نارکوتروریسم، خاورمیانه و آمریکا

از دهه ۱۹۹۰ که تعریف نارکوتروریسم توسعه بیشتری یافت تا حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ که ادبیات این حوزه به همراه عملگرایی وارد حوزه جدیدی شد، همواره فعالیتهای سازمانهایی که همراه با خشونت و تهدیدات امنیتی بوده، در حوزه نارکوتروریسم مورد توجه قرار گرفته است. مفهوم نارکوتروریسم از این درک ناشی میَشود که دو پدیده قاچاق مواد مخدر و تروریسم به هم پیوسته هستند و متعاقباً از پیوند سیاست مبارزه با مواد و ترور میتوان به قدرت سازمانهای قاچاق موادی اشاره کرد که برای تجارت غیرقانونی مواد گاهی از انواع روشهای تروریستی استفاده میکنند.[۱]
در واقع سوال مهم این است که نارکوتروریسم ناشی از نابسامانیهای امنیتی است یا سیاسی که روز به روز در حال قدرتیابی است؟ به نظر میسد با گستردگی و قدرتی که امروزه پدیده نارکوتروریسم با خود به همراه داشته، اگر آن را تنها پدیدهای امنیتی ببینیم، نوعی تقلیلگرایی باشد. بهتر است آن را نوعی نابسامانی سیاسی که دارای ویژگیها و مختصات تعریف شدهای است، دید. نشانه مهم ظهور نارکوتروریسم وجود دولتهای شکننده و ضعیفی است که با ضعف دولت مرکزی در برقراری امنیت، انحصار توسل به قوه قهریه و افزایش جرایم همراه با خشونت و در کنار اینها اقتصاد تبهکارانه و مخدری، وجود گروههای افراطی و تروریستی همراه است. اما آیا نارکوتروریسم تنها در مناطقی که از لحاظ سیاسی و امنیتی متشنج هستند، ظهور میکند یا اینکه میتوان در هر جغرافیایی آن را ردیابی کرد؟ در پاسخ باید تاکید کرد این پدیده تنها مختص مناطق پرآشوب مانند خاورمیانه نیست، بلکه مرکز اطلاعات مقابله با تروریسم و جرایم سازمانیافته اسپانیا تاکید کرده است که ۲۰ درصد از بازداشتیها در اسپانیا که مظنون همکاری با داعش یا دیگر گروههای افراطی هستند، پیش از آن سابقه جرایم قاچاق انواع مواد را داشتهاند. همچنین در افغانستان که یکی از کشورهای منبع در شاخص دولتهای شکننده است و در رتبهبندی سال ۲۰۱۹ در جایگاه نهم دنیا از منظر شکنندگی دولت قرار دارد؛[۲] فقدان حاکمیت موثر، فقر، اقتصاد مخدری و تبهکارانه و وجود قدرت و ساختارهای موازی در حاکمیت باعث شده تا امروزه نمونه عینی نارکوتروریسم در این کشور شکل بگیرد.
نکتهای که باید بدان اشاره کرد، نقش قدرتهای خارجی در مناطق مهم ظهور نارکوتروریسم به عنوان مثال در خاورمیانه و مصداق آن افغانستان است. وقتی از افغانستان متاخر میگوئیم، بالارفتن کشت خشخاش، ناامنی و حضور و بازیگری گروههای فراملی مثل قدرتهای جهانی نظیر آمریکا و گروههای فروملی همچون طالبان بیش از هر تصویر دیگری از این کشور برجسته خواهد شد. افغانستان از اواخر قرن بیستم در میان دو وضعیت فقدان دولت و اقتدار مرکزی و دولت شکننده (فقدان حاکمیت موثر) درگیر بوده است. نتیجه این وضعیت ظهور گروههای فروملی مانند طالبان و گروههای تروریستی مانند داعش از یک سو و جنگ میان قدرتها جهت اعمال قدرت و حاکمیت خود در این کشور به ویژه شوروی سابق و در سالهای اخیر آمریکا بوده است. بنابراین به نظر میرسد ، قدرتهای بیگانه، جنگسالاران، شبهنظامیان و در غیاب دولت مقتدر قدرت مهمی به پا کردهاند. به گونهای که افغانستان امروز تبدیل به محیطی مناسب برای ظهور یک اقتصاد مخدری قوی شد. حتی امیدها در کاهش کشت تریاک با حمله ائتلاف جهانی به رهبری آمریکا نه تنها کشت تریاک را منفی نکرد بلکه در سال ۲۰۰۷ به رقم بیسابقه ۱۹۳۰۰۰ هزار هکتار رسید. امروزه دولت افغانستان نمونهای از نارکوتروریسم به شمار میرود.
واقعیت این است که از زمان حضور رسمی آمریکا در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ ، جنگ بی پایان در افغانستان آغاز شد. پایان این بازی به اهداف هژمونیک آمریکا در منطقه بستگی دارد. پیرو قرارداد امنیت دوجانبه[۳]،آمریکا نُه پایگاه نظامی در مناطق استراتژیک اطراف افغانستان شامل مرزهای ایران، پاکستان و جمهوری های آسیای مرکزی را حفظ میکند. حریم هوایی افغانستان بمنظور حصول به اهداف استراتژیک و عملیاتی کنترل میشود. لذا این موارد، رهبری ژئوپلیتیکی منحصر بفردی برای تثبیت قدرت فراتر از افغانستان را فراهم میکند. این زیرساختها به آمریکا اجازه میدهد ظرف دو تا چهار هفته بالغ بر ۱۰۰۰۰۰ نفر نیرو را مستقر کند. اساسا حضور ایالات متحده در منطقه بیشتر به بی ثباتی در منطقه دامن زده است. به عبارت دیگر گویی برای آمریکا برقراری «ثبات و صلح منطقه ای» و «ثبات و هژمونی جهانی» دو هدف متعارض اند. بااین حال، تلاش های آمریکا در راستای برقراری هژمونی در افغانستان و فراتر از آن با اتحاد استراتژیک دوفاکتو میان روسیه، چین، ایران و پاکستان به چالش کشیده شده است. به عبارت دیگر ائتلاف آمریکا-ناتو در حال مواجه شدن با دشمنانی رعب آور است که -در میان آنها، سه کشور دارای قدرت هسته ای هستند- مصمّم اند تا جاه طلبیهای هژمونیک آمریکا در منطقه را مهار کنند. چین و روسیه در خط مقدم شکل دادن به این واقعیت ژئوپلیتیک هستند.
در واقع وجود دولتهای شکننده در منطقه خاورمیانه، همراه با فساد گسترده و اقتصاد مخدری و دولتی، زمینه ظهور گروههای افراطی و تروریستی را فراهم کرده است؛ این امر با حضور قدرتهای جهانی جهت اعمال هژمونی جهانی خود، وضعیت را بدتر کرده است. ظهور داعش و تامین مالی آن و سود سرشاری که این گروه از قاچاق مواد مخدر جهت انجام عملیاتهای تروریستی خود به دست میآورد، تهدیدی بسیار خطرناک بود که نارکوتروریسم یکی از نتایج آن به شمار میرود.
[۱] جهت اطلاع از تعریف و تاریخچه تولد اصطلاح نارکوتروریسم به مطلبی که در لینک زیر آمده مراجعه نمایید:
[۲] https://fragilestatesindex.org/wp-content/uploads/2019/03/9511904-fragilestatesindex.pdf
[۳] Bilateral Security Agreement (BSA)