالیت تولید تریاک موافقت کردهاند. این دست از حمایتکنندگان نگرشی را اتخاذ کردهاند که نشان از نادیدهگرفتن این واقعیت است که تریاک در کشور افغانستان تولید میشود و اغلب در سندهای راهبردی خود و یا سندهای مرتبط با برنامههای حوزهی کشاورزی اشارهای به معضلات مرتبط با مواد مخدر بهویژه در استانهای که مرکز تولید مواد مخدرند نمیکنند.
در کنار چالشی که آیا شیوع گستردهی تولید غیرقانونی مواد مخدر معضلی برای توسعه است یا خیر، چالشهای عملیاتی آشکاری نیز مرتبط با کار در نواحی دارای کشمکش و پرسشهای قابل درک در رابطه با اینکه اساساً چه چیزی دستیافتنی است وجود دارد. با وجود اینکه در فرامین و دستورالعملهای مرتبط با آژانسهای توسعه جمعیت « فقیرترین فقرا» مورد هدف است و کار با جمعیت «منزوی شده» و «بهحاشیهرانده شده» تصریحشده است، دسترسی بهاین گروهها بهویژه در نواحی دارای مناقشه که تمرکز به کاشت خشخاش دارند مشکلساز است. تعهد برخی حامیان دوجانبهی توسعهگرا به برنامهریزی بخشمحور و فعالیت از طریق دولت چالش علملیاتی دیگری را نمایان میسازد، بهویژه به دلیل عدم حضور و فقدان برخی نهادهای دولتی در نواحی دور از دسترس که در آنها خشخاشکاران و شاغلان این حوزه زندگی میکنند.
[۱] the Washington Consensus
نسخهای شامل ده سیاست اقتصادی اصلاحاتی برای کشورهای درحال توسعهای که با بحران مواجهاند که توسط نهادهایی نظیر صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و خزانهداری ایالات متحده پیچیدهشده است.
بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است.