اعتیاد امری پیش رونده است، به این معنا که ضریب کنترل آن بعد از اولین رفتار و عمل اعتیادی سخت و خارج از کنترل می شود. جستجوی بی هدف برای رسیدن به صلح و آرامش از طریق ارتباط با یک شی، رویداد یا رفتار همان چیزی است که بدان وابستگی می گوییم و این وابستگی مصداق های متعددی دارد. به عنوان مثال فرد با نوشیدن الکل به تغییر خلقی می رسد که با اولین تجربه برای او حس خوشایندی به وجود می آید. فرد معتاد به قمار با قراردادن شرط بندی در بازی های فوتبال و سپس تماشای آن به تغییرات خلقی میرسد. عمل اعتیادآور، عملی است که با ایجاد دگرگونی در حالات و خلق و خو فرد تغییرات روحی در او ایجاد می کند که فرد از تجربه دوباره آن احساس خوشایند دارد. بر اساس یافته های هاروی میلکمن، معتادان به انواع خاصی از تغییرات خلقی و رفتاری جذب می شوند. به عنوان مثال، میل به اکستازی با سه تغییر خلقی و روحی شمال تحریک جنسی، سیری غیر طبیعی و توهم همراه است.
مطالعات نشان دادهاند، ترکیبی از عوامل خطر و نقص در عوامل محافظت کننده منجر به ظهور اعتیاد می شود. ژنتیک، تاثیرات محیطی و توسعه سه دلیل مهمی است که درباره روند رو به رشد اعتیاد در جهان بدان تاکید میشود. بر اساس مطالعات حدود نیمی از عوامل منجر به اعتیاد به ژنتیک مربوط میشود. همچنین جنس، قومیت و وجود سایر اختلالات روانی ممکن است بر خطر مصرف مواد تاثیر گذارد. محیط زیستی فرد که متاثر از خانواده، دوستان، وضعیت اقتصادی و به طور کلی کیفیت زندگی فرد، فشار همسالان، سوءاستفاده فیزیکی و جنسی، استرس و اضطراب تا حدود زیادی بر مصرف مواد اثر دارد. اگر چه مصرف مواد در هر سنی میتواند به اعتیاد منجر شود، اما تجربه ثابت کرده مصرف مواد در مرحله مهم رشد ذهنی و جسمی فرد مانند نوجوانی احتمال سوء مصرف را بسیار بیشتر میکند. از آنجایی که در دوره نوجوانی مراحلی از مغز که مربوط به تصمیم گیری، قضاوت و کنترل خود، هنوز در حال رشد است، نوجوانان در صورت وجود عوامل خطر و شرایط محیطی مناسب ممکن است بیشتر از دیگر افراد در معرض سوء مصرف قرار گیرند.
تاکید بر عوامل خطر و محافظت کننده مصرف مواد به ویژه در ارتباط با نقش مهم خانوادهها در امر پیشگیری و حتی درمان اعتیاد بسیار کاربرد دارد. پژوهشها در مورد عوامل خطر و محافظت کنندهی خانوادگی بروز اعتیاد، روندی را نشان میدهد که برای طراحی برنامههای پیشگیرانه موثر ضروری هستند. هنگامی که شکل مشکلات خانوادگی یا عوامل خطرزا افزایش مییابد، احتمال بروز مشکلات رشدی کودک نیز به سرعت افزایش مییابد. به طور کلی کودکان و نوجوانان توان ایستادگی در برابر فشار یک یا دو مشکل خانوادگی در زندگی را دارند. با این حال، هنگامی که به طور پیوسته مورد هجوم مشکلات خانوادگی قرار میگیرند، احتمال تبدیل آنها به افراد سوء مصرف کننده مواد را افزایش میدهد.
بر اساس تحقیقات، بیشتر عوامل خطرزای خانواده در خانوادههای در معرض خطر جمع میشوند. کودکان فقیر باید با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کنند، از جمله غیبت والدین به دلیل وجود والدین شاغل، یا پدرانی که در زندانی هستند یا حتی اگر در خانه هم باشند از عهده مخارج زندگی برنمیآیند. دیگر مشکلات خانوادگی که از فقر سرچشمه میگیرند، عبارتند از: والدین تندخو یا افسرده، نداشتن غذای کافی و مراقبتهای پزشکی، بیخانمانی، کشمکش والدین بر سر موضوعات مالی و همهی اینها میتوانند به دشمنی و نزاع والدین، بیاعتنایی و سوءرفتار با کودک و رفتارهای جامعه ستیزی نوجوانان و افسردگی منجر شود.
همچنین، تعیینکنندههای اجتماعی سلامت میان گروههای پرخطر در معرض اعتیاد به ویژه زنان از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا زنان نقشها و مسئولیتهای متفاوتی بر عهده دارند. و همین امر مولفههای بهبودی زنان مصرف کننده را با مشکل روبرو کرده است. بر اساس مطالعات انجام شده، غالباً زنان برای حل مشکلات عاطفی به مصرف مواد روی میآورند. همچنین زنان به خاطر فرزندشان، ورود به دوره درمان و بهبودی را نسبت به مردان به تاخیر میاندازند و دیرتر از مردان خود را از جمع مصرفکنندگان مواد جدا میکنند. این مشکلات نشان از وجود تفاوتها میان زنان و مردان و همچنین میان خود زنان در حوزه آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد دارد.
در بررسیهای انجام شده وجود موانعی در بسیاری از جوامع مانع بهبودی و ترمیم وضعیت زنان مصرفکننده مواد شده است. بخشی از این عوامل مربوط به تفاوتهای زیستی و جنسی دو جنس زن و مرد میشود و بخشی مربوط به موانع ساختاری است. وجود خدمات و حمایتها در جامعه غالباً تحت تاثیر عواملی است که در اختیار زنان نیست. گاه به دلیل ضعف مشارکت و ارتباط میان دولت و جامعه اطلاعات کاملی از نیازهای زنان به ویژه در حوزه سلامت جهت سیاستگذاری و برنامهریزی وجود ندارد. در نتیجه برنامهها در جهتی حرکت میکنند که بیشتر نگاه مردانه دارند و زنان در دسترسی به خدمات مورد نیاز با محدودیتهایی روبرو هستند.
همچنین عوامل فرهنگی – اجتماعی مانند وابستگی زنان به مردان در تامین هزینههای زندگی ترسی را در مورد از دست دادن شریک زندگی در زنان رشد میدهد که گاه موجب میشود برای غلبه بر آن، مصرف مواد را شروع و ادامه دهند. ترس از دست دادن فرزندان یکی دیگر از مشکلات روانی مادران است. حتی گاهی زنان به دلیل مصرف مواد خود را سزاوار سرزنش میدانند و اعتماد به نفس پایین آنها درکنار انگ مادر یا زن خود نبدون توسط خانواده و جامعه، باعث پنهان کردن مصرف مواد از سوی زنان شود و همین زنان حمایت خانواده را برای تامین هزینههای، نگهداری فرزندان و حمایتهای عاطفی برای درمان را از دست دهند.
سلامتی و بهبود زنان مصرف کننده مواد در گرو چندین عامل مهم است که مهمترین آنها عبارتند از:
- درآمد و پایگاه اجتماعی:یکی از مهمترین محورهای عدالت ترمیمی، حمایت از افراد معتاد پس از درمان و فراهم کردن شرایط زندگی مناسب و بدون طرد اجتماعی است. به نظر میرسد این امر در مورد زنان مصرف کننده بسیار مهمتر باشد. میزان درآمد، تامین مسکن، مواد غذایی خوب و کافی، دسترسی به پزشک و پرداخت هزینههای درمانی موجبات بهبودی زندگی زنان را فراهم میکند.
- سواد و آموزش:به نظر میرسد وضعیت سلامت زنان با ارتقای سطح آموزش آنان بهبود مییابد؛ زیرا توانایی آنها را برای دسترسی به اطلاعات و فهم آنها افزایش داده و به حل مشکلات آنان کمک و امکان یافتن شغل بهتر و درآمد بیشتر را فراهم میکند.
- فرایند رشد دوران کودکی:رشد جسمی و روانی فرد تحت تاثیر ویژگیهای محیطی مانند سطح سواد پدر و مادر، تغذیه خوب، میزان درآمد خانواده و امکان دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی است که در آن رشد یافته است.
- ژنتیک:یکی از عوامل مهم تعیینکننده سلامت، ژنتیک است. چرا که عوامل ژنتیکی زمینهساز برخی بیماریها است.
- محیط اجتماعی:محیطی که زنان در آن زندگی میکنند، وجود انجمنها و تشکلات زنان برای حمایت از یکدیگر و ارزشها و هنجارهای موجود و تلاش در جهت کاستن از تبعیضها در سلامت زنان بسیار مفید است.
- جنسیت:نقشها و مسئولیتهایی که زنان در جایگاه همسر و مادر بر عهده میگیرند بر سلامت و دسترسی آنها در خدمات درمانی و برخورداری از سلامت کامل تاثیر میگذارد.