موقعیت ژئوپلتیک ایران در منطقه هلال طلایی
ایران، کشوری ویژه به لحاظ موقعیت جغرافیایی و راهبردی، به خصوص در دهه های اخیر در معرض انواع تهدیدات ملی و بین المللی قرار دارد. وسعت، شرایط اقلیمی، وضعیت طبیعی و همسایگان ایران نقش تعیین کننده ای در اتخاذ استراتژی ها و اولویت بندی های ملی و بین المللی داشته است. همچنین جزء معدود کشورهایی است که با داشتن پانزده همسایه آبی و خاکی در چهار زیر سیستم منطقه ای آسیای مرکزی-قفقاز، خلیج فارس، شرق مدیترانه و آسیای جنوب غربی قرار گرفته است و هیچ کس نمی تواند موقعیت راهبردی ایران در منطقه خلیج فارس، دریاری خزر و تلاقی که از این مناطق مهم خاورمیانه، شبه قاره هند، آسیای میانه و قفقاز به وجود آمده و کریدورهای شرقی-غربی و شمال و جنوب را به هم پیوند زده است را نادیده بگیرد.
ایران از یک سو به دلیل موقعیت جغرافیایی خود و هم شرایط فرهنگی و سیاسی ویژه در منطقه خاورمیانه و آسیای غربی، و از سوی دیگر، قرارگیری در محور هلال طلایی به عنوان قوی ترین مسیر ترانزیت مواد مخدر همواره در معرض بزرگترین تهدیدات مانند، جنگ، مواد مخدر و مشکلات زیست محیطی بوده است. در زیر به معرفی کشورهای هلال طلایی خواهم پرداخت.
افغانستان: بنابر گزارش های دفتر مقابله با جرم و مواد سازمان ملل، ردپای کشت خشخاش در افغانستان به قرن ۱۸ میلادی باز میگردد. مستندات کمی در این فاصله تا اوایل قرن بیستم و تشکیل سیستم کنترل بین المللی موادمخدر وجود دارد. در۱۹۲۴ افغانستان گزارش هایی مبنی بر کشت محدود خشخاش را منتشر میکند و در ۱۹۴۵ کاشت خشخاش رسما ممنوع اعلام میشود. در سال ۱۹۷۲ هیات بین المللی کنترل موادمخدر اعلام کرد که شاهد افزایش تولید مشکوک غیرقانونی در سراسر افغانستان بوده و افغانستان را «چالشی در حال ظهور» در حوزه کنترل تریاک غیرقانونی و قاچاق آن ارزیابی نمود. در آن دوره منابع جهانی تولید غیرقانونی تریاک، ترکیه،پاکستان و ایران بودند اما از دهه ۱۹۷۰ به موازات اجرای ابتکارات و طرحهای مبارزه با کشت خشخاش در تایلند، برمه ولائوس بازار پرمتقاضی تریاک معلّق نماند و به تدریج در اواخر این دهه افزایش کاشت خشخاش باعث جابجایی جغرافیای منبع اولیه کشت و تولید تریاک از جنوب شرق آسیا به غرب آسیا شد[۱].
تریاک افغانستان در سطح بین المللی بازاری به ارزش تقریبی ۶۵ میلیارد دلار ایجاد کرده است که پذیرای ۱۵ میلیون معتاد به موادمخدر بوده و سالانه هزاران تن از این تعداد جان خود را از دست میدهند. درنتیجه این امر، تجارت موادمخدر درحال تبدیل به یک تجارت پرسود برای بسیاری از نیروهای درگیر در این مسأله شده است. این موضوع زمانی تشدید خواهد شد که دریابیم توجه ویژه ایی به انسداد منافذ زمینی و هواییِ چمدانها و مخازن مواد بسته صورت نمیگیرد. این موضوع به تجدید قوای گروههای جرایم سازمانیافته ای که با تسلیحات جنگی همواره در حال ورود به تمامیت ارضی افغانستان هستند، کمک میکند. همچنین مواد شیمیایی موردنیاز برای تولید هروئین از قبیل «استیک انیدرید[۲]» بدون کنترل درحال ورود به افغانستان است[۳].
این مسأله نشان میدهد بازرسی و کنترل معناداری هنوز برقرار نشده است. نهادها و وزارتخانه مسئول حفاظت مرزها و امور قبائل عملا درگیر مشکلات نفوذپذیری هستند. نهادهایی چون وزارت داخله[۴]، وزارت دفاع ملی[۵]، امنیت گمرکات، پلیس و… با مشکلاتی از قبیل رشوه، تهدید، ارعاب،قتل، آدم ربایی و باج دهی ( به دلیل پیوندشان با برخی ازگروههای جرایم سازمانیافته و صنایع غیرقانونی مخدری) دست و پنجه نرم میکنند.
امتزاج میان کارگزاران، جنگ سالاران و گروههای جرائم سازمان یافته بیش از هر چیز حاکمیت و اقتدار دولت را به چالش کشیده است. در نتیجه، زمینه مناسبی برای رشد صنایع مخدری فراهم شده است. از زمان حضور نیروهای ناتو با تمام قوا در افغانستان، کشت و قاچاق مواد نیز به دو برابر افزایش پیدا کرده است. از سوی دیگر حدود ۱۵۰۰۰ تن از نیروهای خارجی به دولت در مدیریت امنیت کشور کمک میکنند. علاوه بر این، ۴۰۰۰ تن از سربازان ناتو و ۱۱۰۰۰ نفر از نظامیان آمریکایی و نیروهای عملیات ویژه این تعادل را ایجاد میکنند. هرچند مقاومتهای چشمگیری از سوی طالبان، داعش، جنگ سالاران محلی (قبیله ای) مستقل، اربابان مافیایی مواد بخصوص در مناطقی که خشخاش کشت شده و مواد فرآوری و قاچاق میشود، وجود دارد، حاکمیت قانون در مناطق مرزی میان افغانستان و پاکستان، افغانستان و ایران و کشورهای آسیای مرکزی وضعیت شکننده ای دارد.
پاکستان: پاکستان به لحاظ جغرافیایی در برابر قاچاق مواد مخدر بسیار آسیبپذیر است. وجود ۲۴۳۰ کیلومتر مرز مشترک و متخلخل با بزرگترین تولیدکننده مواد مخدر جهان یعنی افغانستان این امر را سبب شده است. مقادیر متنابه کانابیس تولیدشده در افغانستان نیز به خارج از مرزهای آن قاچاق میشود و بخش عمده آن از طریق مرزها وارد مناطق قبایلی و غیرقابلدسترس پاکستان میشود. تبعات و آثار پردازش مواد مخدر در جایجای جهان احساس میشود. بر اساس برآورد دفتر مقابله با جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحد حدود ۴۰ درصد از مواد مخدر تولیدشده در افغانستان به مقصد پاکستان ترانزیت میشود. پردازش مواد مخدر در فضاهای بسیار کوچک و آزمایشگاههای سیار در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان صورت میپذیرد که بهمرور زمان این زیر منطقهها نیز تبدیل به یکی از عمده بازارهای مصرف مواد مخدر میشوند. بر اساس گزارشها، پردازش مواد مخدر در هر دوسوی مرز صورت میگیرد و مهمتر از همه آنکه معضل سوءمصرف مواد مخدر در پاکستان از دهه ۱۹۸۰ تاکنون با شیب ملایم و تند ادامه دارد. مشکلات سوءمصرف و اعتیاد اغلب در مسیر قاچاق تشدید میشوند و بر اساس برآوردها مصرفکنندگان پاکستانی سالیانه ۲۰ تن هروئین خالص مصرف میکنند. اگرچه مصرف مواد مخدر یک معضل دنبالهدار، چندبعدی و در حال گسترش در پاکستان است، اما ارزیابیها نشان از تلاش بدون اثر دولت و برخی نهادها در این زمینه دارد[۶].
موقعیت جغرافیایی پاکستان در کنار افغانستان این کشور را تبدیل به بزرگترین تولیدکننده تریاک غیرقانونی در جهان کرده است. این کشور از منظر قاچاق و سو مصرف مواد مخدر در جایگاه بسیار آسیبپذیری قرار دارد. الگوهای تولید مواد مخدر، توزیع و سو مصرف به سبب تحولات اجتماعی اقتصادی و سیاسی تغییر کرده و مواد مخدر به بزرگترین چالش پیشروی مقامات قضایی این کشور بدل گشته است. در اواخر دهه ۱۹۸۰ پاکستان و افغانستان تقریباً نیمی از هروئین جهان را صادر میکردند، اگرچه این رقم به مرور کاهش پیداکرده اما این دو کشور همچنان میان تولیدکنندگان عمده این ماده جای دارند.
ایران: ایران به دلیل داشتن مرز مشترک طولانی با افغانستان و پاکستان و با وجود اعمال سرسخت قانون منع کشت مواد مخدر، نزدیک به ۵۰ درصد مواد مخدر تولید شده در افغانستان به قصد قاچاق مواد مخدر یا مصرف مواد را پذیرا است. به چند دلیل:
الف) سرزمین ایران، آسان ترین و نزدیک ترین مسیر قاچاق مواد مخدر به قصد کشورهای اروپایی و برخی کشورهای خاورمیانه و جنوب خلیج فارس است.
ب) طولانی بودن مرز شرقی ایران با کشورهای افغانستان و پاکستان و وضع توپوگرافی خاص مرز و حاشیه مرز شرقی از سمت ایران.
ج) جمهوری اسلامی ایران به همراه چین و پس از روسیه دارای بیشترین همسایه در جهان است. و همین امر موضوع قاچاق مواد مخدر را از یک مسئله امنیت ملی به یک مسئله امنیت بین المللی تبدیل کرده است.
بنابراین، چنین شرایط ویژه ای ورود انواع مواد مخدر از نوع طبیعی و صنعتی را هموار کرده و ایران را به عنوان مناسب ترین کشور ترانزیت مواد مخدر به حساب می آورد. به عنوان مثال، بر اساس اعلام دفتر مقابله با جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحد، گردش مالی مواد مخدر در ایران در حدود ۱۲ هزار میلیارد دلار است.
پینوشتها
[۱] تجارب بدست آمده در برنامه امحا کشت مزارع خشخاش در جنوب شرق آسیا (لائوس، تایلند و بویژه در میانمار،چرا که درآمد سالیانه کشاورزان در این کشور در حدود نیمی از منبع درآمدی خانوارهای درگیر کاشت خشخاش بود، در مقایسه با دیگر مناطق که حداگثر به ۱۰ درصد درآمد سالیانه محدود بود)، برای پیش بینی رفتار کشاورزان در افغانستان نیز می تواند معتبر باشد. این اعتبار بواسطه شباهت های اساسی است که در مورد جایگاه کشت خشخاش برای کشاورزان میانماری و البته افغانستانی وجود دارد. تضمین امنیت غذایی در پرتو کاشت خشخاش مهمترین مساله مشترک است. نکته بعدی هماهنگی میان شیوه پرداخت روزمزدی با کاشت خشخاش و کارگربر[Labour-based] بودن این شیوه معیشت است. در تجربه جنوب شرق آسیا به محدودیت هایی از قبیل به خطر افتادن توان تامین غذا برای خانوار بیش از هر محدودیت دیگری بر می خوریم. در پژوهشی برای بررسی مشکلات خانوارهای کشاورز بعد از برنامه امحا کشت خشخاش در دهکده هایی در میانمار، بحران تامین موادغذایی، نداشتن پول نقد برای خرید اقلام خوراکی، نداشتن پول نقد برای قرض موادغذایی،
[۲]Acetic anhydride
[۳] مهاجرتهای دسته جمعی اهالی دهکده ها به مناطق جدید و بروز فرسایش خاک، بدهکاری های سنگین و سواستفاده های انسانی از کودکان خانواده های مقروض، بروز قحطی پنهان غذایی و سوء تغذیه در بین جمعیت روستایی، تخریب جنگل و زندگی جانوری از زوایای پنهان برنامه ها و طرح های آمرانه امحا یا کشت جایگزین است. مشکلات تقریبا مشابه همانند کشاورزان افغانستانی، وضعیت مالکیت زمین و کمبود جدی زمین [در افغانستان باید خشکی اقلیمی سالهای اخیر را نیز در نظر گرفت]، ضرورت بازخوانی برنامه های سریع امحا را مشخص تر می کنند و حداقل سیاست گذاران را به پیش نهادن ایده هایی با تطابقات بیشتر محلی فرامی خواند. کشت جایگزین در جنوب شرق آسیا تنوع زیادی داشت: کاشت دانه های کانولا، نخودفرنگی، لوبیا، گشنیز، گیاهان دارویی، دانه های سویا و بادام زمینی. با این حال نمی توان از مشکلات زیرساختی حمل و نقل برای اتصال دهکده ها به بازارهای فروش حرفی نزد. مساله کمبود زمین نیز برای بسیاری از خانواده ها مشکل جدی در پیگیری کاشت جایگزین ایجاد می کرد. در عین حال بالا بودن نرخ اعتیاد در میان خانوارهای کشاورز،خود باعث از کار افتادگی و اختلال در روابط انسانی و البته اقتصادی آنها شده بود و پیش رفتن طرحهایی برای معیشت جایگزین یا تنوع بخشی به کشاورزی را روبروی سوالات جدی قرار می داد. تجربه ای که در افغانستان نیز کمتر کسی حاضر به روبرو شدن با آن است.
[۴]MIO
[۵]MID
[۶] www.unodc.org/pakistan/en/unodc-partners-in-pakistan.html
بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است.