باورها و مجموعه فعالیت های مذهبی به عنوان عوامل حمایتی مهم در زندگی هر فردی موجبات افزایش امید، قدرت و معنی بخشی به زندگی را فراهم کرده و با تقویت احساس معنا در زندگی و آرامش درونی به ویژه در افراد دارای اختلالات مصرف مواد کمک ویژه ای به حل مشکلات و چالش های فردی و اجتماعی می کند. از سویی افراد در زندگی خود بر پایه باورهای شخصی و دیدگاه هایی که درباره دیگران، خود و جهان اطراف خود دارند، رفتار می کنند. این باورها و دیدگاه ها برای فرد یک سیستم معنایی شکل می دهد که به او اجازه می دهد تا به جهان اطراف خود معنا داده و بر اساس همین نظام معنایی به انتخاب هدف و سپس عمل و رفتار مبتنی بر اهداف انتخاب شده بپردازد. مذهب میتواند منبع عظیم و بیپایان این سیستم معنادهی باشد که باورها، وابستگی ها، انتظارات و اهداف فرد را جهت و شکل دهد.
از سویی ظهور و گسترش آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد می تواند نتیجه سیستم معنادهی مختل در زندگی افراد باشد، چرا که ابتلاء به رفتارهای پرخطر مانند اعتیاد با متغییرهای روانشناختی و درونی مانند ویژگی هعای شخصیتی، شیوه زندگی, نگرش، باورها و سطح هوشی فرد در ارتباط است. پژوهشها نشان از آن دارند که سطح هوش و عملکرد شناختی افراد وابسته به مصرف مواد پایین تر از میانگین است.
اما آنچه به عنوان مفهومی کاربردی و عملیاتی در حوزه اعتیاد میتوان به کار برد سازه هوش معنوی است؛ سازه جدیدی که مجموعه ای از توانایی ها برای بهرهگیری از منابع دینی و معنوی را شامل میشود. در واقع در حالی که معنویت، جستجویی برای یافتن عناصر مقدس، معنایابی، هشیاری بالا و تعالی است؛ هوش معنوی، توانایی استفاده از چنین مفاهیم و موضوعات میباشد. پس میتوان گفت هوش معنوی عبارت است از توانایی ها، ظرفیتها و منابع معنوی است که کاربست آن موجب افزایش انطباقپذیری و در نتیجه سلامت روان افراد میشود.بنابراین هوش معنوی از طریق برقراری یک نظم اخلاقی، تدارک فرصت هایی برای به دست آوردن شایستگیهای یاد گرفته شده و تهیه قوانین اجتماعی، گرایش به اعتیاد را تحت تاثیر قرار میدهد.
بر اساس تحقیقات سیلبرمن و اسمیت مذهب میتواند با ایجاد منبع بی نهایت معنادهی به زندگی، شخص را از تمایلاتی که باعث دور شدن او از امور الهی و مقدس میشود، دور کند. بنابراین چانچه فرد دارای سطح دینداری بالاتری باشد، معنایی که به خود و جهان اطرافش میدهد همراه با احساس ارزشمندی و هدفمندی است. در نتیجه احتمال کمتری وجود دارد که به اقدامهایی مانند مصرف مواد دست زند که به احساس ارزشمند بودن فرد آسیب میرساند و مانع از رسیدن او به اهدافش میشود؛ به عبارت دیگر مذهب، به واسطه نقش مقابلهای در برابر فشارهای روانی میتواند وابستگی یا سوء مصرف مواد را پیشگیری کند.