جمعه , ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

نگاه علوم اجتماعی به اعتیاد

یکم) معتادان از عواقب تصمیم گیری‌هایشان غافل شده اند و لازم است با گوشزد کردن این عواقب وخیم اعتیاد در راستای تعدیل رفتارشان گام برداشت و نگذاشت تداعی‌های انتخابی آنان با نتایج مطلوب این رفتار در تفسیرشان موجب تقویت کار معتادان گردد‌. ضروری است معلوم شود چرا معتاد نوعی رضایت از اعتیاد می‌جوید که با رضایت از چیزهای دیگر قابل قیاس نیست(!) و این حتی علیرغم هزینه سنگین وابستگی بیشتر معتاد به آن در مقایسه با پاداشمندی هنجارهای ناظر بر کارهای غیراعتیادآمیز است؛ مگر این که روشن شود کارکردهای مغزی معتاد در تشخیص و ارزیابی این وابستگی مختل شده و تحت تأثیر اعتیاد از بین رفته و نمی‌تواند مانع از تداوم رفتار اعتیادآمیز معتاد تا حدی شود که بتوان با خودتأملی، معتاد به راه اصلی اش باز آورد‌. برخی صاحب نظران جامعه شناس براین باورند که اختلال مغزی نیز در این خصوص مشخص تأثیری تعیین کننده ندارد؛ زیرا هستند بیمارانی که به این اختلالات دچارند و لیکن به رفتارهای اعتیادآمیز نمی گرایند و بلکه همسازی گسترده تری در مشارکت برای درمان از خود ابراز می‌دارند‌. با توجه به نظر این دسته از جامعه شناسان؛ با شناخت این نکته نه تنها برنامه‌ریزی شناخت‌درمانی از ظرافت بیشتری برخوردار می‌گردد؛ بلکه بی نتیجه ماندن درمان غافل از این نکته به ناکامی محققان و درمانگران نخواهد انجامید.

دوم) اعتیاد در همه ادوارتاریخ امری مذموم و لازم به کنترل نبوده و به درجات با اذن نیز همراه و مواجه شده است‌. اعتیاد‌، تاریخی مفهومی از رفتاری غیراخلاقی و گناهکارانه تا بیماری را پشت سر دارد تا به تلقی امروزین نوعی رفتار دژانطباقی[۱]  رسیده که نشانی از بدآموزی را در رفتارهای عامدانه تداعی می‌کند و همراه با مسائلی چون فقر و جنایت و بدمسکنی و…  اگر به سیاستگذاری‌های اقتصادی- اجتماعی منتهی به این پدیده ظن نرود؛ اما این قدر هست که برخی کاندیداهای تصدی مقامات قانونگذاری و اجرائی و قضائی با وعده کنترل آن حسب پشتوانه‌های مالیاتی مردمی‌، به جلب آراء عمومی توفیق می‌یابند یا جنبش‌هائی اجتماعی یا سازمان‌هائی غیردولتی برای مواجهه با آن خصوصاً به واسطه شکست سیاست‌های رسمی و دولتی بوجود می‌آیند‌. این تجدیدنظرطلبی‌ها با توجه به تعریف اعتیاد می تواند با در نظر گرفتن خطای خطاکار در هنجارهای اجتماعی یا ارزش‌های فرهنگی مؤثر افتاد و توجه به نقش جامعه را در ایجاد و کنترل آن برجسته نماید.

سوم) تلقی اعتیاد به منزله رفتاری که ناقض اخلاق با فرض مسئولیت فردی بیان شده است؛ انتخابی آزادانه محسوب شده که گاها با رفتار شریرانه‌ معتاد  قرین است و البته باید به این نکته نیز اشاره داشت  از میزان گناهکاری کمتری نسبت به قتل و تجاوز و سرقت برخوردار است؛ مگر این که زمینه بروز آن ها هم تلقی گردد‌. معتادان از این نگاه کارگزارانی کاملاً آزاد شناخته‌ می‌شوند که‌ می‌توانسته­اند هر کار دیگری جز اعتیاد را نیز پیش گیرند در حالی که این راه وروش را برگزیده اند‌، ازهر منظر شایسته شماتت و تنبیه و نه حمایت و مراقبت هستند‌.هرگاه این دیدگاه چون وجاهت قانونی به خود گیرد‌؛ نگاهی جرم­شناسانه را به اعتیاد در پی‌ خواهد داشت که ضمانت‌های تنبیهی علیه معتادان برقرار‌خواهد ساخت.

چهارم)تلقی اعتیاد به مثابه گناهی که مستوجب عقوبت است‌، بسیار روشن ، قطعی و پذیرفته شده  می باشد و به توضیح نظری یا به انجام پژوهش و تحقیقات علمی در خصوص این پدیده، نیازی نمی باشد‌. این ساده­نگری نسبت به اعتیاد معمولاً جواب نداده و نمی­دهد؛ زیرا این پدیده از ریشه‌ها و علل متعدد زیست شناختی و داروشناختی و روان شناختی و جامعه شناختی متعدد برخوردار است و به همین جهت نظریات گوناگونی در تبیین آن ابراز شده است‌. این نظرات و دیدگاه ها  حتی در تأکید بر بیمارگون بودن اعتیاد؛ نشان می‌دهند چنین رفتاری چه بسا آزادانه انتخاب نمی شود اولا و ثانیا اعتیاد فردمعتاد خارج از کنترل معتاد است و تحت تأثیر مقتضیات اجتماعی بروز می‌کند و به همین جهت نیز با عقوبت و مجازات معتادان این معضل چندوجهی قابل حل و فصل نخواهد بود.

پنجم) تلقی اعتیاد به در حکم بیماری‌، ریشه­‌قالیابی ژنتیک و نشانه­شناسی آن را رشد‌ می‌دهد که ربطی به اراده معتاد ندارد و بلکه وی را قربانی بیماری توارثی ناخواسته‌ای می‌نماید‌. معتاد از این نگاه ناخوشی است که نه شرور بوده و نه مسئولیتی دارد و بلکه تحت تأثیر مکانیسم‌های فیزیولوژیکش به این عمل مبادرت‌ ورزیده که خارج از کنترل شخصی­اش‌ بوده است. فرد معتاد با این نگرش و در این جایگاه لزوما شایسته مراقبت و حمایت و درمان پزشکی بوده و لازم است به چنین بیماری آموزش‌های لازم پزشکی نیز در این زمینه عرضه و ارائه نمود. پزشکان و سرمایه گذاران صنایع شیمیائی و برخی جنبش‌های خواهان بازپروری معتادان؛ سخت به این دیدگاه قائل اند؛ زیرا دسته اول به حمایت پزشکی از معتادان نظر دارند و دسته دوم نیز معتاد را نه کارگزار اعتیاد که قربانی توارث زیستی انگاشته و دسته سوم طالب تغییر وابستگی معتاد به مواد مخدرند‌.

ششم) نگاه  علوم اجتماعی به اعتیاد ناشی از ناهنجاری ها و رفتار های نامناسب با وضعیت موجود است. علوم اجتماعی به جای قضاوت راجع به خوب و بد آن، الگوهای منتج به اعتیاد را در برخورد با تعاملات اجتماعی دنبال‌ می‌کند و مسئولیت هر یک از کارگزاران اجتماعی را به اضافه خود شخص معلوم‌ می‌دارد‌. اگر همنشینان ناباب و ناخلف از این زاویه،  نقشی مؤثری در اعتیاد بازی‌ می‌کنند؛ پس لازم است در نوع این ارتباطات یا اصلاح آن پیشگام شد و صرفاً همه مسئولیت را به گردن خود معتاد نیانداخت‌. کارشناسان عقیده دارند با توجه به این نگاه، زیر نظر گرفتن اوضاع برای اصلاح و ارزیابی شیوه‌های تغییر وضعیت نیز نیازمند گردآوری مستمر داده‌های ذیربط بوده و بدون ­همیاری بخشی از متخصصان در حوزه‌های مختلف نمی‌توان به کنترل این پدیده امیدوار بود و نظریه­پردازی راجع به آن را در انواع فرضی-استنتاجی‌، داده­نگر‌، استفهامی و گذشته­‌نگر نه تنها برای سیاستگذاری‌های کلان که برای پیشبرد تعاملات روزمره هم مثلاً از حیث میزان رواداری( تسامح، تساهل، آسانگیری، روا داشتن، مرز تحمل)  یا طرد اعتیاد مفید فایده یافت‌.

  1. maladaptive رفتارهای نامناسب که باعث اختلال اضطراب اجتماعی می شود.

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است

 

همچنین ببینید

هشدار درباره تبلیغات گمراه‌کننده فروشندگان مواد مخدر

منصور براتی معاون پژوهشی موسسه کادراس در گفتگو با ایسنا، ضمن بیان اینکه بسیاری از …