پیشگیری اثربخش در کودکی و نوجوانی
بسیاری از متخصصین و پژوهشگرانی که بر موضوع سیاستگذاری در مورد موادمخدر مطالعه می کنند و همواره بر لزوم اصلاح سیاستگذاری ها و توجه بیشتر به مسأله پیشگیری تشویق می کنند در مواجهه با برخی مسائل و پرسش ها آمادگی نداشته و شاید کمتر به آن توجه نموده اند. اساسا موضوع پیشگیری در کنار اهمیت بسیاری که در سال های اخیر پیدا کرده است همواره در معرض انتقاداتی همچون کلی گویی، انتزاعی بودن، عدم کاربست پذیری دقیق و راه حلی بلندمدت بودن روبرو بوده است. همچنین بسیاری از پژوهشگران و متخصصین پیشگیری با پرسش های بسیاری مواجه شده اند؛ یکی از پرسش ها این است که در مورد مواد به بچه هایمان چه بگوییم؟
این یک پرسش کلیدی است که اخیرا ذهن بسیاری از پژوهشگران حوزه اعتیاد و علی الخصوص پیشگیری را به خود مشغول داشته و از سوی دیگر ارائه پاسخ جامع به آن نیز چندان سهل نیست. البته پاسخ کوتاه تاحدی مبهم به این پرسش این است که «حقیقت» را بگوییم اما این پاسخ ظرایف احساسی و روانی گسترده و پیچیده این موضوع را نادیده می گیرد. نباید از این اصل غفلت ورزید که فرزندان ما باهوش و پیچیده هستند و میزان زیاد اطلاعات و دیتاهایی که دریافت می کنند نقش اساسی ای در تعریف آنها از شخصیت شان در میان ارتباطات متقابل و گسترده اجتماعی، همسالان و خانواده ها دارد.
به نقل از مقاله درخور توجه پایگاه اینترنتی Talking Drugs :
« ما به عنوان والدین باید به هوش و استعداد فرزندانمان احترام گذاشته و به آنها برای اتخاذ تصمیمات معقول در صورتی که به دانش و اطلاعات صحیح تجهیز شده اند – در راستای کاهش یافتن آسیب های بالقوه به خودشان و همسن و سال هایشان در زیست اجتماعی- اعتماد کنیم. در سن ده سالگی بسیاری از کودکان می دانند که مواد چیست، کجا آن را تهیه کنند، مواد شبیه به چه چیزهایی هستند و اکثر آنها می دانند کدام یک از موادمخدر و دخانیاتی قانونی و کدام یک غیرقانونی است[۱]».
باید گفت متأسفانه توضیح دادن تفاوت میان مخدرهای قانونی و غیرقانونی به کودکان و نوجوانان از اهمیت پیام های آموزشی که باید به آنها بدهیم می کاهد. به عبارت روشن تر بجای توضیح مستقیم در مورد انواع مواد، شیوه مصرف و هشدار دادن در مورد عدم مصرف انها باید به آنها آموزش هایی دیگر داد. تجربه بسیاری از کشورها نشان داده است که ارائه حجم انبوه اطلاعات در مورد مواد به کودکان و نوجوانان نه تنها آنها را از نزدیکی به مواد بر حذر نداشته بلکه بالعکس تأثیرات منفی ای داشته چراکه حس کنجکاوی و میل به تجربه هر چیز جدیدی در این سنین می تواند مخاطره آمیز باشد.
در حقیقت آنچه که در هر جامعه ای نیاز مبرم است، برنامه های آموزشی در مورد موادمخدر با تمرکز اولیه بر والدین و جوانان است. در این برنامه ها فَکت هایی در مورد موادمخدر شایعی که در جامعه مورد سوءمصرف قرار می گیرد و همچنین میزان ریسک استعمال آنها ارائه و تعلیم داده می شود. بی شک بطور کلی دو ماده اعتیادآور خطرناک وجود دارند که کودکان و نوجوانان حداقل یکبار با آن ارتباط برقرار کرده اند چراکه تا حدودی برای بسیاری از ما اینگونه جا افتاده و آموزش دیده ایم که این مواد امن بوده و خطر چندانی برای سلامتی ندارند به این دلیل که قانونی اند: الکل و سیگار
البته در ایران الکل قانونی نبوده و این نکته بیشتر در مورد سیگار مصداق دارد؛ اما بطورکلی این فرض گمراه کننده، بی شک یکی از عوامل هزاران مرگ و میر سالانه در کشورهای مختلف است. مصرف سیگار در بسیاری از کشورهای غربی در یک دهه اخیر علی الخصوص درمیان جوانان کاهش یافته است. این دستاورد در درجه اول مرهون کمپین های آگاهی بخش در مورد خطرات سلامتی، ممنوعیت تبلیغات، قوانین سختگیرانه در مورد نمایش محصولات و ممنوعیت استعمال در مکان های عمومی و مسقّف است. این موضوع تأثیر قابل توجهی بر کاهش امراض مربوط به مصرف دخانیات داشته است. این رویکرد آشکارا جزو رویکرد اثربخشِ پیشگیری است که در مقالات و گزاره های پیشین انتشار یافته بدان پرداخته ایم. رویکرد اثربخش، رویکری با جامعه هدف محدودتر، مقطعی و هدفمند است. رویکردهای مشابه می تواند در ارتباط با دیگر مواد نیز بکار آید. مهم ترین چیزی که ما می توانیم به کودکان و نوجوانانمان بیاموزیم این است چگونه بدن و ذهن آنها رشد می کند. این نکته مهم است که آنها بفهمند که ذهن انسان با شدت و سرعت زیادی تا حدود ۱۸ سالگی رشد و توسعه می یابد و تا چندین سال پس از آن نیز پایان نمی پذیرد اما بتدریج آهنگ رشد آن ضعیف تر می شود و نهایتا پایان می پذیرد. در طول این دوره، جوانان ویژگی های مهم خود نظیر احساس سلامتی و همدلی در موقعیت های اجتماعی را شکل و توسعه می دهند؛ اگرچه بطور همزمان درگیر عدم توازن های شیمیاییِ برآشفته ساز ناشی از بلوغ نیز هستند. در حقیقت جوانان در طول این دوره رشد باید از محرّک ها و مُسکرها اجتناب ورزند؛ حتی از کافئین که یکی از محرک های مورد پذیرش قرار گرفته و متعارف است که مشخصا می تواند اعتیادآور و برای سلامت کودکان، نوجوانان و جوانان مضر باشد.
ما باید به کودکانمان بیاموزیم زمانی که نسبت به چیزی کنجکاو هستند، در آن مورد سوال بپرسند و هیچگاه قبل از آنکه بفهمند چه چیزی است به آن دست نزنند. آنها همانطور که بزرگتر می شوند، با انواع مشابه موقعیت ها، پرسش ها و (حتی) پیشنهاداتی در زندگی اجتماعی روبرو خواهند شد که ما بعنوان پدر و مادر در جوانی مان مواجه شدیم. این مسئولیت و رسالت والدین است تا به فرزندانشان شیوه محافظت از خود را به آموزش دهند.
این مسأله بدان معنا است که والدین همواره خود را در دسترس فرزاندانشان قرار دهند و آنها را تشویق کنند تا از والدین شان در صورتی که با هرگونه پیشنهاد جدیدی مواجه شدند، مشورت بخواهند- اینکه فرزندان کودک باشند یا نوجوان و جوان تفاوتی ندارد. همچنین در صورتی که والدین از مصرف فرزندانشان مطلع شدند، بسیار مهم است که به قدر کافی آموزش دیده باشند تا بتوانند تفاوت میان مواد، اهمیت کاهش آسیب، ارائه جایگزین های امن تر و یا اشکال مصرف امن تر را به ایشان آموزش دهند.
والدین زمانی می توانند موثر باشند که فرزندانشان به آنها اعتماد کنند. «اعتماد» در این موضوع بسیار ارزشمندتر از «حقیقت» است. به عبارت دقیق تر، اگر ارتباط میان والدین و فرزندان زیر چتر اعتماد متقابل باشد بسیار مهم تر از این است که والدین حقیقت را در مورد مواد بصورت تمام و کمال بخصوص در سنین پایین به فرزندانشان بگویند. «بهترین و تنهاترین راه دسترسی به فرزندان آن است که به آنها حقیقتی را بگوییم که نیازمند به شنیدن اش هستند». آنچه که به فرزندانم خواهم گفت و در گفتن اش مطمئن هستم چیزی جز این نیست.
پینوشت
[۱] https://www.talkingdrugs.org/what-do-we-tell-our-kids-about-drugs
بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است