حکومت دوم طالبان در سومین سال: تداوم یا تغییر؟

با گذشت سه سال از روی کار آمدن مجدد طالبان در افغانستان، بحثی بدون انتها در این مورد که آیا طالبان تغییر کرده یا همان طالبان اول باقی مانده است ادامه یافته است. آیا طالبان تغییر کرده است؟ حتی اگر طالبان در ایدئولوژی، تفکر سیاسی و نگاه به دنیا و جامعه افغانستان، سیاست داخلی و سیاست خارجی تغییر نکرده باشند حقیقت این است که جهان تغییر بسیاری کرده است. شناسایی و آگاهی نسبت به افغانستان مرموز، اکنون بسیار بیشتر از یک ربع قرن پیش است. همین طور جامعه افغانستان هم تفاوت زیادی با گذشته کرده است. افغانستان 19 میلیون نفری سال 2001 اکنون کشوری با بیشتر از 40 میلیون نفر جمعیت است. بیست سال حضور آمریکا و ناتو تغییرات اقتصادی و اجتماعی گسترده در کشور ایجاد کرده است. همه اینها از چشم طالبان دور نیست. طالبان بیشتر از هر چیز به دنبال بقا و ماندگاری است. از دست دادن حکومت در سال 2001 برای آنان یک ماجرای عبرت آموز است که همواره به احتمال تکرار آن نظر دارند. حکومت اول طالبان را نه مردم افغانستان یا گروه‏های مسلح مخالف آن که حمله خارجی آمریکا سرنگون کرد. جایی که طالبان به هیچ رو حکومتی قابل دفاع نبود و روابط خارجی چندانی نداشت.

 

تفاوت نوع نگاه طالبان اول و دوم به مسئله حکمرانی

باید گفت حکومت اول و دوم طالبان تا حدی در مساله حکمرانی شاهد تفاوت هستند. طالبان اول هیچ باوری به نهاد و رویه‏های رسمی حکمرانی نداشت. طالبان دوم اما با نگاهی به تجربه گروه‏های اسلام‏گرای دیگری که حکومت تشکیل داده‏اند به ضرورت رسمی شدن و رویه‏مند شدن التفات یافته است. گرچه برخورد طالبان با زنان، غیرپشتون‏ها و مسائل فرهنگی و زندگی خصوصی مردم افغانستان، بیش و کم همان تکرار رفتارهای دهه 1990 است، اما در خصوص مسائلی مانند شیعیان و استفاده از وسائل ارتباطی آن نگرش تغییر یافته است. در دهه 1990 طالبان اقدام به تیرباران ویدیو می‏کرد اما سه سال است که بر سر کار است و اینترنت و گوشی موبلیل، به رغم محدوذیتهای منطقه‏ای در دست مردم است. از این گذشته، طالبان در زمینه مسائل اقتصادی تصمیم گرفته تا حتی به صورت نمادین اقدامات بیشتری انجام دهد که در دوره اول حکومت خود چندان اهمیتی برای انجام آن نداشت. کوشش برای توسعه روابط اقتصادی با همسایگان خود، تشویق چین به سرمایه‏گذاری در کشور و اجرای طرح‏های عمرانی پر سر و صدا مانند کانال انتقال آب قوش تپه و یا احداث سدهای جدید بر روی رودخانه‏های مرزی، ابعادی از این اقدامات طالبان دوم است. طالبان دوم هم مانند طالبان اول هیچ باوری به مشارکت سیاسی، حکومت قانون و نظام نمایندگی یا گردش نخبگان و سهیم ساختن «غیرخودی‏ها» در قدرت ندارد به این سبب ساده که خود را امارت اسلامی می‏داند. به همین دلیل هم در رویارویی با بحران‏های محتمل سیاست داخلی خود راهی جز سرکوب در پیش ندارد.

 

سیاست خارجی طالبان اول و دوم

سیاست خارجی طالبان دوم تا حد زیادی متفاوت با طالبان اول است. در دوره اول، طالبان تنها با سه کشور پاکستان، امارات متحده عربی و عربستان سعودی روابط سیاسی برقرار کرده بود. در دوره دوم، طالبان وسیعاً توانسته (با وجود آنکه هنوز به رسمیت شناخته نشده) اما روابط دیپلماتیک با کشورهای بسیاری برقرار کند. برخی از آنها مثل ایران، ازبکستان، تاجیکستان، روسیه و چین روابط بسیار خصمانه‏ای در دوره اول طالبان داشتند اما اکنون روابط دوستانه‏ای با یکدیگر دارند. رابطه طالبان با ایران پیچیده و دشوارفهم است. از یک سو، اقدامات طالبان در زمینه رودخانه‏های مشترک و به شوره‏زار ریختن آب هیرمند به منظور نرسیدن آن به ایران و نیز امواج میلیونی مهاجرین افغان، هزینه سنگینی بر ایران تحمیل کرده است. از سوی دیگر، ایران سعی کرده تا روابط دوستانه با طالبان شکل بدهد و به رغم چند مورد درگیری مرزی مسلحانه، روابط دوجانبه را تعمیق بخشد.

 

طالبان کوشش بسیار زیادی برای روابط گرم و خوش قدیمی با عربستان و امارات صورت داده است. عربستان اما کاملاً نسبت به سیاست خارجی مبتنی بر وهابیت و اسلام‏گرایی فاصله گرفته است و از طرف دیگر هم مانند قدیم از سخاوت و پول مُفت سعودی خبری نیست. امارات گرچه برای فشار بر ایران بی میل به بهره جستن از طالبان نیست اما برای آن هم محضورات جدی در این رابطه وجود دارد. چه آنکه طالبان با قطر (دشمن و رقیب امارات) روابط گرمی دارد و این مساله مطلوب ابوظبی نیست.

 

طالبان با آنکه روابط دوستانه و قدیمی با پاکستان داشته اما از زمان روی کار مجدد آمدن در کابل با اسلام آباد دچار مشکلات اساسی شده است. پاکستان مکرراً طالبان را متهم می‏کند به «حرکت تحریک طالبان پاکستان» و گروه‏های همسو با آن پناه داده است. طالبان افغانستان هم مکرراً این اتهام را رد می‏کنند. در حالی که در دوره طالبان اول، پاکستان همه جا حامی و مدافع طالبان بود، اما در دوره دوم وضع تغییر کرده است: پاکستان نه فقط درون خاک پاکستان مناطقی را که مدعی است پناهگاه «تی.تی.پی» است هدف قرار می‏دهد بلکه بارها به درگیری مرزی با طالبان افغانستان هم پرداخته است. به باور بسیاری در مورد افغانستان و طالبان، همه چیز مطابق با میل پاکستان پیش نرفته است. در حالی که حکومت جمهوری روابط بسیار گرمی با هند داشت و این مطلوب پاکستان نبود، حالا در نبود حکومت جمهوری، طالبانی روی کار آمده که ممکن است از کنترل خارج شود. طالبان که ایدئولوژی پشتون‏گرایی آن بسیار نیرومند است از سویی درگیری با پاکستان را به عنوان نشانه استقلال خود به خورد مردم افغانستان می‏دهد و از سوی دیگر جناح‏هایی در درون آن، واقعاً سودای تشکیل پشتونستان بزرگ و از میان بردن خط دیوراند را دارند.

 

طالبان اول و دوم به مسئله مبارزه با تروریسم و مواد مخدر

اما مهمترین بخش از روابط خارجی طالبان که از سوی آنان حساس تلقی می‏شود رابطه با آمریکا است. طالبان باور دارد که تنها بازیگری که همچنان قادر به برانداختن حکومت آنان است آمریکا است. زیرا زور مردم افغانستان و گروه‏های مخالف به این گروه نمی‏رسد و دولت‏های خارجی دیگر هم قدرت یا میلی برای سرنگونی آنان ندارند. برای اینکه بهانه تکرار سال 2001 به آمریکا داده نشود طالبان کوشش کرده روشی متفاوت با دوره اول خود پیش گیرد. در دوره اول، حکومت طالبان هشدارهای آمریکا در خصوص تحرکات القاعده در قلمرو خود را چندان جدی تلقی نمی‏کرد. اقدامی که به بهایی گزاف برای این گروه منتهی شد. طالبان برای جلب اعتماد آمریکا، کوشش کرده تا نشان دهد اولاً بازماندگان القاعده در خاک افغانستان را در کنترل و نظارت دارد و به آنان اجازه تکرار اقدامات دو دهه قبل را نخواهد داد. ثانیاً به عنوان یک بازیگر مسئول، در حال مبارزه با داعش خراسان است. طالبان همین طور از طریق اعلام ممنوعیت کشت خشخاش و استحصال تریاک، اقدامات تبلیغاتی زیادی در مورد نشان دادن تعهد خود به مبارزه با مواد مخدر انجام داده است. علاقه طالبان این است که با دست زدن به چنین تحرکاتی، اولاً خود را در سطح مقبول و مسئول نشان دهد و بهانه برای تکرار روند سالهای 1996 تا 2001 را ندهد و ثانیاً جریان کمک‏های مالی بین‏المللی هم که نقش زیادی در اقتصاد افغانستان دارد قطع نگردد.

 

نتیجه ‏گیری

در مقام نتیجه ‏گیری باید گفت گرچه طالبان برای مردم افغانستان تفاوت زیادی نکرده است و حکومت مبتنی بر زور، اجرای احکام شریعت، پشتون‏سالاری و روش حکمرانی غیرمدرن آن ادامه یافته و خواهد یافت، اما در زمینه سیاست خارجی شاهد تحولاتی بوده است. برای طالبان هدف اولیه و اصلی، حفظ بقای امارت اسلامی و عدم سرنگونی آن و تکرار حوادث سال 2001 و دو دهه آوارگی و تلفات بعد از آن است که به بهای جان ده ها هزار طالب تمام شد. در نگاه طالبان دوم، تنها تهدید عمده برای براندازی این گروه، ایالات متحده آمریکا است که باید با مانورهایی رضایت آن را جلب کرد. این مانورها البته به سیاست داخلی افغانستان تسری نمی‏یابد بلکه یکسره مربوط به مسائلی مانند تروریسم و مواد مخدر است. با آنکه گروه‏های تروریستی پرشماری اکنون در افغانستان حضور دارند اما روشن است که طالبان دوم به آنها مانند طالبان اول، دست بازی برای فعالیت و اقدام نداده است. طالبان دوم به این شیوه امید دارد که جریان کمک مالی جهانی به افغانستان ادامه پیدا کند. صد البته در وقت مقتضی و اگر جریان کمک‏ها به خطر بیافتد، طالبان مستعد آن است که با بزرگنمایی و اقدامات پنهان و آشکاری که به تروریسم و مواد مخدر یا مهاجرین مربوط است، کشورهای مختلف را برای کسب امتیازاتی که ممکن است قطع شوند تحت فشار قرار دهد.

 

دکتر امین پرتو، کارشناس مسائل افغانستان