گزارشهای رسمی حکایت از آن دارد که دو میلیون هشتصد و پنجاه هزار معتاد و بیش از ۵ میلیون معتاد تفننی در ایران وجود دارد. این آمار مربوط به سال ۹۴ است که توسط ستاد مبارزه با مواد مخدر مطرح شده است و در این میان اگر رشد جمعیت را در نظر بگیریم این ارقام بیشتر نیز خواهد بود. از سوی دیگر با توجه به متوسط خانوار در ایران میتوان گفت حتی اگر رقم معتادان غیرتفننی همین حدود ۲ میلیون نفر باشد، نزدیک به ده میلیون از جمعیت کشور به انحای مختلف درگیر بحران اعتیاد هستند؛ زیرا فرد معتاد به شکلهای مختلف مانند گسیختگی روابط اجتماعی، دزدی، بیماریهای واگیردار و … دیگر اعضای خانواده خود را درگیر میکند. بنابراین وسعت این موضوع تنها به تعداد معتادان باز نمیگردد، بلکه جمعیت بسیار بزرگتری را درگیر خواهد کرد.
اعتیاد مانند دیگر آسیبهای اجتماعی پدیدهای چند بعدی است که نیاز به بررسیهای بین رشتهای دارد که همزمان به سطوح و ابعاد مختلف مسئله توجه کنند. در این میان به ویژه نباید از نقش متغییرهای اجتماعی در سطوح فردی و کلان غافل ماند. نظریه آنومی از جمله نظریههایی است که از دیرباز در تحقیقات مربوط به انحرافات اجتماعی و آسیبهای اجتماعی شناخته شده است.
امیل دورکیم نیز نظریه آنومی را در مورد بحرانهایی که جوامع با آن ممکن است روبرو شوند به کار برده است، دورکیم معتقد است در شرایطی که قواعد اقتصادی نظری نفع شخصی و رقابت قاعده مسلط میشوند و میخواهند جای کدهای اخلاقی را که افراد را دعوت به محدود کردن نیازها و خواستههای روزافزون میکنند، بگیرند، آنومی به وجود میآید. از نظر دورکیم حاکمیت این قواعد عین آنومی است. در واقع تاکید دورکیم بر این است که آنومی شرایطی است که قواعدی جای کدهای اخلاقی را میگیرند که خود آن قواعد در ماهیت متضاد کدهای اخلاقی هستند. بنابراین، فزونخواهی و زیادهطلبی ذاتی بشر در شرایطی که نفع شخصی و سودخواهی و سودپرستی و رقابت فردی میخواهد بر روابط اخلاقی حاکم شود و از دیگر سو بیعدالتی نیز در توزیع منابع اقتصادی وجود دارد، حالت آنومی پدید میآید. در این حالت است که قواعد اقتصادی آنان را دعوت به رقابت و نفع شخصی و زیادهخواهی میکنند و کدهای اخلاقی هم آرام آرام مشروعیت خود را از دست میدهند، افراد دست به خودکشی میزنند. خودکشی از نظر دورکیم یکی از آسیبهای اجتماعی در کنار سایر آسیبها نیست، بلکه بالاترین نوع واکنشی است که فرد میتواند به وضع آنومیک موجود نشان دهد.
بنابراین، اعتیاد تا زمانی که به عنوان یک بحران و انحراف اجتماعی شناخته نشده بود، بررسی ابعاد اجتماعی آن چندان مورد نظر نبود، اما شناخت اعتیاد به عنوان یک انحراف اجتماعی و فردی موجب شد تا انجام این ناهنجاری متعارض با هنجارها تلقی شود و مورد کاوش قرار گیرد. در واقع هر انسانی تحت تاثیر ارزشها، هنجارها و آداب و رسومی است که در جامعه تبلیغ شده و بخش مهمی آن را پذیرفتهاند اما در جوامع در حال گذر که تغییرات سریع فرهنگی فرد را دچار آنومی میکند در صورت عدم انطباق هنجارهای موجود با هنجارهای مدرن فرد دچار نوعی آنومی اجتماعی یا از خود بیگانکی میشود و دقیقا اعتیاد و سایر انحرافات اجتماعی در چنین بستری به وقوع میپیوندند.
در این شرایط آموزش و پرورش و خانوادهها نقش بسیار مهمی در کاهش مخاطرات ناشی از آنومی اجتماعی برای فرزندانشان دارند و میتوانند با آموزش راهکارهای پیشگیرانه نگرش درست و واقعبینانهای برای نوجوانان و جوانان در عدم گرایش به مصرف مواد ایجادکنند. در واقع انحراف اجتماعی زمانی اتفاق میافتد که فرد به این نتجه برسد که از برخی جهات با جامعه و مردم دیگر پیوند ندارد، در این صورت فرد، مردم را گروهی جدا از خود میبیند و نسبت به دیگران احساس مسئولیت نمیکند. برای به وجود نیامدن چنین وضعیتی باید نهادهای اجتماعی شدن فرد مانند خانواده، گروه دوستان و همسالان، مدرسه و نهادهای رسمی، رسانهها و دیگر نهادهای ارتباط جمعی قواعد زندگی اجتماعی را در قالب فرهنگ موجود در جامعه برای فرد محیای آموزش کنند. زمانی که نهادهای اجتماعی کردن هماهنگ و به طور صحیح و کامل نقش خود را ایفا کنند، شخص تمامی مفاهیم و قوانین اجتماعی و فرهنگی را پذیرفته و آنها را همچون مفاهیم اولیه زندگی درونی کرده و در آن قالب زندگی میکند.
به عنوان مثال اطلاع والدین از روند کارهای فرزندان، آنها را در جریان چگونگی مناسبت، زبان فرزندش و دوستان و اطرافیان او قرار میدهد، در این شرایط والدین در هنگام بروز رفتارهای فرزندان میتوانند با انجام واکنش مناسب به کاهش تاثیر عوامل مخرب فرهنگی از طریق هماندیشی با فرزند خود برسند. عواملی مانند شناخت دوستان فرزندان، ارتباط دوستانه با فرزند، نظارت بر رفت و آمدهای فرزند و ارتباط او با مدرسه و دوستانش از عوامل فرهنگی و اجتماعی مهمی هستند که نبود و با کوتاهی در آنها از سوی والدین و نهادهای اجتماعی کردن موجب آنومی و ناهنجاری میشود و نتیجه آن در آینده کاهش توان مقابله نوجوانان و جوانان در رویارویی با انحرافات مختلف مانند اعتیاد است. در واقع بروز آنومی اجتماعی معلول صورتهای مختلف زیر است:
- قطبی شدن هنجارها: هنگامی که دو قطب مخالف یا جدا از هم برای فرد ایجاد شود. برای مثال اگر خانواده فرد را به هنجارهای سنتی و مذهبی دعوت و از سوی دیگر گروه دوستان و همسالان فرد را به مصرف مواد تشویق نمایند، این مسئله ممکن است به نفع هر کدام از طرفینی تمام شود که میزان اهمیت و احترام هر طرف در پذیرش هنجار مورد نظر از سوی فرد موثر بوده است.
- تضاد هنجاری: در برخی جوامع، اعضای جامعه به دو گروه تقسیم می شوند و هر گروه در فضای هنجاری متفاوت سیر میکند که این مسأله به ظهور دو مجموعه هنجار متفاوت میانجامد که ممکن است هنجارهای طبقه متوسط با طبقه حاکم، نسل امروز با نسل گذشته و یا گروه های مختلف با همدیگر متضاد باشد و در کنار این مسأله که گروههایی ممکن است به انحرافات سوق پیدا کنند و هنجارهای غیراخلاقی را رواج دهند.
- ناپایداری هنجاری: تناقض منطقی میان دو یا چند هنجار در یک نظام هنجاری موجب میشود که هر کدام از هنجارها براساس خرده فرهنگهای متفاوت بر مسأله خاصی تأکید کنند و فرد با ناپایداری هنجاری مواجه شود. در مورد اعتیاد برخی خرده فرهنگها که اعتیاد را امری مطلوب و منزلت بخش میدانند در ناپایداری هنجاری تأثیرفراوان دارند.
- ضعف هنجاری: هنگامی که احساس تعلق و تعهد نسبت به هنجارها پایین تر از میانگین لازم باشد و فشار هنجاری لازم وجود نداشته باشد، ضعف هنجاری ایجاد میشود که در این شرایط فرد الگوی رفتاری لازم برای کنش در جامعه را ندارد و با مشکلات جدی در این زمینه مواجه و حتی ممکن است برخی انحرافات مانند اعتیاد به مواد مخدر را اصلاً انحراف تلقی نکند.
بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است