نظریات زیادی امروزه برای شناخت علل اعتیاد افراد مختلف مورد توجه دانشمندان علوم گوناگون قرار دارد. یکی از این نظریات مطرح در حوزه روانشناسی حالات عاطفی آزار دهنده و تنشهای هیجانی را درباره کشش فرد به سوی اعتیاد برجسته میکند. به اعتقاد این دسته از نظریهپردازان افرادی که به لحاظ هیجانی باهوش هستند، فشارهای همتایان و همسالان را درک میکنند و از عهده کنترل هیجانهای خود نیز بر میآیند؛ و در نتیجه در برابر مصرف مواد مقاومت بیشتری نشان میدهند. در مقابل افرادی که از هوش هیجانی[۱] پایین برخوردارند برای مقابله با هیجان های منفی به مصرف مواد روی میآورند. هوش هیجانی مهارت هایی مانند توانایی ارزیابی و ابزار صحیح هیجان (تواناییهای درون فردی)، توانایی ارزیابی هیجان ها در دیگران (توانایی های میان فردی)، توانایی تنظیم موثر هیجان ها و توانایی به کارگیری احساسات برای هدایت رفتار را شامل میشود. بنابراین، هوش هیجانی توانایی شناسایی هیجان های خود و دیگران، تمایز بین آنها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت افکار و اعمال فرد میباشد.
در واقع هوش هیجانی دارای سه مولفه توجه، تمایز و بازسازی خلق است. توجه به معنای توجه افراد به احساسها و بازسازی خلق به معنای استفاده از افکار مثبت، بازسازی خلق منفی و مدیرت هیجان ها برای هدایت رفتار میباشد. افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند در ارزیابی صحیح و ابراز هیجان، تنظیم موثر تجربه های هیجانی و در توانایی به کارگیری احساسات برای هدایت افکار و رفتار مشکل دارند.
هوش هیجانی در مجموع یکی از عوامل فردی موثر در پیشبینی رفتارهای پرخطر است. دیدگاه نسبت به خود یا گرایش به تجربه خود به عنوان موجودی شایسته، مفهوم عزت نفس را نیز پوشش میدهد. استنلی کوپر اسمیت[۲] عزت نفس را ارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی خود میداند. به اعتقاد او عزت نفس چهار عامل میزان احترام و پذیرشی که افراد از سوی دیگران دریافت میکنند؛ میزان تجربه های موفق در زندگی؛ ارزشها و انتظاراتی که بر مبنای آن تجربهها را تغییر میدهد؛ و نحوه پاسخ فرد به از دست دادن احساس ارزشمند بودن خود را در بر میگیرد.
تعامل بین عزت نفس و رفتارهای انحرافی مانند اعتیاد، در دو مرحله شکل میگیرد. در مرحله اول، عزت نفس پایین میتواند علتی برای رفتار انحرافی به حساب آید؛ بدین معنا که عزت نفس با رفتار انحرافی همبستگی منفی دارد. در مرحله دوم، رفتارهای انحرافی همبستگی مثبتی را با عزت نفس نشان میدهند. در واقع جستجو برای تسکین احساس بیارزشی خود فرد را تشویق میکند که به گروه همسالان که دارای رفتار انحرافی هستند بیان میکنند که عزت نفس پایین مستقیماً روی ارتباط نوجوان یا همسالان مصرف کننده مواد تاثیر میگذارد که این موضوع به طور غیر مستقیم، مصرف تفننی مواد را تسهیل میکند.
در مورد تغییر عزت نفس نیز میتوان گفت این احتمال وجود دارد که مصرف گاهگاهی اگرچه به بروز مشکلاتی در زندگی فرد منجر نشده باشد، به دلیل ناتوانی در تنظیم عواطف و حل مشکلات، موجب کاهش اعتماد به نفس شود و این امر حتی میتواند یک فرد مصرف کننده را به سوء مصرف کننده تبدیل کند.
خطر تبدیل شدن به یه سوء مصرف کننده مواد مخدر بر اساس فرمول رابطه بین تعداد و نوع عوامل خطر (مثل نگرشها و رفتارهای انحرافی) و عوامل محافظتی ( مثل، حمایت والدین) بسیار محتمل است؛
تاثیر بالقوه عوامل خطر و عوامل محافظتی با متغییر سن رابطه تنگاتنگی دارد؛ بدین معنا که عوامل خطر و محافظتی با افزایش سن نیز تغییر میکنند. به عنوان مثال، وجود عوامل خطر در خانواده تاثیر بیشتری بر کودک خردسال دارد، در حالی که ارتباط با همسالان دارای سوء مصرف مواد ممکن است یک عامل خطر قابل توجه میان نوجوانان باشد؛
مداخله زودهنگام در بروز عوامل خطر مانند رفتار پرخاشگرانه و عدم کنترل بر نوجوان، اغلب با تغییر مسیر زندگی او به سمت رفتارهای مثبت تاثیر بسیار بیشتری بر مداخلات بعدی خواهد داشت. باید گفت اگرچه عوامل خطر و حفاظتی میتوانند افراد مختلف را تحت تاثیر قرار دهند اما این عوامل بسته به سن، جنس، نژاد، فرهنگ و محیط خانوادگی و اجتماعی فرد میتواند تاثیر متفاوتی داشته باشد.
پینوشتها
[۱]. Emotional intelligence
[۲] . Stanley Coopersmith