در نوشتار پیشین ضمن بررسی مفهوم «دولتهای شکننده»، روابط این نوع دولتها با افزایش جرایم سازمانیافته را نیز از نظر گذراندیم و نهایتاً جایگاه هریک از دولتهای خاورمیانه را نیز از لحاظ شاخص جهانی شکنندگی دولتها در خلال سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۸ ارزیابی نمودیم. در نوشتار پیشِرو نگارنده میکوشد «زنجیره پیوند گروههای تروریستی، دولتهای شکننده و گسترش جرایم سازمانیافته» را به صورت موردی در افغانستان بررسی کرده و نشان دهد چگونه گروه تروریستی طالبان موفق شده در ۲۰ سال گذشته با سوء استفاده از شکنندگیها و درماندگیهای دولت مرکزی در افغانستان از یکسو و با درگیر شدن در کشت خشخاش، تولید تریاک و قاچاق و فروش آن از سوی دیگر حیات سیاسی و اقتصادی خود را تداوم بخشد.
«سِث کاپلان[۱]»، پژوهشگر آمریکایی در کتاب مشهور خود «سامانبخشی به دولتهای شکننده[۲]» ۵ نیازمندی عمده را برای استقرار یک شبکه تروریستی لازم میداند که عبارتند از «نهادینه شدن رهبری و آموزش اعضا»، «سابقه منازعه»، «آزمایش تسلیحات و ادوات نظامی»، «منابع و پول» و نهایتاً «اجرای هر از گاه عملیات تروریستی» لازم میشمارد. به نظر کاپلان حاکمیت ضعیف فضای مساعدی را برای نهادینه شدن رهبری سران گروههای ضدسیستمی و تروریستی فراهم میکند و این امکان را به آنها میدهد تا بدون رویارویی با اقتدار دولتی اقدام به آموزش کادر خود کرده و عضوگیری کنند. الگویی که مطلقاً برای همه جنبشهای تروریستی حکم شیشه عمر را دارد: چه اینکه از طالبان گرفته تا القاعده، داعش، بوکوحرام و … در کشورهایی که دولتهای مقتدری بر آنها حکفرما هستند، فرصت ظهور و بروز نیافته و نمییابند. مثال عینی این وضعیت را میتوان به ویژه در چهار کشور افغانستان، سوریه، یمن و عراق مشاهده کرد.
همچنین معمولاً این جنبشها به طور خاص در مناطق دارای سابقه منازعات قومی، نژادی و یا مذهبی راحتتر نضج میگیرند، از همین روست که در سالهای اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا بیشترین تحرکات تروریستی در جهان را به خود اختصاص داده است. مثلاً عراق به دلیل ماهیت چند قومی و چند مذهبی خود و سابقه درگیری میان این اقوام و پیروان مذاهب گوناگون در سالهای گذشته زمینه مناسبتری برای رشد گروههای تروریستی دارد. افغانستان نیز از هر دو ویژگی مذکور (چند قومی و چند مذهبی بودن) برخوردار است. افزون بر این هر دو کشوری که از آنها سخن رفت سابقه اشغال شدن را دارند. جالبتر آنکه در پی هربار اشغال شدن افغانستان و عراق یک گروه تروریستی جدید در آنها سربرآورده است. نیازی به گفتن ندارد که چند سال پس از هجوم شوروی سابق به افغانستان القاعده به رهبری «اسامه بن لادن» برای مقابله با حضور کمونیستهای روس و نیز اجرای شریعت اسلامی تشکیل شد و چند سال پس از اشغال عراق نیز گروه تروریستی داعش توانست بر مناطق وسیعی از دو کشور عراق و سوریه مسلط شود. در واقع مناطقی که سوابق درگیریهای فرقهای را دارند «عادیسازیِ خشونت[۳]» راحتتر اتفاق میافتد و خشونت به عنوان امری عادی رفته رفته در زندگی مردم رسوخ کرده و دیگر کسی از بروز خشونت تعجب نمیکند. برای نمونه تصاویر زیادی از برگزاری مراسم حد زنی و یا اعدام با روشهای خشونت آمیز از سوی گروههایی همچون القاعده، طالبان، داعش و … در فضای مجازی قابل دسترسی است که خیل عظیمی از عوامالناس نیز به نظاره آن ایستادهاند.از سوی دیگر برخورداری از تسلیحات نظامی و انفجاری، منابع مالی و نیز اقدام به اجرای هر از گاه عملیات تروریستی نیز دیگر ملزوماتی است که برای استقرار گروههای تروریستی مورد نیاز است.
جدول ۱) مقومهای ظهور و بروز گروههای تروریستی در مناطق دارای دولتهای شکننده
طالبان و جرایم سازمانیافته
در این میان بسیاری از گروههای تروریستی به منظور تأمین منابع مالی برای فعالیتهای خود به جرایم سازمانیافته از جمله، قاچاق انسان، قاچاق مواد مخدر، قاچاق تسلیحات و کالاهای گرانبها روی میآورند. در افغانستان نیز همانطور که اشاره شد شکنندگی دولت از یکسو و حضور پررنگ گروههای تروریستی نظیر طالبان، القاعده، لشکر جنگهوی، داعش و … بر شدت جرایم سازمانیافته افزوده است. البته نگارنده قصد ندارد کلیه بار مسئولیت کشت، تولید و قاچاق و فروش تریاک در افغانستان را به گردن طالبان بیاندازد، با این وجود به نظر میرسد طالبان نقش مهمی در زنجیره یاد شده دارد.
طالبان که از سال ۱۹۹۴ اعلام موجودیت کرد اجرای تفسیری تحت الفظی از شریعت اسلامِ سُنی را به عنوان هدف اصلی دنبال میکند. این گروه از سال ۲۷ سپتامبر ۱۹۹۶ در پی فتح کابل تا روز ۱۴ نوامبر ۲۰۰۱ که ائتلاف شمال یا همان «جبهه متحد اسلامی ملی برای نجات افغانستان» در پی هجوم آمریکا به افغانستان، پایتخت را از چنگ طالبان خارج کرد ۵ سال و ۴۷ روز در قالب آنچه «امارت اسلامی افغانستان» مینامید بر این همسایه شرقی ایران حکومت کرد. در مدت حاکمیت طالبان بر افغانستان کشت خشخاش و تولید تریاک در این کشور بجز سال ۲۰۰۱ روندی رو به رشد را نشان میدهد.
نمودار۲) میزان تولید سالانه تریاک افغانستان و میانگین بهای سرِ زمین
همانطور که در نمودار فوق نیز مشاهده میشود حکومت طالبان در سالهای ۱۹۹۷، ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ در میزان تولید تریاک افغانستان رکوردهای جدیدی ثبت کرده که البته در سالهای پس از سقوطش دوباره جابهجا شدند. از سوی دیگر مساحت زیر کشت خشخاش نیز در دوره ۵ ساله طالبان نزدیک به ۴۰ درصد افزایش یافته است. در این دوره طالبان با حمایت از کشت خشخاش و دریافت عُشر از کشاورزان در ازای برقراری امنیت و امکان فروش آن زمینه مساعدی را برای رشد میزان کشت و تولید تریاک فراهم کرد، اما بروز خشکسالی باعث شد میزان این رشد محدود باقی بماند.
با این وجود وقتی روزهای حساستر فرارسید حکومت طالبان برای جلوگیری از حمله آمریکا و تحت فشار سازمان ملل به همکاری برای ریشهکن سازی تریاک تن داد و از ماه ژوئیه سال ۲۰۰۰ در پی صدور فتوای «ضد اسلامی بودن کشت و تولید تریاک» توسط «ملا عمر»، رهبر وقت طالبان به یک باره سیاستهایی متضاد در دستور کار قرار گرفت. این ممنوعیت براساس سه اصل استوار بود: ۱- تهدید به تنبیه ۲- نظارت دقیق و امحاء مستمر مزارع خشخاش و ۳- تنبیه و تعزیر متخلفان در ملأ عام[۴].
برخی گروههای محلی از سوی طالبان به عنوان ضامن اجرای این قانون انتخاب شدند و آزادی عمل گسترده ای به آنها واگذار شد. پیامد این سیاست کاهش ۹۹ درصدی کشت خشخاش در مناطق تحت کنترل طالبان بود[۵]. اجرای سیاست نابودی مزارع توسط طالبان موفقترین نمونه سیاست امحاء در تاریخ افغانستان و حتی جهان به شمار میآید.
البته با حمله آمریکا به این کشور و سقوط امارت اسلامیِ طالبان، رویکرد این گروه به کشت خشخاش و تولید تریاک مجدداً دچار دگرگونی شد و طالبان که در سال ۲۰۰۰ کشت خشخاش و تولید تریاک را مخالف شریعت اسلام دانسته بود، از سال ۲۰۰۵ که رفته رفته میکوشید برخی مناطق کشور را دیگر بار تحت سلطه خود درآورد نه تنها با کشت خشخاش و تولید تریاک هیچ مخالفتی نداشت که به گواه کشاورزان زیادی در مناطقی تحت نفوذ خود کشت خشخاش را اجباری کرده است[۶]. از آنجا که در سالهای اخیر ولایت هلمند، بلخ و فراه که تحت سلطه طالبان بوده اند بیشترین میزان تولید تریاک را به خود اختصاص دادهاند به نظر میرسد ادعای فوق به واقعیت نزدیک باشد. از سوی دیگر نیز با نگاهی به روند تحولات میدانی افغانستان در یک سال اخیر میدهد در تقریباً همه مناطقی که در این مدت زیر سلطه طالبان رفتهاند کشت خشخاش به شدت افزایش یافته است.
نقشه ۱) اعمال اقتدار موثر بر مناطق مختلف افغانستان
«هاشم وحدتیار»، مدیر موسسه امور جهان در این خصوص مینویسد: «امروزه، ۴۰ درصد از عواید طالبان برآمده از پول تریاک است که این گروه را قادر به رویارویی با حکومت افغانستان و جامعه بینالمللی میسازد. بیشتر اعضای طالبان در ولایتهای هلمند و قندهار درگیر تجارت مواد هستند نه جنگ بر سر دین و ایدئولوژی![۷]»
وحدتیار در ادامه یادآور میشود طالبان از همه کشاورزان مالیات میگیرد چه آنهایی که خشخاش میکارند و چه آنهایی که دیگر محصولات را رشد میدهند. اگر یک کشاورز تصمیم بگیرد محصولی بجز خشخاش بکارد، طالبان بازهم مالیاتی برابر فروش میزان مشابه خشخاش از او مطالبه میکند.
از سوی دیگر طالبان نه تنها کشاورزان را تشویق به کاشت خشخاش میکند، بلکه این امر را تسهیل کرده و کشت سایر محصولات را دشوارتر و حتی مرگبارتر میسازد. این گروه در ازای دریافت مالیات از کشاورزان از مزارع آنها در برابر نیروهای دولتی محافظت کرده و حتی اقدام به کاشتن مین یا بمبهای کنار جادهای به دور برخی زمینها میکند.
فراتر از همه اینها «ملا اختر منصور»، رهبر پیشین این گروه پیش از اینکه عهدهدار رهبری شود، مسئول بازار مواد در گیردی جنگل واقع در استان بلوچستان پاکستان، هممرز با ولایت هلمند افغانستان بود.
بدین ترتیب تریاک نه تنها طالبان را تغذیه لجستیکی میکند بلکه دلالان تریاک امروزه دیگر نفوذ زاید الوصفی نیز بر عالیترین ساختار تصمیمساز طالبان، یعنی «شورای کویته» دارد. همچنانکه گفته شد اوجگیری ملا اختر منصور نیز به دلیل ارتباط او با تجارت مواد بود.
پینوشتها
[۱] .Seth D. Kaplan
[۲] .Fixing Fragile States
[۳] .Normalization of Violence
[۴] . Where have all the flowers gone?: evaluation of the Taliban crackdown against opium poppy cultivation in Afghanistan, Graham Farrell, John Thorne in International Journal of Drug Policy 16 (2005) 81–۹۱۰
[۵] .Ibid
[۶] . https://thediplomat.com/2016/10/how-opium-fuels-the-talibans-war-machine-in-afghanistan/
[۷] .Ibid
برای مطالعه نخستین مطلب این مجموعه درباره «دولتهای شکننده» با عنوان «قاب شکسته خاورمیانه» کلیک کنید بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است
یک نظر
تعقيب: Narco-Taliban – Cudras