گزارش نشست «نبرد سایه ها؛ چگونه اسرائیل از جرایم سازمان یافته علیه ایران بهره می برد؟»

نبرد سایه‌ها میان ایران و اسرائیل از اواخر دهه ۱۹۷۰ آغاز شده و شامل عملیات‌های پنهان، حملات سایبری، ترور هدفمند و استفاده از نیروهای مقاومت است. محورهای اصلی این درگیری شامل برنامه هسته‌ای ایران، حضور نظامی ایران در سوریه و لبنان، و شبکه متحدان منطقه‌ای دو کشور می‌باشد. اسرائیل با عملیات‌های مختلف سعی در مقابله با برنامه هسته‌ای ایران دارد، در حالی که ایران با تقویت حضور نظامی خود در منطقه و حمایت از گروه‌های مقاومت، به دنبال افزایش عمق راهبردی خود است.

 

جرائم سازمان‌یافته نقش مهمی در این نبرد پنهان ایفا می‌کند. شبکه‌های جرم سازمان‌یافته در حوزه‌های مختلفی مانند قاچاق سلاح، پولشویی، جعل اسناد و تجارت غیرقانونی فعالیت می‌کنند و به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف راهبردی طرفین عمل می‌کنند. این شبکه‌ها با استفاده از سیستم‌های پیچیده و بهره‌گیری از خلأهای قانونی، در تأمین مالی، دور زدن تحریم‌ها، جمع‌آوری اطلاعات و تسهیل عملیات‌های مخفی نقش کلیدی دارند.

 

در همین راستا، موسسه هم‌اندیشی جهانی راه برتر (کادراس) با همکاری خانه اندیشه ورزان، سلسله نشست‌های «تقابل ایران و اسرائیل؛ ابعاد پیدا و پنهان» را برگزار کرد. جلسه سوم این نشست با عنوان «نبرد سایه ها؛ چگونه اسرائیل از جرایم سازمان یافته علیه ایران بهره می برد؟» با محمد حسین قربانی زواره (پژوهشگر ارشد جنگ های شناختی و هیبریدی)، سهیل کثیری نژاد (کارشناس مسائل اسرائیل) و دکتر منصور براتی (معاون پژوهشی موسسه کادراس) برگزار شد.

 

محیط خاکستری؛ میدان نبرد جدید در منازعات هیبریدی
محمدحسین قربانی زواره، پژوهشگر جنگ های هیبریدی و شناختی در این نشست با اشاره به وضعیت کنونی نظام بین‌الملل گفت: در نظام بین‌الملل کنونی، فضایی از تیرگی و ابهام حاکم شده است که بستر شکل‌گیری نوع جدیدی از منازعات تحت عنوان «جنگ‌های هیبریدی» را فراهم می‌کند. در تحلیل این پدیده، رویکردهای نظری متعددی مطرح شده است که هر یک از منظری متفاوت به این موضوع می‌پردازند. این رویکردها شامل نگاه بلز، دیدگاه روس‌ها در خصوص جنگ غیرخطی، و نظریه چینی جنگ نامحدود می‌شود.

 

این پژوهشگر جنگ های شناختی در ادامه به تشریح محیط خاکستری پرداخت و افزود: در تحلیل نبرد سایه‌ها، مشاهده می‌شود که بازیگران، محیط خاکستری را به عنوان مطلوب‌ترین فضای کنشگری انتخاب می‌کنند. محیط خاکستری را می‌توان فضای «نه جنگ نه صلح» تعریف کرد؛ فضای خلأیی که در آن بازیگران به دنبال کسب امتیازاتی هستند که کمترین هزینه را برای آنها به همراه دارد. در این راستا، رژیم صهیونیستی با سه ویژگی عمده در این فضا به کنشگری می‌پردازد: گرانولار عمل کردن، به‌کارگیری فناوری‌های نوین، و عملیات کاملاً رباتیک.

 

وی در ادامه با اشاره به تفاوت محیط نظامی و امنیتی تصریح کرد: محیط نظامی ماهیتاً محیطی سخت است که در آن ابزارهای نظامی با هزینه‌های بسیار بالا وارد عمل می‌شوند و امتیازات یا هزینه‌های سنگینی را برای بازیگران به همراه دارند. در مقابل، در محیط امنیتی، ردیابی بازیگران به سهولت امکان‌پذیر نیست. این محیط از ترکیب فضای اطلاعات و داده‌ها با بُعد امنیتی تشکیل شده است که برای رژیم‌هایی مانند رژیم صهیونیستی از اهمیت راهبردی برخوردار است.

 

این تحلیلگر مسائل امنیتی در خصوص نحوه عملکرد در محیط خاکستری خاطرنشان کرد: بازیگری که امروز در غرب آسیا به کنشگری می‌پردازد، به دلیل تمایل به پرداخت کمترین هزینه و مواجهه با بازیگران قدرتمندتر که از مزیت‌های سرزمینی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی برخوردارند، فضای خاکستری را به عنوان محیط عملیاتی خود انتخاب می‌کند. در این فضا، بازیگر می‌تواند امتیازات مورد نظر خود را در بستر حاکمیت و جامعه هدف دنبال کند.

 

وی در ادامه به تشریح ویژگی‌های نبرد سایه‌ها پرداخت و گفت: در بحث نبرد سایه‌ها، باید از فضای مستقیم کنشگری بازیگران بین‌المللی فاصله گرفت. این نوع نبرد دارای ویژگی‌های متمایزی است که در کتاب «فضای نه جنگ نه صلح» به آن پرداخته شده است. از جمله ویژگی‌های بارز این نوع جنگ می‌توان به تأثیرگذاری غیرمستقیم و قدرت انکار اشاره کرد.

 

این پژوهشگر در ادامه با اشاره به ماهیت فضای خاکستری افزود: ویژگی دیگر این فضا، مواجهه‌ای بودن به جای مقابله‌ای بودن است. این فضا، ماهیتاً اطلاعاتی است و کنشگری‌های اطلاعاتی در آن جریان دارد. امروزه شاهد هستیم که در بحث‌هایی مانند هک و نشر اطلاعات، سه دسته بازیگر در نظام بین‌المللی از این قواعد استفاده می‌کنند: بازیگران دولتی، بازیگران غیردولتی و بازیگران ضددولتی.

 

وی در ادامه با تأکید بر اهمیت عملیات پرچم دروغین گفت: تمامی این فعالیت‌ها ریشه در فضای هیبریدی دارد. در این میان، باید مراقب عملیات پرچم دروغین بود که رژیم صهیونیستی در اجرای آن تبحر ویژه‌ای دارد. به عنوان نمونه، حادثه پهپادی که به منزل نتانیاهو اصابت کرد، می‌توانست در صورت عدم افشاگری حزب‌الله و عدم آگاه‌سازی، به دلیلی برای معرفی ایران به عنوان نیروی متخاصم در نظام بین‌الملل تبدیل شود.

 

قربانی زواره در پایان با اشاره به نقش فناوری‌های نوظهور خاطرنشان کرد: نقش دولت‌های عمیق و پنهان در نظام بین‌المللی که توسط لابی‌های صهیونیستی هدایت می‌شوند، باید جدی گرفته شود. با توجه به نقش پررنگ فناوری‌های نوظهور در عصر تکنوتیو، این فناوری‌ها هستند که تحولات عمیق را در نظم بین‌المللی رقم می‌زنند.

 

تحول راهبردی اسرائیل در بهره‌گیری از جرایم سازمان‌یافته علیه ایران
سهیل کثیری نژاد، کارشناس مسائل اسرائیل در این نشست با اشاره به روند تاریخی روابط ایران و رژیم صهیونیستی گفت: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رژیم صهیونیستی تا حدود یک دهه همان رویکرد قبل از انقلاب را نسبت به ایران حفظ کرد، اما در اواخر دهه ۶۰ مجبور به تغییر رویکرد شد. از این زمان به بعد، روابط ایران و اسرائیل وارد چهار مرحله متمایز شد که هر مرحله ویژگی‌های خاص خود را داشت.

این پژوهشگر مسائل اسرائیل در ادامه به تشریح مراحل مختلف پرداخت و افزود: در مرحله اول (دهه ۷۰ تا اواسط ۸۰)، سیاست “ابهام و انکار” حاکم بود و عملیات‌ها عمدتاً توسط موساد و گروه‌های نیابتی مانند منافقین انجام می‌شد. مرحله دوم (اواسط دهه ۸۰) با تمرکز بر صنعت هسته‌ای ایران و افزایش استفاده از باندهای خلافکار همراه بود. در مرحله سوم (اوایل دهه ۹۰)، عملیات‌های خارج از ایران مستقیماً توسط ارتش اسرائیل و عملیات‌های داخلی توسط گروه‌های خلافکار انجام می‌شد.

 

وی در ادامه به ساختار مقابله با جرایم سازمان‌یافته اشاره کرد و گفت: در ساختار مقابله با جرایم سازمان‌یافته، رژیم صهیونیستی دارای واحد لاهاوا (۴۳۳) است که زیر نظر معاونت اطلاعات پلیس فعالیت می‌کند. در مقابل، در ایران سازمان اطلاعات فراجا با همکاری وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه این وظیفه را بر عهده دارند. تفاوت اصلی در قدمت و تجربه این ساختارهاست، چرا که ساختار ایران کمتر از سه سال و لاهاوا حدود ۳۰ سال قدمت دارد.

 

کثیری نژاد با اشاره به دلایل برون‌سپاری عملیات‌ها تصریح کرد: برون‌سپاری عملیات‌ها به باندهای خلافکار دلایل متعددی از جمله کمبود بودجه، محدودیت نیروی انسانی و امکان مقابله همزمان با تهدیدات متعدد دارد. اما این روش معایبی نیز دارد، از جمله احتمال تبدیل شدن این گروه‌ها به رقیب سازمان اطلاعاتی و دشواری نظارت بر عملکرد آنها. برای مقابله با این چالش‌ها، پنج راهکار اصلی پیشنهاد شده که شامل تقویت حکمرانی سایبری، ایجاد مزیت اطلاعاتی، متناسب‌سازی ساختارها، بهره‌برداری از توانمندی‌ها و اقدام متقابل برای ایجاد بازدارندگی است.

 

این کارشناس مسائل اسرائیل در خصوص ماهیت اکوسیستمی سازمان‌های جرایم سازمان‌یافته اظهار داشت: این سازمان‌ها دارای یک ساختار اکوسیستمی پیچیده هستند که در سه بعد جغرافیایی، موضوعی و هم‌پیمانی عمل می‌کند. در بعد جغرافیایی، این سازمان‌ها شبکه‌ای از ارتباطات فراملی دارند؛ مانند پیوند باندهای خلافکار در سیستان و بلوچستان با گروه‌های مشابه در پاکستان و افغانستان. همچنین در منطقه خاورمیانه، گروه‌های مختلف در کشورهای مصر، اردن و سرزمین‌های اشغالی با یکدیگر همکاری نزدیک دارند.

 

وی در ادامه به تشریح تعاملات درون‌سازمانی پرداخت و افزود: در حوزه موضوعی و هم‌پیمانی، این سازمان‌ها شبکه‌ای از روابط متقابل را شکل داده‌اند. باندهای بزرگ‌تر خدمات گسترده‌ای از وام‌دهی غیرقانونی تا قاچاق سلاح و انسان را ارائه می‌دهند و گروه‌های کوچک‌تر از این ظرفیت‌ها بهره می‌برند. نمونه بارز این همکاری‌ها را می‌توان در اتحاد باند بنزیم در شمال اسرائیل با باند عبدالقادر مشاهده کرد، در حالی که گروه‌هایی مانند باند حریری و لطیف در تقابل با آنها قرار دارند.

 

این تحلیلگر مسائل اسرائیل در خصوص چالش‌های امنیتی و فناوری خاطرنشان کرد: ایران در حوزه زیرساخت‌های سایبری و فناوری با چالش‌های جدی روبرو است. عدم وجود تجهیزات بومی در مراکز داده و وابستگی به نرم‌افزارهای خارجی، آسیب‌پذیری‌های امنیتی قابل توجهی ایجاد کرده است. در مقابل، اسرائیل با تمرکز بر توسعه فناوری و امنیت سایبری، به عنوان یک قدرت پیشرو در این حوزه شناخته می‌شود و حتی خدمات امنیت سایبری به شرکت‌های آمریکایی ارائه می‌دهد.

 

وی در پایان درباره راهبردهای مقابله‌ای گفت: از سال ۱۴۰۰، رویکرد جدیدی در استفاده از ظرفیت سازمان‌های خلافکار به عنوان ابزار بازدارندگی آغاز شده است. این رویکرد نیازمند سیاست‌گذاری دقیق و راهبردهای مشخص است. همچنین، ساختار فعلی مقابله با جرایم سازمان‌یافته در ایران، که بخش عمده‌ای از آن توسط نهادهای اطلاعاتی انجام می‌شود، نیازمند بازنگری است تا این نهادها بتوانند بر وظایف اصلی خود تمرکز کنند.

 

چرخش راهبردی موساد؛ از مواجهه مستقیم تا استفاده از جرایم سازمان‌یافته

دکتر منصور براتی، معاون پژوهشی موسسه کادراس در این نشست با اشاره به رویکرد تاریخی اسرائیل نسبت به ایران گفت: تا اوایل دهه 2000، اسرائیل تلاش داشت نگاه نسبتاً مثبت خود به ایران را حفظ کند و تصور می‌کرد شعارهای ضد اسرائیلی مقامات ایرانی جدی نیست. اما با سقوط صدام حسین در سال 2003، تغییر عمده‌ای در سیاست اسرائیل نسبت به ایران رخ داد. تا پیش از آن، عراق تهدید اصلی اسرائیل محسوب می‌شد، اما پس از سقوط صدام، ایران به عنوان تهدید اصلی جایگزین شد.

این پژوهشگر مسائل اسرائیل در ادامه به تغییرات رویکرد موساد اشاره کرد و افزود: با انتصاب مئیر داگان به ریاست موساد در سال 2002، سیاست جدیدی علیه ایران آغاز شد که مبتنی بر اقدامات پنهان در سه حوزه اصلی بود: حملات سایبری، ترور اشخاص و خرابکاری. این سیاست تا سال 2011 ادامه یافت، تا اینکه نتانیاهو دستور بررسی امکان حمله هوایی به تأسیسات هسته‌ای ایران را صادر کرد که البته با مخالفت فرمانده وقت ارتش، گابی اشکنازی، این طرح اجرا نشد.

 

وی در ادامه به تحولات اخیر در سیاست‌های اسرائیل پرداخت و گفت: تحول عمده بعدی در نوامبر 2019 با انتصاب نفتالی بنت به عنوان وزیر دفاع اسرائیل رخ داد. در این دوره، سیاست «هزار خنجر» علیه ایران شکل گرفت و تمام دفاتر مرتبط با ایران در وزارت دفاع اسرائیل تجمیع شدند. از سال 2019 به بعد، تعداد اقدامات خرابکارانه، ترورها و حملات سایبری علیه ایران به شدت افزایش یافت.

 

براتی درباره شیوه‌های عملیاتی موساد تصریح کرد: موساد به جای اعزام مستقیم نیرو به ایران، از گروه‌های جرایم سازمان‌یافته و افراد محلی برای انجام عملیات استفاده می‌کند. نمونه‌های متعددی از این اقدامات وجود دارد، از جمله استفاده از کولبرها برای انتقال تسلیحات، استخدام اوباش محلی برای حمله به تأسیسات هسته‌ای، و بازجویی از نیروهای نظامی ایران توسط عوامل موساد در داخل کشور.

 

وی در پایان با اشاره به انگیزه‌های این گروه‌ها خاطرنشان کرد: این گروه‌های جرایم سازمان‌یافته عمدتاً با انگیزه‌های مالی فعالیت می‌کنند و نه ایدئولوژیک و به همین دلیل کمتر مورد توجه نهادهای امنیتی قرار می‌گیرند. در حالی که برخورد با اعتراضات خیابانی سریع و قاطع است، فعالیت‌های این گروه‌ها که در ظاهر اقتصادی است، کمتر جدی گرفته می‌شود و همین امر آنها را به ابزاری مؤثر برای عملیات موساد تبدیل کرده است.

 

جمع بندی:

در این نشست، کارشناسان به تشریح ابعاد مختلف نبرد سایه‌ها میان ایران و اسرائیل پرداختند. محمدحسین قربانی زواره با تمرکز بر مفهوم جنگ‌های هیبریدی و محیط خاکستری، به تبیین فضای «نه جنگ نه صلح» و ویژگی‌های خاص آن پرداخت. سهیل کثیری‌نژاد به روند تاریخی روابط دو کشور و مراحل مختلف درگیری‌ها اشاره کرد و دکتر منصور براتی تحول رویکرد اسرائیل نسبت به ایران و سیاست‌های جدید موساد را تشریح نمود. کارشناسان به اتفاق بر نقش فزاینده جرایم سازمان‌یافته در این نبرد تأکید کردند. آنها با اشاره به چالش‌های موجود در حوزه زیرساخت‌های سایبری و امنیتی ایران، راهکارهایی همچون تقویت حکمرانی سایبری، متناسب‌سازی ساختارها، و ایجاد مزیت اطلاعاتی را پیشنهاد دادند. همچنین بر لزوم توجه جدی‌تر به فعالیت‌های گروه‌های جرایم سازمان‌یافته که با انگیزه‌های مالی برای موساد فعالیت می‌کنند، تأکید شد.