شکست برنامه های خارجی مبارزه با مواد در افغانستان
افغانستان ۹۰ درصد از تریاک غیرقانونی جهان را تولید میکند؛ که بزرگترین صادرات کشور و پایه اصلی اقتصاد روستایی است. فساد مرتبط با تجارت غیرقانونی تریاک در سطوح بسیاری در دولت افغانستان نفوذ کرده است. با این حال، مبارزه با مواد مخدر ضرورتا تنها یکی از اولویتهای بسیار تلاش برای بازسازی ایالات متحده در افغانستان بود. این تلاش شامل تعدادی از آژانسها مختلف بود، هر کدام دیدگاه خود درباره اهمیت موضوع، مأموریت و بودجه خود و خطوط گزارش خود به کنگره و کاخ سفید را داشتند. این محیط، یک محیط رقابتی بود که در آن آژانسها بر سر منابع مورد نیاز برای پیگیری اهداف و برنامههای متضاد (یا متضاد پنداشته شده) میجنگیدند.
در چارچوب ماموریت چند جانبه مبارزه با مواد مخدر، آژانسهای دولتی ایالات متحده، شرکای ائتلاف و مقامات افغان برای دستیابی به توافق تلاش کردند. نظرات درباره اهمیت مبارزه با مواد مخدر اغلب در میان شرکا متفاوت بود. حتی در داخل حکومت افغانستان، مقامات نسبت به آنچه که باید انجام میشد، دیدگاههای متفاوتی داشتند. این اختلافات همچنین در تلاشهای انگلیس به عنوان کشور رهبر مبارزه با مواد مخدر آشکار بودند. به طور خاص، رهبری نظامی بریتانیا اغلب از آن جهت که ریشهکنسازی ممکن بود اوضاع را در استان هلمند بر هم بریزد، به شدت با آن مخالف بود.
افراد مسئول مبارزه با مواد مخدر برای اولویت در طول تلاشهای بازسازی مبارزه کردند. گاهی اوقات نگرانیهای ضد مواد مخدر به بالاترین سطوح دولت ایالات متحده رسید؛ در دیگر مواقع، آنها به ندرت ثبت شدند. همانطور که یکی از کارشناسان اشاره کرد، عامل مچرک در جذب توجه سیاستگذاران ارشد به طور معمول “افزایش سطح کشت” بود. افزایش این شاخص، که اغلب همراه با شکست پروژه ساخت و ساز در افغانستان بود، باعث فشار سیاسی برای پاسخ دادن و سریعا پاسخ دادن به شرایط از طریق تلاشهایی شد که ممکن بود تقریبا بدون در نظر گرفتن این که این کاهش میتواند تحمل شود یا نه، منجر به کاهش چشمگیر تولید تریاک شود.
سالهای اولیه
دو سال اول فعالیتهای مبارزه با مواد مخدر در افغانستان با توجه محدود از دولت ایالات متحده و عدم وجود زیرساختها برای مقابله با تولید و قاچاق مواد مخدر مشخص میشوند. تعداد کمی از نهادهای دولتی افغانستان یا اهدا کنندگان غربی برای مشارکت حضور داشتند، و این خلاء نهادی همراه با بودجه کم، بدین معنی بود که هماهنگی در این زمینه به طور گستردهای فیالبداهه و بدون هدایت مشخص صورت گرفت. همچنین تمایلی به ایجاد ساختارهای جدید، که اغلب تبدیل به ساختارهای موازی میشوند، وجود داشت.
در طول این سالهای اولیه کشت خشخاش به سرعت افزایش مییافت که واکنشی به ممنوعیت خشخاش سراسری طالبان در سال ۲۰۰۰ بود. طالبان ترکیبی از اجبار و وعده کمکهای توسعه در آینده را برای اجرای ممنوعیت مورد استفاده قرار داد. در آگوست ۲۰۰۱ گزارش شد که کشت از ۸۲۰۰۰ هکتار به ۸۰۰۰ هکتار بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ کاهش یافته است. علیرغم موفقیت کوتاهمدت و ظاهری این ممنوعیت، بسیاری از جامعه بینالملل معتقد بودند که نتایج کوتاه مدت خواهد بود. کشاورزان خشخاش و سهامدارانی که قبل از اعمال ممنوعیت، وام دریافت کرده بودند، پس از آن قادر به پرداخت بدهیهای خود با تریاک نبودند. قاچاقچیان و وامدهندگان پول بدهی را بر اساس ارزش افزایشیافته بازار تریاک دریافت میکردند که از حدود ۱۰۰ دلار در سپتامبر سال ۲۰۰۰ به ۵۰۰ دلار برای هر کیلوگرم در ژوئیه سال ۲۰۰۱ افزایش یافت. طالبان هیچ درآمد جایگزینی برای کاهش تاثیرات اقتصادی و معیشت از دسترفته کشاورزان به دلیل ممنوعیت فراهم نکرد. به گفته پژوهشگر افغانستان و مشاور سابقSRAP بارنت روبین: “بدهی سنگین دهقانان یکی از عوامل اصلیای بود که منجر به احیای کشت تریاک پس از آغاز جنگ آمریکا در افغانستان شد.” کشت از ۲۴ استان در سال ۲۰۰۲ به ۲۸ استان در سال ۲۰۰۳ گسترش یافت.
در پی شکست رژیم طالبان در اواخر سال ۲۰۰۱، متحدان ناتو و اداره موقت افغانستان وظایف مربوط به بازسازی افغانستان را تقسیم کردند. در آوریل ۲۰۰۲ چارچوب گروه هشت(G8) و اصلاحات بخش امنیتی (SSR) نقش رهبری مبارزه با مواد مخدر را به بریتانیا داد. دولت ایالات متحده با در نظر گرفتن رهبری توسعه ارتش ملی افغانستان (ANA)، عموما از نقش مبارزه با مواد مخدر بریتانیا حمایت میکرد.INL از سرپرستی انگلیس حمایت کرد، موافقت کرد که بازسازی و توسعه اولویتهای اصلی هستند و مبارزه با مواد مخدر باید با آنها یکپارچه شود، و ریشهکنسازی بخش خردتر این تلاش باشد. علاوه بر این، رهبری بریتانیا کمک کرد تا نگرانیهای گسترده مربوط به کمکها به سمت ظرفیت UNODC هدایت شوند، که تا آن لحظه منجر به تلاشهای مبارزه با مواد مخدر در افغانستان شده بود.
در بهار سال ۲۰۰۲ بریتانیا یک برنامه ریشهکنسازی جبرانی اجرا کرد. برنامه Operation Drown (عملیات غرق شدن) به منظور پیشنهاد یک بار پرداخت ۳۵۰ یورو برای هر جریب (۱/۵ یا تقریبا ۱/۲ هکتار) به کشاورزانی که محصولشان در طی عملیات نابود شده بود، طراحی شد. با وجود موفقیت در کوتاهمدت، بسیاری آن را عملی اشتباه و ناهماهنگ دیدند. Operation Drown بر اقدام مشخص و کوتاهمدت برای کاهش سطوح کشت تمرکز داشت، اما به استراتژی درازمدت و یا چگونگی حفظ این کاهش توجه کمی میکرد. علاوه بر این، اتهامات مربوط به فساد و گزارش بیش از حد برنامه را تضعیف کرد.
انگلستان خطاهای ریشهکنسازی جبرانی را به علت اهداف و زمانبندیهای غیرواقعی به همراه آورد. بریتانیا قول داد که کشت خشخاش را ظرف پنج سال به میزان ۷۰ درصد کاهش دهد و در طی ده سال محصولات را به طور کامل از بین ببرد. این هدف بعدا در اولین استراتژی ملی مبارزه با مواد مخدر دولت افغانستان گنجانده شد.
دولت امریکا در این دوره تمایل کمی به شرکت در تلاشهای مبارزه با مواد مخدر داشت. به عنوان مثال، INL تا اوایل بهار سال ۲۰۰۳ در کابل افسر خدمات خارجی نداشت. زلمی خلیلزاد سفیر ایالات متحده در افغانستان به دلیل این دیدگاهش که بسیاری از پروژههای بازسازی از قبل برای “کمک به کاهش تولید تریاک” برنامهریزی شدهاند، به “جلوگیری از مبارزه با مواد مخدر عمدی” اشاره کرد. خلیلزاد همچنین با شناخت از سرپرستی بریتانیا، ” نمیخواست مسئولیت انگلیس را در عمل کاهش دهد.”
وزارت دفاع امریکا در این مرحله مایل نبود که در تلاشهای مبارزه با مواد مخدر دخالت کند، با این اعتقاد که مبارزه با مواد مخدر در اختیارات وزارت دفاع امریکا برای شکست دادن طالبان و القاعده مداخله میکند. یکی از مقامات ارشد پیشین وزارت دفاع ایالات متحده گفت: “وزارت دفاع امریکا عمیقا نمیدانست که درگیر شدن در مبارزه با مواد مخدر مستلزم چیست. همه بر نقشهای سنتی تمرکز داشتند. آنها تنها با کسانی که در میدان جنگشان بودند، صحبت میکردند. از دیدگاه وزارت دفاع ایالات متحده، این کار یک تاکتیک برای یافتن و کشتن القاعده بود.” چندین مقام رسمی با مصاحبه با SIGAR به یادآوردند که ژنرال دیوید بارنو، فرمانده فرماندهی نیروهای ترکیبی افغانستان، تمایلی به دنبال کردن تلاشهای مبارزه با مواد مخدر نداشت. خود بارنو به یادآورد: ” مردم در سال ۲۰۰۴ از ما [ارتش ائتلاف] چیزهای مختلف نامحدودی می خواستند.” و تصمیمی که او گرفت این بود که: “هرگونه نقش مستقیم نظامی در مبارزه با مواد مخدر، بلافاصله حذف شد، زیرا من فکر میکردم این موضوع در سال ۲۰۰۴ برای ما، به ویژه با وجود انتخابات یک حواس پرتی خواهد بود.” تلاش اصلی بارنو که به واحدهای نظامی اختصاص داده میشد: “ایجاد شرایطی برای انتخابات ریاست جمهوری موفق درافغانستان” در سال ۲۰۰۵ بود.
CIA موقعیت مشابهی را اتخاذ کرد؛ نمیخواست توسط مبارزه با مواد مخدر منحرف شود. CIA به جای آن ارتباطات خود را با قاچاقچیان مهم مانند حاجی بشیر نورزایی و حاجی جمعهخان، اولویتبندی کرد.
منبع