جمعه , ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

مداخلات مربوط به تغییرات الگوی مصرف مواد

امروزه مصرف انواع مواد دائماً در حال تغییر است و متناسب با موقعیت و فضای محیط بیرونی این تغییر ادامه پیدا می‌کند. این موضوع موجب می‌شود تا عرضه کنندگان مواد متناسب با وضع و حال مشتریان، کالای جدیدی به بازار عرضه کنند. در نتیجه هر روز شاهد تغییراتی در الگوی مصرف مواد در ایران و جهان هستیم. تغییرات مداوم الگوی مصرف  و ظهور انواع مواد جدید طراحی و اجرای سیاست ها را با مشکل جدی روبرو کرده است.

یکی از چالش های مهم در سطح جهان و برای ایران که با بحران اعتیاد روبرو است، تغییر الگوی مصرف مواد از مواد کم خطر به پرخطر است. گفتنی است، منظور از تغییر الگو، تغییر ماده مصرفی و تغییر روش مصرف است که از مواد کم خطر و سنتی به مواد پرخطر و صنعتی در حال حرکت است.

منظور از مواد پرخطر موادی است که دارای ویژگی‌های زیر است:

  • قدرت اعتیادآوری بیش‌تر و زمان کوتاه تر وابستگی مانند: کراک، اکستازی، شیشه و غیره.. ؛
  • روش مصرف آنها به صورت تزریق است مانند: کوکائین، مورفین و حتی متادون؛
  • موادی که به صورت مصنوعی در آزمایشگاه تولید می شود مانند: LSD ، فنتانیل و غیره؛
  • موادی که به شیوه نیمه مصنوعی از گیاهان دارای خاصیت اعتیادی ساخته یا با مواد دیگر ترکیب می‌شوند، مانند: دسته‌ای از کراک که با کانابیس تولید می‌شود.

امروزه بر خلاف گذشته، تغییر الگوی مصرف دیگر پدیده‌ای تک بعدی تلقی نمی شود بلکه پدیده‌ای چندوجهی است و با توجه به پیامدهای تخریبی مصرف مواد به ویژه مواد صنعتی، ابعاد اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی در کنار بعد اقتصادی آن جایگاه ویژه ای دارد.

به نظر می‌رسد نتوان آمار رسمی دقیقی از تعداد مصرف کنندگان و نوع ماده مصرفی مواد صنعتی و شیمیایی در کشور ارائه داد اما روند کلی مصرف نشان از افزایش مصرف این دسته از مواد به ویژه میان نوجوانان و جوانان دارد. امروزه اتفاقات گوناگونی روند مصرف را نسبت به گذشته متفاوت کرده که می‌توان به کاهش سن مصرف کنندگان نسبت به سال های قبل و ظهور مواد صنعتی جدید اشاره کرد. در واقع، علت تمایل به مصرف مواد را می‌توان در فراگیر شدن قوانین تشدید مجازات در قبال ورود و عرضه مواد در دنیا و گرانی و محدود شدن دسترسی به آنها و همچنین سهولت ساخت و دسترسی و استفاده از مواد محرک، ناآگاهی از پیامدهای منفی آنها برای والدین  و جامعه و ناکافی بودن تلاش‌ها برای طراحی و اجرای برنامه‌های پیشگیرانه جست‌و‌جو کرد. بر اساس تحقیقات حدود ۱۱ درصد جوانان ایرانی که مواد روان‌گردان مصرف می‌کنند، باور ندارند این مواد اعتیادآور هستند یا اینکه اثرات تخریبی آنها بیشتر از مواد سنتی است.

کلوب و جانسون[۱] در تحقیقی با عنوان « تفاوت‌ها در روش وابستگی به مواد مخدر» درباره مراحلی که مصرف کنندگان کوکائین و هروئین طی آن معتاد می‌شوند، دو نتیجه را برشمرده‌اند:

الف) مصرف اولیه‌ای که در دوران نوجوانی آغاز می‌شود، ماهیت تجربی دارد؛

ب) افراد بعد از ۲۵ سالگی به ندرت شروع به مصرف هروئین و کوکائین می‌کنند، مگر اینکه هیچ گونه موادی در دسترس آنها نباشد. الگوی مصرف بدین صورت است که از مصرف الکل به ماری‌جوانا و سپس سایر مواد غیرقانونی مثل هروئین و کوکائین در حرکت است. در واقع هرچه شروع مصرف مواد زودتر باشد، احتمال وابستگی بیشتر است. افرادی که الکل مصرف نمی‌کنند احتمال مصرف ماری‌جوانا در آنها بسیار کمتر است، به همین صورت کسانی که ماری‌جوانا مصرف نمی‌کنند به مصرف مواد خطرناک‌تر هم نمی‌رسند.

در بررسی دلایل تغییرات الگوی مصرف مواد باید به عوامل زمینه ساز تغییر الگوی مصرف  و به متغییرهای اثرگذاری که زمینه ساز عوامل موثر بر اعتیاد افراد می‌شود، توجه ویژه کرد. توجه به نظریاتی که در چارچوب آن می‌توان عوامل زمینه ساز اعتیاد افراد را بررسی و تغییرات مداوم الگوی مصرف انواع مواد را شناسایی کرد عبارتند از: نظریه های فشار اجتماعی، نظریه آنومی، نظریه فقر فرهنگی  و کنترل اجتماعی.

بر اساس نظریه فشار اجتماعی، افراد تحت تاثیر فشارهای اجتماعی، گرایش به کج‌روی پیدا می‌کنند. رابرت مرتون این فشار را ناشی از ناتوانی شخص در دستیابی به اهداف مقبول اجتماعی می‌داند. فقر اقتصادی، بیکاری و فشارهای ناشی از مهاجرت، متغییرهایی هستند که بر اساس نظریه فشار اجتماعی اعتیاد در این بستر رخ می‌دهد. در واقع فقر اقتصادی، بیکاری و مهاجرت منجر به برخوردار نبودن از حمایت‌روانی، اجتماعی و فرهنگی می‌شود که نتیجه آن آمادگی برای تغییر الگوی مصرف مواد است.[۲]

همچنین، دورکیم برای توصیف وضعیت اجتماعی از اصطلاح آنومی استفاده می‌کند که در آن انسجام اجتماعی به وسیله بحران‌هایی از قبیل رکود اقتصادی ضعیف می‌شود. این بحران‌ها باعث می‌شود، فرد بدون در نظر گرفتن جامعه به دنبال منافع شخصی خود باشد. هرچه یکپارچگی هنجاری خانواده ضعیف شود، تنش بین اعضای خانواده بیشتر  و تعهد و پیوند بین افراد خانواده ضعیف‌تر می‌شود که این همه فرد را به محیط‌های آلوده و پذیرش الگوهای جدید مصرف مواد می‌کشاند. در واقع بر اساس نظریه آنومی، پایین بودن سطح همبستگی  و وجود آنومی منجر به افزایش تنش میان خانواده و کاهش تعهدات خانوادگی می‌شود که نتیجه آن آمادگی برای تغییر الگوی مصرف مواد است.[۳]

نظریه فقر فرهنگی از دیگر نظریاتی است که عوامل زمینه ساز گرایش به مصرف مواد پرخطر را توضیح می‌دهد. جیمز کلمن فقر فرهنگی را ناشی از نداشتن ارتباط متقابل مستمر خانواده  و نیز منزلت اجتماعی پایین که ناشی از نبود احساس امنیت مانند کم توجهی خانواده، طلاق والدین، کم سوادی و ناآگاهی والدین و … می‌داند. بنابراین نداشتن اطلاعات کافی از عوارض مواد از یک سو و تصورات نادرست درباره فواید انواع مواد و تبلیغات گسترده در مورد اعتیادآور نبودن برخی از آنها از سوی دیگر موجب گرایش به مصرف مواد پرخطر می‌شود. در واقع ناآگاهی یا پنداشت نادرست از عوارض مواد پرخطر منجر به آمادگی برای تغییر الگوی مصرف مواد می‌شود.[۴]

گفتنی است، عوامل یاد شده و بررسی نظریات مطروحه به تنهایی برای بررسی تغییرات الگوی مصرف کافی نیست. این امر زمانی به وقوع می‌پیوندد که سه عامل کمیاب شدن  و ناخالص شدن مواد کم خطر و تولید آسان مواد پرخطر به این مجموعه اضافه شود.

پی‌نوشت‌ها

[۱] Anderew and bruce d. gohnson

[۲] صدیق سروستانی، (۱۳۸۶): آسیب شناسی اجتماعی، تهران، انتشارات سمت، ص ۷۰-۷۵

[۳] همان

[۴] کلمن، ج . (۱۳۷۷): بنیادهای نظریه اجتماعی، ترجمع منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، ص ۹۵-۹۸

 

بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است

همچنین ببینید

سایه روشن تولید مت آمفتامین در افغانستان

  بحران های اقتصادی منجر به آسیب های فراوانی به مردم افغانستان شده است. از …