برخی از زنانی که مصرف کننده مواد پرخطر هستند با آسیب و خشونت بیشتری روبرو میشوند. این گروه شامل زنان باردار، اقلیت های قومی، زنان محکوم به تجارت جنسی، زنان زندانی و زنان درگیر در قاچاق مواد مخدر هستند. ویژگی مشترک این زنان در تجربه خشونت و آسیب متعاقب آن و به طور ویژه تجربه خشونت خانگی خلاصه میشود. تجربه نشان داده است زنانی که مواد مصرف میکنند بیشتر از مردان دچار اتفاقات آسیبزا مانند تجاوز جسمی و جنسی و آزار در کودکی بودهاند و ممکن است حتی در معرض خشونت شریک زندگی خود قرار داشته باشند. این گروه از زنان نیاز به مداخلات جسمی و روحی و مداخلات چندبخشی در جهت ارائه خدمات بهداشتی و روانی دارند. بر اساس مطالعات، تقریباً نیمی از مصرف کنندگان مواد چند ماده مصرفی را تجربه کردهاند و همین موضوع اختلالات بهداشت روان آنها مانند اضطراب، افسردگی، روانپریشی و غیره را پیچیدهتر کرده است. برای کمک به بهبودی این دسته از زنان معتاد نیاز است تا همزمان با استفاده از یک رویکرد چند رشتهای و با همکاری متخصصان از درمان دارویی و مشاورههای مربوط به حوزه بهداشت روان استفاده شود.
زنان مصرف کننده مواد از نظر زمینههای ایجاد کننده اعتیاد، دلایل مصرف مواد و نیازهای روانی- اجتماعی خود با مردان معتاد تفاوت دارند. به ویژه از آنجا که نگاه جامعه به زنان معتاد در مقایسه با مردان معتاد، متفاوت است، احتمال بیشتری وجود دارد که زنان وابسته به سوء مصرف مواد بیشتر از مردان دارای اختلالات مصرف مواد در معرض برچسبهای اجتماعی قرار گیرند. این امر بهویژه زمانی اهمیت دوچندان مییابد که بدانیم به لحاظ فیزیولوژیک که مرتبط با جنسیت است، زنان مقاومت کمتری نسبت به مردان در برابر آسیبهای ناشی از مصرف مواد مخدر دارند و همچنین مدت زمان اعتیاد و وابستگی کامل آنان از زمان اولین مصرف بسیار کوتاهتر از مردان است. در عین حال بهدلیل ویژگیهای جنسیتی مثل مشکلات جسمی و عدم حمایت همسر و خانواده آنها، درمان بسیار دشوارتر است.
با وجود اینکه شیوع اختلالات مصرف مواد مخدر بهطور کلی در بین زنان کمتر از مردان است اما زنانی که مبتلا به اختلال مصرف مواد مخدر هستند، در معرض آسیبپذیری بالایی قرار دارند.۱۱۶ در وهله اول، زنانی که مبتلا به اختلال مصرف مواد مخدر هستند، در مقایسه با مردان، احتمالاً بهطور همزمان مبتلا به یک یا چند اختلال روانپزشکی دیگر نیز هستند. بهعنوان مثال، در مطالعه انجام شده بر روی ۲۲۶ زنی که در پنج کشور مختلف اروپا (اتریش، ایتالیا، لهستان، اسپانیا و پادشاهی بریتانیا و ایرلند شمالی (اسکاتلند)) مصرفکننده مواد مخدر تزریقی بودند، ۸۷ درصد اختلال روانپزشکی همزمان دیگری نیز داشتند (عمدتاً افسردگی، اختلال وحشت و اختلال استرس پس از سانحه)؛ و ۶۸ درصد در ۱۲ ماه گذشته در روابط فعلی یا روابط صمیمی اخیر خود خشونت بین فردی را تجربه کرده بودند. دوم، زنان از نظر سلامت جنسی و تولید مثل، و همچنین تجربه خشونت جنسی، بهویژه در محیطهای در معرض فقر و مصرف مواد مخدر، با خطرات خاصی روبرو هستند. پژوهشی که در دهلی انجام شد، نشان داد که زنانی که مواد مخدر تزریق میکردند، به دلیل عدم تعادل جنسیتی و دشواری در تحمیل خواستههای خود که میتواند منجر به محدودسازی توانایی آنها در جهت اقدامات لازم و افزایش خطر مواجهه با خشونت شود، در استفاده مناسب از داروهای ضد بارداری با دشواری روبرو بودند.
زنانی که شریک زندگی آنها نیز مبتلا به اختلال مصرف مواد مخدر است، ممکن است علاوه بر پیامدهای اعتیاد خود، از پیامدهای اعتیاد همسر نیز رنج ببرند. بهعنوان مثال، در پژوهشی که میان زنان دارای شریک زندگی بودند که به دلایل مرتبط با مواد مخدر زندانی شده بودند، نشان داد زنانی که «به حال خود رها شده بودند»، شاهد کاهش چشمگیر منابع مالی خود بودهاند که موجب سوق دادن آنها به انجام فعالیتهای خارج از خواست و ارادهشان در ازای دریافت پول شده بود.
همچنین، زنانی که مادر هستند، به دلیل اینکه رفاه فرزندان آنها نیز میتواند تحت تأثیر مصرف مواد آنها قرار گیرد، در معرض آسیبپذیری مضاعف قرار دارند. بهطور خاص، شواهدی وجود دارد که احتمال از دست دادن حضانت کودک در میان زنانی که مواد روانگردان مصرف میکنند، با جایگاه اجتماعی-اقتصادی پایین و مورد بازخواست دستگاه عدالت کیفری (سابقه مشکلاتی با پلیس، یا سابقه حبس) قرار گرفتهاند، ارتباط وجود دارد.۱۲۲ این مسئله ممکن است تأثیرات انباشت فشار روانی و مشکلات در مادرانی که مواد مخدر مصرف میکنند و بهطور همزمان با مشکلات اجتماعی-اقتصادی یا کیفری درگیر هستند را منعکس کند؛ که در مجموع، مانع تواناییهای فرزندپروری آنها میشود. در نهایت، به دلیل نیازهای متناقضی مانند فقدان خدمات کافی مراقبت از کودک در مراکز بهداشت، یا ترس از دست دادن حضانت کودک، مادر بودن میتواند احتمال در درمان موفقیتآمیز اختلالات مصرف مواد مخدر را کاهش دهد.۱۲۳
در سطح جهان زنان اشتغال و درآمد پایینتری نسبت به مردان دارند و بنابراین بار اقتصادی درمان اعتیاد برای آنها نیز سنگینتر خواهد بود. همین موضوع میتواند مانعی برای دسترسی به خدمات درمانی باشد، خدماتی که بخش مهمی از آنها توسط دولت تامین نمیشود و کمبود پوشش بیمهای وجود دارد و در واقع زنان برای دسترسی به درمان به حمایت مالی نیز نیاز دارند. به طور کلی مداخلات اثربخش در حوزه درمان اعتیاد زنان باید با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی آنها انجام شود؛ مداخلاتی که شامل آموزش و پرورش، تقویت مهارتهای زندگی، اشتغال و مسکن باشد میتواند اثر طولانی و ارزشمندی داشته باشد. باید در نظر داشت برای حل مشکلات زنان در حوزه اعتیاد نیاز به مداخلاتی جامع است که طیف وسیعی از خدمات بهداشتی و اجتماعی را پوشش دهد و البته ضروری است تا این خدمات با نیازهای آنها نیز مطابقت داشته باشند.