موانع فرهنگی و اجتماعی و نقش های «سنتی» زنان و طرد اجتماعی سنگین در صورت مصرف مواد توسط خانواده و جامعه عوامل مهمی هستند که هم در شروع اعتیاد زنان و هم درمان و بهبودی آن باید مورد توجه قرار گیرد. اما نکته مهم در مورد زنانی است که اعتیاد خود را در نتیجه اعتیاد همسر، پدر، برادر و غیره.. تجربه کردهاند آن است که این زنان بیشتر قربانی شرایط زندگی خود بودهاند تا به صورت آگاهانه مصرف مواد را شروع کرده باشند. زنانی که کار نمی کنند یا درآمد ناکافی دارند ، معمولا وابستگی شدیدی به همسران خود دارند و در این شرایط اعتیاد همسر میتواند زنگ خطر جدی برای آنان باشد. علاوه بر این شهرنشینی و صنعتی شدن از عواملی است که همزمان با ورود زنان به محیطهای کاری، اجتماعی و اقتصادی تمایل به مصرف مواد را بیشتر کرده است. با این حال ، با شکستن موانع جنسیتی در بسیاری از کشورها و گسترش خدمات آموزشی و مهارتی در حوزه پیشگیری از اعتیاد و درمان آن و بهبود دسترسی زنان به امکانات بیشتر میتوان امیدوار به درمان زنان معتاد بود.
زنان به عنوان عضو مهم بنیان خانواده و به طور کلی در جامعه باید آموزشهای صحیح و مهارتهای زندگی را فرا بگیرند، اگر آموزشها در مسیری باشد که منجر به توانمندسازی زنان و آگاهی آنها هنگام مواجهه با مشکلات و سختیهای زندگی باشد در آن صورت میتوان امیدوار بود بخش مهمی از آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد کنترل شود. در واقع اعتیاد زنان ریشه در بسترهای خانوادگی دارد؛ به گونهای که بر اساس مطالعات انجام شده اغلب زنان معتاد مجرد درگیر خانوادههای معتاد بودهاند، یعنی یا پدر و برادر معتاد داشتهاند و اکثر زنان معتاد متاهل توسط همسرانشان معتاد شدهاند. زنان بسیاری وجود دارند که تمام تلاش خود را برای درمان شوهر معتاد خود صرف کردهاند ولی در نهایت به دلیل مشکلات متعدد خود نیز معتاد شدهاند.
اکثریت مطالعات نقش شرکای زندگی زنان در شروع مصرف مواد و پس از درمان را بسیار برجسته میدانند. زنان دارای همسران معتاد دارای علائم و نشانه های روانپزشکی مانند، شخصیت ضداجتماعی، افسردگی، استرس و علائم مرتبط با خشونت هستند. در نهایت دو عامل اختلال خوردن و نوشیدن به طور غیرمستقیم در گرایش زنان به اعتیاد مطرح می شود. اختلالهای خوردن مانند پرخوری یا بیاشتهایی در نتیجه درونی شدن شخصیت اعتیادآور مانند احساس ناسازگاری، شخصیت ضداجتماعی، عدم اعتماد به نفس و اطمینان به دیگران و… اگر به اعتیاد منجر نشود، میتواند اختلال های اعتیادآور مربوط به پرخوری، قمار، بازیهای یارانهای و اینترنت را به وجود آورد.
اثرات بلند مدت سوءمصرف مواد در زنان برای خانواده و جامعه بسیاری از محققان را بر آن داشته تا به دنبال بررسی علل گرایش زنان به سوء مصرف مواد باشد. در این میان عوامل خطر مانند مشکلات مرتبط با اضافه وزن، گرایش جنسی، سابقه سوء مصرف، خشونت شریک زندگی و اختلال شناختی باعث شده تا نقش خانواده به عنوان عامل مهمی در توسعه و پیشگیری شرایط اعتیادساز برجسته شود. بررسی مشکلات مرتبط با اعتیاد زنان و خانواده آنها، با دو عامل مهم روبروست.
وجود یک خانواده معتاد که در آن ثبات عاطفی و روانی وجود ندارد، یکی از عوامل مهمی است که میتواند به اعتیاد زنان منجر شود. مکانیزم این اثر شامل فرایند ژنتیکی و محیطی است. بر اساس تحقیقات کودکان دارای والدین معتاد به طور ژنتیکی در معرض خطر ابتلاء به آلرژی و مصرف مواد قرار دارند. به عنوان مثال سیگار کشیدن مادر نسبت به پدر فاکتور اصلی گرایش زنان به سیگار است. همچنین افراد معتادی که دارای سابقه خانوادگی هستند، وابستگیشان به مصرف مواد بیشتر و مشکلات روانشناختی پیچیده تر دارند.
چهار فرایند استرس، افسردگی، تروما (ضربه روحی) و محرومیت از مهمترین عوامل شروع اعتیاد در زنان است. این چهار فرایند سیستماتیک میتوانند مسئول اعتیاد یا مشکلات روانشناختی باشد که منجر به اعتیاد اعضای خانواده و زنان شود. به عنوان مثال اختلافات خانوادگی و جدایی از متغییرهایی است که در خانوادههای ناکارآمد میتواند به اعتیاد منتهی شود. به توجه به نظریههای رفتاری بعضی از این مکانیسم ها می تواند به دلیل یادگیری مشاهدات در یک خانواده باشد. تحقیقات نشان میدهد افرادی که در آینده به سوء مصرف سیگار و مواد روی میآورند، اغلب اختلالهای خانوادگی مانند از دست دادن، ضعف، اختلاف و جدایی والدین تا قبل از یازده سالگی را تجربه کردهاند. همچنین مشخص شده اثر اختلافات خانوادگی در ابتلاء زنان به اعتیاد بیشتر از مردان است.
همچنین والدین باید مهارتهای زندگی اجتماعی را مانند آموزش «نه گفتن»، اعتماد به نفس، سازگاری محیطی، انتخاب دوستان و… را آموزش دهند و همین امر نقش مهمی در ایجاد و محافظت از خطر ابتلاء به اعتیاد بر عهده دارد. سردی روابط والدین و جدایی والدین دو عامل بسیار مهم در ارتباط با مصرف مواد است. سردی و جدایی والدین به عنوان آسیبی اجتماعی، آثار روانی نامطلوبی بر روی زوجین و فرزندانشان میگذارد.
بر اساس اطلاعات موجود، مصرف انواع مواد توسط زنان، مشکلات و پیامدهای خاصی را به دنبال دارد که برخی از آنها برای هر دو جنس مشترک و برخی اختصاص به زنان دارد. تقریباً اختلال در تمام حوزههای زندگی به عنوان یک نتیجه همبسته از مصرف مواد و مشکلات روانی، اجتماعی و اقتصادی ذکر میشود. همچنین کیفیت زندگی یکی از شاخصهای مهم سلامت روان است که در زنان مبتلاء به اعتیاد حکایت از ناکافی بودن این شاخص دارد. از این رو فرزندان زنان معتاد و به طور کلی خانواده معتاد در معرض خطر بدرفتاری و توسعه مشکلات هنجاری و روانی مربوط به اعتیاد والدین خود قرار دارند. امروزه نقش مهم زنان در خانواده و جامعه روشن است، خانواده به عنوان اولین نهاد جامعهپذیری که فرد در آن متولد و رشد مییابد نقش مهمی در امر آموزش و پرورش فرد دارد.
پژوهشها نشان می دهد که تعداد قابل توجهی از زنان بعد از طلاق نسبت به آینده ناامید بوده و احساس اضطراب، دلتنگی و اندوه میکنند. در اغلب خانوادههای طلاق، فرزندان به ویژه دختران، از منزل و مدرسه فرار میکنند و ضمن جذب باندهای انحراف، به ارتکاب جرائم مختلف از جمله اعتیاد روی میآورند. طلاق و جدایی از همسر همچنین اثرات سوء و ناگواری به ویژه برای زن بر جای میگذارد؛ به گونهای که ممکن است به اعتیاد روی آورد. اعتیاد مادر خانواده به مواد ، علاوه بر آسیبهای جسمی و روانی که برای خود مادر در پی دارد، موجب تزلزل نظام خانوادگی و عدم انجام وظایف مادری و همسری از سوی او میشود. اغلب فرد معتاد بیعاطفه، خودخواه و دارای شخصیت نامتعادل و ناموزون است. این خصوصیات برای یک زن که نقش مادر در خانواده را برعهده دارد سازگار نیست. زن معتاد به خاطر وابستگی که به مواد مخدر پیدا میکند، اولویتهایش تغییر یافته و به جای توجه به تربیت فرزندان و تحکیم نظام و چهارچوب خانواده، هر لحظه به تهیه مواد مخدر و مصرف آن میاندیشد و دیگر جایی برای تدبیر امور خانواده و ساماندهی به آن به عنوان مدیر داخلی خانه باقی نمیگذارد.
بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است.
یک نظر
تعقيب: سیاست مخدری ترکیه در افغانستان | کادراس