با حمله ایالات متحده آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و سپس اشغال این کشور، هدف اعلامی آمریکا از این حمله مقابله با تروریسم، از بین بردن القاعده و گروههای خشونتگرا در افغانستان اعلام شد. با توجه به اینکه یکی از مهمترین منابع تامین مالی گروههای تروریستی و خشونتگرا در افغانستان تولید و قاچاق مواد مخدر بوده انتظار بر این بود، امریکا برای مقابله با این گروهها امکان کشت خشخاش و تولید مواد مخدر در افغانستان را از بین ببرد. اما در عمل نه تنها این اتفاق رخ نداد، بلکه تولید هروئین بیش از ۴۰ برابر افزایش یافته است. به نظر میرسد، سابقه امریکا در کمک به افزایش تولید مواد مخدر بخصوص هروئین در افغانستان، به دهه ۷۰ میلادی زمان اشغال این کشور از سوی شوروی باز میگردد. در آن مقطع، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا برای به اصطلاح کمک به برخی گروههای افغان به منظور مقابله با اشغالگری شوروی، با همکاری سازمان اطلاعات ارتش پاکستان اقدام به توسعه زمینهای زیر کشت خشخاش و افزایش کارگاههای تولید مواد مخدر و هروئین در افغانستان و در مناطق مرزی این کشور با پاکستان کردند. بنابراین، در کوتاهترین زمان ممکن تولیدات مواد مخدر از صد تن به دو هزار تن در سال ۱۹۹۱ رسید و تولید هروئین به گونه ای افزایش یافت که ۶۰ درصد مصرف بازارهای آمریکا و ۸۰ درصد بازارهای اروپا را تامین کند و به این ترتیب درآمد سرشاری را نصیب مافیای مواد مخدر در افغانستان کرد که بخشی از آنها در افغانستان هزینه شده بود.
مواد مخدر در حالی همچنان مهمترین رکن اقتصاد چند وجهی در افغانستان محسوب میشود که مشخصا در دو دهه گذشته اقدام جدی برای نابودی آن صورت نگرفته است. این در حالی است که نقش آمریکا در ارتقا سطح تولید و تجاری سازی آن در افغانستان از دهه ۸۰ میلادی آغاز شده است. اما از سال ۲۰۰۱ که آمریکا به بهانه مقابله با تروریسم به افغانستان لشکر کشی کرد میزان تولید مواد مخدر در افغانستان به بیش از ۱۰۰ برابر افزایش یافته است.
اگر چه پس از فروپاشی اتحاد شوروی و کاهش نقش آمریکا در افغانستان تا حدودی از تولید مواد مخدر در این کشور کاسته شد، اما از سال ۲۰۰۱ با اشغال افغانستان از سوی آمریکا، بار دیگر توجه محافل نظامی و امنیتی این کشور به سمت افزایش تولید مواد مخدر بهخصوص هروئین در افغانستان جلب شد تا بخشی از هزینه های نیروهای آمریکایی و همچنین هزینه های گروههای خشونتگرا و تروریستی در آن کشور تامین شود. تا پیش از سال ۲۰۰۱ آمار معتادان در افغانستان بسیار ناچیز بود و کسانی که در تولید و قاچاق مواد مخدر دست داشتند، صرفا به آن به عنوان تجارت مینگریستند. اما پس از اشغال افغانستان از سوی آمریکا، آن کشور با جمعیت روبه افزایش معتادان روبروست که براساس آمارهای منتشر شده به بیش از سه و نیم میلیون نفر میرسند که از این تعداد، حدود یک میلیون نفر زن و ۳۰۰ هزار نفر نیز کودکان هستند. امروزه افغانستان نه تنها بزرگترین تولید کننده مواد مخدر از جمله هروئین در جهان است، بلکه هر روز بر تعداد معتادان آن نیز افزوده میشود، در واقع امکانات مالی ناکافی و اختلال در درمان موثر معتادان چالش جدی برای حکومت افغانستان در کنار تولید مواد به شمار میرود.
از طرف دیگر، دولت ایالات متحده آمریکا از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۷ موفق به توسعه و اجرای استراتژیهای مبارزه با مواد مخدر شده اما نتایج نشان میدهد، موفقت آمیز نبوده است. آمریکا چهار استراتژی مبارزه با مواد مخدر بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۷ وضع کرده اما اکثر اهداف طراحی شده در آنها خارج از توانایی نهادهای مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده آمریکا بوده و در بسیاری از موارد بلند پروازانه است. در واقع اقدامات مربوط به ریشهکنی کاشت خشخاش و تولید تریاک به اندازه کافی هماهنگ نبوده یا به طور مداوم و ماندگار در همان محلها و مناطق جغرافیایی که در استراتژیها پیش بینی شده بود، اجرا نشده است.
در بهترین شرایط ریشهکنی هرگز به بیش از ۱۰ درصد خشخاش کشت شده در افغانستان نرسید و این امر نشان میدهد تاکید بر ریشهکنسازی مبتنی بر دادههای ضعیف و فرضهای اشتباه بوده است. همچنین تاکید بر ریشه کن سازی اغلب ناشی از کاهش تمایل به کاهش سطح کشت در کوتاه مدت بود و اثرات نامطلوبی را نیز در محصول جوامع روستایی گذاشت. در واقع تلاش برای ریشهکنی اغلب بدون ارزیابی اینکه آیا گزینهای برای معیشتی جایگزین وجود دارد، انجام میشد. این امر باعث شد احتمال همکاری کشاورزان در نابودی محصولات مخدری و روی آوردن به محصولات جایگزین که کشت آن برای کشاورزان سودآورتر از خشخاش و تریاک باشد، کاهش یابد.
در طول تلاش برای بازسازی افغانستان تاکنون، کشت خشخاش با بیش از ۳۴۰ درصد و تولید تریاک با ۱۶۴ درصد افزایش روبرو بوده است. اگرچه در مناطقی آن هم نه به صورت ماندگار کاهش محلی محصول خشخاش رخ داده اما این کاهش یا موقت بوده و یا با افزایش کشت در منطقهای دیگر جبران شده است. در واقع اطلاعات نشان میدهند، رشد کلی کشت خشخاش و تولید تریاک تا حدودی به علت شکست در استراتژیها، طراحیها و اجرای برنامههای مبارزه با مواد مخدر بوده است. با این حال نمیتوان به تنهایی این مورد را در نظر داشت بلکه وجود مشکلات ریشه ای دیگری مانند ناامنی گسترده، فقدان فرصتهای اقتصادی قانونی و حضور محدود دولت در مناطق عمده کشت و تولید مواد، مبارزه با مواد مخدر را در افغانستان با چالش جدی روبرو کرده است.
بنابراین، پس از حدود دو دهه حضور آمریکا در افغانستان تقریباً تمامی برنامههای مبارزه با مواد ایالات متحده آمریکا در افغانستان با شکست روبرو شده است، چرا که اساساً آمریکا و متحدانش نتوانستهاند برنامهای در افغانستان اجرایی کنند که به کاهش بلندمدت کشت خشخاش یا تولید تریاک منجر شود؛ همچنین، موفقیت هر نوع برنامه مبارزه با مواد در افغانستان با بهبود وضعیت داخلی این کشور مانند، امنیت، حضور گروههای شورشی، دولت شکننده، حضور نیروهای خارجی و غیره.. گره خورده است و به عنوان دو ستون مرتبط به هم هستند که باید موازی با هم حرکت کنند. در برخی از مناطق افغانستان که امنیت بیشتر و فرصتهای اقتصادی پایدارتری وجود داشته، برخی از افغانها توانستهاند معیشت خود را از کشت مواد مخدر جدا کنند.
بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع و لینک «کادراس» بلامانع است.