بر اساس نظریات امیل دورکیم[۱] آنومی به معنای شرایط بیهنجاری و بیقانونی از جمله مسائل اجتماعی ناشی از دوران گذار هر جامعه است. اما آنومی فرهنگی مهمترین بعد آنومی اجتماعی است، در واقع وضعیتی است که رفتارهای افراد و گروههای اجتماعی در جامعه خارج از دایره هنجارها صورت میگیرد. این وضعیت ناشی از ضعف هنجارهای اجتماعی است و خود را در قالب ناامنی اجتماعی، فساد اخلاقی، انحرافات فردی و گروهی و … نشان میدهد. هنجارهای فرهنگی باید و نبایدهای رفتاری است که به عنوان قالب عمل کردارهای اجتماعی در جامعه وجود دارد و هرگاه قدرت اعمال نفوذ بر کردارها از دست رود، پیامد آن آنومی فرهنگی در یک جامعه است. واکنش افراد در برابر آنومی فرهنگی به چهار شکل بروز میکند:
- بدعتگرایی: در این وضعیت بعضی به طرف نوگرایی گرایش پیدا میکنند. افرادی که برای دستیابی به موفقیت از وسایل غیرمشروع استفاده میکنند. مانند عضویت در گروههای وابسته به جرایم سازمانیافته تجارت مواد؛
- همنوانی: افرادی که تاب تحمل آنومی فرهنگی را ندارند، آرزوهای خود را کاهش داده و با هنجارهای اجتماعی معمول جامعه همنوا میشوند؛
- طغیان: طغیان حالتی است که افراد از پذیرش ساختار اجتماعی معمول سر باز میزنند و درصدد ایجاد یک نظم اجتماعی جدید یا سبک نوینی از زندگی برای خود هستند. مانند اعتیاد به انواع مواد روانگردان جدید که افراد دلیل گرایش به مواد را عدم تطابق زندگی خود با هنجارهای موجود جامعه معرفی میکنند.
- گوشهگیری: گوشهگیری در واکنشهای افراد به آنومی فرهنگی نزدیکترین رفتار به مصرف مواد در جامعه است. انزواطلبی و گوشهگیری شرایطی است که فرد از هر فعالیتی برای رسیدن به اهداف اجتماعی دوری میکند و واکنش برخی از افراد به ویژه کسانی که در نتیجه مشکلات اجتماعی و اقتصادی دچار سرخوردگی شدهاند، پناه بردن به مصرف مواد است.
روانشناسان معتقدند فرد معتاد ممکن است افسرده و روانپریش باشد و یا مواد را برای فرار از واقعیتهای زندگیاش مصرف کند. گیدنز[۲] معتقد است، اعتیاد کم، انحراف محسوب نمیشود، یعنی فعالیتی است پاره وقت که هرازگاهی فرد را به خود جلب میکند اما کل زندگی او را در برنمیگیرد. در مقابل، برخی دیگر معتقدند اعتیاد معتاد را درگیر زندگی فعالی میکند که اهداف مشخص دارد و درصدد برآوردن نیازهای جسمی خاصی است، اگرچه انگیزه افراد برای مصرف مواد یا شیوههای روی آوردن نیازهای جسمی خاصی است، اما شیوههای روی آوردن به مصرف مواد و هروئین بین معتادان متفاوت است[۳].
بنابراین، اعتیاد تا زمانی که به عنوان یک بحران و انحراف اجتماعی شناخته نشده بود، بررسی ابعاد اجتماعی آن چندان مورد نظر نبود، اما شناخت اعتیاد به عنوان یک انحراف اجتماعی و فردی موجب شد تا انجام این ناهنجاری متعارض با هنجارها تلقی شود و مورد کاوش قرار گیرد. در واقع هر انسانی تحت تاثیر ارزشها، هنجارها و آداب و رسومی است که در جامعه تبلیغ شده و بخش مهمی آن را پذیرفتهاند اما در جوامع در حال گذر که تغییرات سریع فرهنگی فرد را دچار آنومی میکند در صورت عدم انطباق هنجارهای موجود با هنجارهای مدرن فرد دچار نوعی آنومی فرهنگی یا از خود بیگانکی فرهنگی میشود و دقیقا اعتیاد و سایر انحرافات اجتماعی در چنین بستری به وقوع میپیوندند.
در این شرایط آموزش و پرورش و خانوادهها نقش بسیار مهمی در کاهش مخاطرات ناشی از آنومی اجتماعی برای فرزندانشان دارند و میتوانند با آموزش راهکارهای پیشگیرانه نگرش درست و واقعبینانهای برای نوجوانان و جوانان در عدم گرایش به مصرف مواد ایجادکنند. در واقع انحراف اجتماعی زمانی اتفاق میافتد که فرد به این نتجه برسد که از برخی جهات با جامعه و مردم دیگر پیوند ندارد، در این صورت فرد، مردم را گروهی جدا از خود میبیند و نسبت به دیگران احساس مسئولیت نمیکند. برای به وجود نیامدن چنین وضعیتی باید نهادهای اجتماعی شدن فرد مانند خانواده، گروه دوستان و همسالان، مدرسه و نهادهای رسمی، رسانهها و دیگر نهادهای ارتباط جمعی قواعد زندگی اجتماعی را در قالب فرهنگ موجود در جامعه برای فرد محیای آموزش کنند. زمانی که نهادهای اجتماعی کردن هماهنگ و به طور صحیح و کامل نقش خود را ایفا کنند، شخص تمامی مفاهیم و قوانین اجتماعی و فرهنگی را پذیرفته و آنها را همچون مفاهیم اولیه زندگی درونی کرده و در آن قالب زندگی میکند.
به عنوان مثال اطلاع والدین از روند کارهای فرزندان، آنها را در جریان چگونگی مناسبت، زبان فرزندش و دوستان و اطرافیان او قرار میدهد، در این شرایط والدین در هنگام بروز رفتارهای فرزندان میتوانند با انجام واکنش مناسب به کاهش تاثیر عوامل مخرب فرهنگی از طریق هماندیشی با فرزند خود برسند. عواملی مانند شناخت دوستان فرزندان، ارتباط دوستانه با فرزند، نظارت بر رفت و آمدهای فرزند و ارتباط او با مدرسه و دوستانش از عوامل فرهنگی و اجتماعی مهمی هستند که نبود و با کوتاهی در آنها از سوی والدین و نهادهای اجتماعی کردن موجب آنومی و ناهنجاری میشود و نتیجه آن در آینده کاهش توان مقابله نوجوانان و جوانان در رویارویی با انحرافات مختلف مانند اعتیاد است. در واقع بروز آنومی فرهنگی معلول صورتهای مختلف زیر است:
- قطبی شدن هنجارها: هنگامی که دو قطب مخالف یا جدا از هم برای فرد ایجاد شود. برای مثال اگر خانواده فرد را به هنجارهای سنتی و مذهبی دعوت و از سوی دیگر گروه دوستان و همسالان فرد را به مصرف مواد تشویق نمایند، این مسئله ممکن است به نفع هر کدام از طرفینی تمام شود که میزان اهمیت و احترام هر طرف در پذیرش هنجار مورد نظر از سوی فرد موثر بوده است.
- تضاد هنجاری: در برخی جوامع، اعضای جامعه به دو گروه تقسیم می شوند و هر گروه در فضای هنجاری متفاوت سیر میکند که این مسأله به ظهور دو مجموعه هنجار متفاوت میانجامد که ممکن است هنجارهای طبقه متوسط با طبقه حاکم، نسل امروز با نسل گذشته و یا گروه های مختلف با همدیگر متضاد باشد و در کنار این مسأله که گروههایی ممکن است به انحرافات سوق پیدا کنند و هنجارهای غیراخلاقی را رواج دهند.
- ناپایداری هنجاری: تناقض منطقی میان دو یا چند هنجار در یک نظام هنجاری موجب میشود که هر کدام از هنجارها براساس خرده فرهنگهای متفاوت بر مسأله خاصی تأکید کنند و فرد با ناپایداری هنجاری مواجه شود. در مورد اعتیاد برخی خرده فرهنگها که اعتیاد را امری مطلوب و منزلت بخش میدانند در ناپایداری هنجاری تأثیرفراوان دارند.
- ضعف هنجاری: هنگامی که احساس تعلق و تعهد نسبت به هنجارها پایین تر از میانگین لازم باشد و فشار هنجاری لازم وجود نداشته باشد، ضعف هنجاری ایجاد میشود که در این شرایط فرد الگوی رفتاری لازم برای کنش در جامعه را ندارد و با مشکلات جدی در این زمینه مواجه و حتی ممکن است برخی انحرافات مانند اعتیاد به مواد مخدر را اصلاً انحراف تلقی نکند.[۴]
پینوشتها
[۱]Emile Durkheim
[۲] Anthony Giddens
[۳] گیدنز، آنتونی (۱۳۷۳): جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشرنی، ص۱۲۳-۱۰۴
[۴] نگاه کنید به: کوثری، مسعود(۱۳۸۲). «آنومی اجتماعی و اعتیاد به مواد مخدر ». فصلنامه علمی ، پژوهشی سوء مصرف مواد.سال دوم ، شماره ۵٫
بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است.