جمعه , ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

ارتباط نابرابری و اعتیاد

 

گزارش پیش رو شامل دو بخش است. بخش اول نگاهی است به یکی از گزارش های منتشر شده در «پروژه Negotiate» [برنامه پژوهشی که درمورد وضعیت جوانان اروپایی و نابسامانی های اشتغال و بویژه اشتغال اولیه جوانان تحقیق می کند] و گزارش دوم سعی می کند مبانی انتشار این گزارش ها را تبیین کند. گزارش اول با بررسی وضعیت اشتغال و مصرف مواد در کشورهای اروپایی، بین پدیده بیکاری و مصرف مواد ارتباط معناداری می بیند. گزارش دوم در مورد آخرین کتاب دو جامعه شناس بریتانیایی ریچارد ویلکینسون  و کیت پیکت به نام «وضع روحی»  است که مبانی روش شناسی گزارش اول را بیشتر توضیح می دهد. این کتاب بروشنی نشان می دهد چرا مسائل اجتماعی را باید با لنز برابری فهمید و هرگونه تلاش روان شناسی/رفتارشناسی برای درمان مشکلات روحی روانی مردم بدون در نظر گرفتن وضعیت برابری ره به جایی نخواهد برد.  با تمرکز بر همین مفهوم برابری است که می توان روند روبه افزایش بحران های اجتماعی از قبیل اعتیاد، روسپی گری، زندان، جرائم و قمار و …بهتر فهمید.

گزارش ١: ارتباط بحران اقتصادی و مصرف حشیش در بین جوانان اروپایی

پروژه تحقیقاتی «Negotiate»  وابسته به برنامه افق ۲۰۲۰ اروپا، با اتکا به تحقیقات صورت گرفته توسط دو پژوهشگر اسپانیایی در دانشکده «اقتصاد و برابری» دانشگاه گیرونا، اعلام کرد، شرایط وخیم اقتصادی بازار کار اروپا بر مصرف مواد قانونی و غیر قانونی توسط جوانان بزرگسال تاثیر داشته است. هفتمین گزارش کاری «Negotiate» با عنوان :« تاثیر بحران اقتصاد بر مصرف مواد :جوانان در اروپا-بیکاری، مواد و گرایش های جوانان اروپا»  بر ارتباط میان این دو پدیده تاکید کرد. در این تحقیق به همت سارا آیلون گاتنائو و ناتالیا فریرا، نشان داده شده است که تعییراتی در الگوهای مصرف مواد و گرایش نسبت به مواد در بین جوانان بیکار بعد از رکود بزرگ اقتصادی در اتحادیه اروپا ۲۰۰۸ رخ داده است. این تحلیل برمبنای داده هایی است که از ۲۸ کشور اروپایی و با مطالعه بروی گروه جمعیتی ۱۵ تا ۲۴ سال بدست آمده است. این مطالعه دریافته است که مصرف حشیش و «مواد جدید» بطور مستقیمی با افزایش بیکاری در ارتباط است. برای مثال، رشد ۱ درصدی بیکاری منطقه ای با افزایش حدودا ۰٫۷ درصدی کسانی که اعلام کرده اند یکبار حشیش را پیش از طرح پرسش مصرف کرده اند، ارتباط دارد.

این مطالعات در عین حال نشان می دهد، نرخ بیکاری بیشتر در میان جوانانی که گمان می کنند دسترسی به موادی مثل اکستازی، کوکائین و هروئین سخت است، می تواند بالاتر باشد. با این حال هیچ ارتباطی میان تغییرات در نرخ بیکاری و برداشت جوانان از خطرات مصرف مواد اثبات نشد. با توجه به تحقیقات صورت گفته بر جوانان اروپایی، زمانی که وضعیت اقتصادی رو به وخامت بگذارد، سیاست های مبارزه با مواد باید بر کاهش فقر، بیکاری و نه صرفا سخت گیری های بیشتر بر مصرف کننده مواد متمرکز شود.   

نابرابری و مصرف مواد: یافته ها نشان می دهد در جوامع نابرابر، مصرف مواد شیوع بیشتری دارد. سومصرف موادی همچون کوکائین، ماریجوانا و هروئین از این دسته بوده اند.

بخش ٢. ارتباط نابرابری و مصرف مواد

سابقه تحقیقات دانشگاهی در مورد تاثیر نابرابری بر مشکلات اجتماعی و بطور خاص توانایی قدرت خرید با بروز نابرابری های اجتماعی از قبیل طول عمر، سواد، مرگ و میر نوزادان، خودکشی،زندان، بارداری نوجوانان، چاقی و البته مصرف مواد و الکل به دهه ۱۹۷۰ بر می گردد.

با این حال بعد از انتشار پژوهش های ریچارد ویلکینسون و کیت پیکت، حوزه مطالعات اجتماعی نابرابری و ارتباط آن با مسائل اجتماعی از قبیل اعتیاد، جرم، چاقی، قمار و روسپی گری وارد مرحله جدی تری شد. نابرابری چه به عنوان شاخص نابرابری درآمدی و چه با در نظر گرفتن شاخص های ترکیبی از موقعیت های افراد در کنار نابرابری درآمدی همانند فقر قابلیتی،از مفاهیمی بود که برای توصیف زمینه های بروز اعتیاد بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار گرفت. در واقع نابرابری های درآمدی گسترده و جنبش های اجتماعی مثل «وال استریت» توجه عمومی به مساله فقررا به عنوان علت العلل نابسامانی های اجتماعی بسیار برجسته کرد.

موازی با بحران های فراگیر اقتصادی بعد از ۲۰۰۸، پژوهش هایی که بر فهم آسیب های اجتماعی از منظر فقر تمرکز می کردند نیز راه خود را در میان ادبیات «اعتیاد پژوهی» بیش از هر زمین دیگری بازکرد.

واقعیت مورد توجه پژوهشگران فوق این است که پاسخ افراد جامعه به نابرابری ها و قرار گرفتن در قعر سلسله مراتب اجتماعی، عمیقا قابل توجه است و می تواند ما را در فهم گسترش پدیده اعتیاد راهنمایی کند. احساس نابرابری و طردشدگی کلیدواژه هایی هستند که تصاویر روشنی از موقعیت های فرادست/فرودست اجتماعی  بدست می دهد، همان موقعیت هایی که پدیده اعتیاد در درون و در متن آن اتفاق می افتد.

این دو محقق انگلیسی ویلکینسون و پیکت دریافتند که نه تنها خشونت، یا وضع سلامتی که تقریبا همه مشکلات اجتماعی بطور خاص در جوامع نابرابر تر شیوع بیشتری دارند: بیماری های روانی، اعتیاد، چاقی، فروپاشی خانواده،زندان و فرصت های نابرابر و فقر و کار کودکان عمدتا در جوامع نابرابرتر شیوع بیشتری دارد. تاثیرنابرابری فقط به فقر خلاصه نمی شود: بخش مهمی از تحقیقات متاخر نشان می دهد، نابرابری ساخت اجتماعی کل جامعه را هدف می گیرد.  ایشیرو کاواکی که به عنوان یکی از پیشگامان اولیه تحقیقات بررسی تاثیرات اجتماعی نابرابری، از او یاد می شود تاکید می کند که تاثیرات نابرابری را باید در زمره آلاینده های اجتماعی در نظر گرفت. مشکلات نابرابری و اجتماعی در جوامع نابرابر بین دو تا ده برابر جوامع برابر شیوع دارد. حتی الگوی نابرابری در سطح ملی کشورها و در میان استان ها و ایالات مختلف نیز بسیار قابل اهمیت بوده است. مثلا سطوح نابرابری و مشکلات اجتماعی در میان استانهای مختلف چین نیز ،الگوی نابرابری و ارتباط مستقیم آن با مشکلات اجتماعی را تایید می کند. محققان در این پژوهش نشان داده اند که روابط اجتماعی، ناامنی در باره موقعیت اجتماعی و اینکه ما به چشم دیگران چگونه ایم؟ یا مردم ما را چگونه قضاوت می کنند؟ تاثیرات مهمی بر سطح استرس، توانایی های شناختی و احساساتی ما می گذارد. تا پیش از این معمولا ارتباطی میان نابرابری های درآمدی و وضعیت روان شناختی بطور کلی در سطح اجتماع صورت نمی گرفت. اما تحقیقات اخیر بخوبی نشان میدهد که این فاصله و ارتباط تا چه میزان ارتباط علی با هم دارند. نابرابری همواره تهدیدی علیه زندگی خانوادگی بوده است و این تاثیر به محیط های وابسته به خانواده نیز سرایت می کند؛به این معنی که نابرابری بیشتر در خانواده با موارد بیشتری از کودک آزاری و زورگویی در مدارس هم مرتبط بوده است.

در کشورهایی که وضعیت نابرابری بدتر است، مسائل اجتماعی و بهداشتی نیز به مراتب دارای مشکلات بیشتری است

تحقیقات ویلکینسون و پیکت نشان می دهد نابرابری با مصرف بیشتر مواد هم مرتبط بوده است. استفاده از هروئین، ماریجوانا و اوپیوئید در جوامع نابرابر معنایی بیش از ارتباط اتفاقی یا هر توصیف دیگری دارد. این دو محقق نشان می دهند، از ترکیب آمارهایی که دفتر مقابل با جرم و مواد سازمان ملل در خصوص مصرف مواد و افزایش جرم منتشر کرده است، می توان به شاخص واحدی رسید که نشان دهنده ارتباط میان نابرابری با مصرف اوپیوئید، اکستازی، آمفتامین و حشیش است. در نتیجه می توان با اطمینان گفت که شیوع مصرف مواد در جوامع نابرابر تر متداول تر است. حتی این نسبت در میان ۵٠ ایالات خود امریکا نیز میان نابرابری، مصرف بیشتر مواد و بالا بودن میزان مرگ و میر برقرار است. 

نرخ شیوع بیماری های روانی نیز در جوامع نابرابرتر از فراوانی بیشتری برخوردار است. این مطالعه بطور خاص بروی دو بیماری شیزوفرنی و افسردگی تمرکز داشته است و یافته های تکمیلی نشان دهنده این است که رتبه بندی درآمدی مولفه پیش بینی کننده به مراتب بهتری برای پیش بینی رو به وخامت رفتن بیماری های دیده شده است و از میزان مطلق درآمدها به مراتب گویا تر است.

تقویت زندگی اجتماعی همواره روبروی این مانع مهم قرار دارد که مردم نمی توانند به هم نزدکی شوند، یخ های رابطه بواسطه این برداشت که بعضی مردم مهمترند، یا ارزش بیشتری دارند تبدیل به یک اضطراب اساسی در مورد نحوه قضاوت و رفتار مردم با ما می شود. بروز این حس یا برداشت بروشنی نشان می دهد که «احساس نابرابری» تا چه میزان می تواند مخرب اعتماد به نفس، مخرب ارتباطات اجتماعی و در یک کلام از بین برنده سرمایه اجتماعی باشد. در وضعیت نابرابری، در عین حال که جامعه از یک سوی خط به تماشای نابرابری نشسته است و اضطراب و افسردگی میان شهروندان اش موج می زند، از سوی دیگر موجی از خود شیفته گری این نابرابری را تکمیل می کند. در یافته های اخیر نابرابری های اقتصادی اساسا بیشتر مورد توجه قرار گرفته است چرا که نابرابری فرصت بهبود اقتصادی را از بین می برد و گردش رونق اقتصادی را تقریبا محال و زمینه را برای بروز بحران آماده تر می کند. صندوس بین المللی پول کاهش نابرابری و تقویت رشد اقتصادی را دو روی یک سکه می داند و تجویز سیاست های رشد بدون توجه به نابرابری های فزاینده را تقریبا ناقص می داند. از همه مهتر اینکه نابرابری دارای یک اثر محیطی  و موضوعی محیطی است. نابرابری به رقابتی شدن محیط، مصرف گرایی بیمارگون و افزایش بدهی های فردی می انجامد.

در بریتانیا برپایی هیات های بررسی برابری (the fairness commissions) راه جدیدی است که حکومتهای محلی برای بررسی نابرابری و چگونگی کاهش نابرابری آن را در پیش گرفته اند. نکته مهم دشواری هایی است که بر سر رفع نابرابری ها بویژه نابرابری در درآمد و پرداخت با دهک های بالای جامعه وجود دارد. آنچه مهم است اینکه، سیاست مداران باید بدانند کاهش نابرابری به بهبود وضعیت روحی/روانی کل جامعه متصل است.

دو متخصص اپیدمولوژیست ریچارد ویلکینسون و کیت پیکت با استدلال های شگفت انگیزی با هشدار به سیاست گذاران، پیگیری سیاست های رشد اقتصادی را بدون توجه به مساله نابرابری زمینه ساز بحران هایی تبیین می کنند که امروز با فقر، اعتیاد، چاقی و قمار آنها را باز می شناسیم. با وجودی که شاهد افزایش ثروت در اقتصادهای بزرگ هستیم، اما همه می دانیم که چیز مهمی درست کار نمی کند. چرا که برغم پیشرفتهای اقتصادی، حتی در جوامع ثروتمندتر، نابرابری بشدت شکل همه گیری پیدا کرده است. در این همه گیری، نوعی از اپیدمی اعتیاد، فقر، خشونت، چاقی، قمار، بارداری های ناخواسته نوجوانان و زندان را می بینیم. اپیدمی نابرابری به تخریب روابط بین فردی و حتی در بین طبقات و نه صرفا در میان فرودستان منجر شده است. نابرابری به نوعی دارای اثرات فروپاشی عمومی اجتماعی بوده است. نابرابری زندگی های ناسالم تر، غمگین تر و کوتاهتری را رقم زده است. ویلکینسون و پیکت با بررسی نزدیک به ۲۰۰ مطالعه آماری از منابعی همچون سازمان ملل، بانک جهانی، سازمان بهداشت جهانی و اداره آمار امریکا، دست به ساختن بانک شواهدمحوری زده اند که دیگر تقریبا انکار تاثیر نابرابری در این برحان های اجتماعی غیر ممکن است. این بانک داده ها شامل مجموعه ای از گراف های متعدد است که الگوهای افزایش نابرابری و به موازات آن افزایش جرائم، اعتیاد، زندان، چاقی و …نشان می دهد. در مورد همه شاخص های کیفیت زندگی، رفاه و محرومیت ارتباط مستقیم و قوی میان سطح نابرابری اقتصادی کشورها و نتایج اجتماعی این نابرابری ها وجود دارد. در این میان، معمولا ژاپن و کشورهای اسکاندیناوی به عنوان کشورهایی که کمترین مواجه با نابرابری ها را ثبت کرده اند و امریکا، بریتانیا و پرتغال دارای بیشترین نابرابری ها و اروپای غربی، کانادا و استرالیا در جایی میان این دو قطب قرار دارند. این وضعیت هیچ ارتباطی با کل ثروت و حتی میانگین درآمد ندارد. امریکا یکی از ثروتمندترین ملل و از این رو میانگین درآمد در این کشور یکی از بالاترین معدل های درآمدی است. با این حال در مقایسه با طول عمر در کشورهای پیشرفته، طول عمر در امریکا بسیار پایین، سطح خشونت  بویژه قتل غیر قابل مقایسه است. تحلیل ویلکینسون و پیکت نشان میدهدف نابرابری نه تنها فقرا که کل جامعه را هدف می گیرد.

ارتباط میان نابرابری و بیماری، اعتیاد، فقر، چاقی، زندان، بارداری در نوجوانی و خشونت به اندازه ای است که تصادفی بودن آن در هر بعدی قویا می تواند رد شود. این دو نویسنده جوامع نابرابر را جوامع فاقد کارکرد هم توصیف کرده اند. این توصیف در پاسخ به ادعاهای ریچارد لایارد بوده است که در کتاب «خوشبختی تزار» بوده است که معتقد است شرایط بد روحی بسیاری از بریتانیایی ها را می توان با درمانهای رفتاری شناختی رفع و رجوع کرد. مصرف گرایی، انزوا، بیگانگی، تنهایی اجتماعی و اضطراب همه اشکالی از نابرابری است و اساسا موضوعی برای مدیریت و کنترل رفتار شخصی که بتوان برای آن نسخه های روان شناسی و رفتارشناسی ارائه داد. از نتایج فرعی کتاب ویلکینسون و پیکت این است که نابرابری ساختاری هر روز تعداد بیشتری از مردم را درگیر مشکلات روحی و روانی می کند و مشکلات روحی برخلاف ظاهر کاملا شخصی شان بیش از هر زمان دیگری نتیجه «اختلال کارکردی» نهادها هستند.

 تفاوت های مهم سیاستگذاری در ژاپن و سوئد در اختصاص سهم بیشتر از بودجه عمومی برای سلامت و رفاه مردم بوده است. موضوعی که هرگز به عنوان «هزینه» بر بودجه عمومی دولت دیده نشده است در نتیجه وضعیت سلامت عمومی بطور کلی در هر دو کشور بسیار قابل قبول تر از تجربه بریتانیا و امریکاست. با این حال بالا بودن نرخ خودکشی در این دو کشور به تفسیر این دو متخصص می تواند به این امر مرتبط باشد که در حالی که حمایت های اجتماعی بالایی صورت می گیرد و افراد هنوز با مشکلات روحی روبرو هستند، هیچ کسی را جز خود مسئول وضعیت بغرنج خود پیدا نمی کنند و از این رو خودکشی دارای نرخ بالایی است.

 

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است

همچنین ببینید

جستاری کوتاه در گزارش جهانی مواد مخدر ۲۰۲۳

دفتر مبارزه با جرم و مواد سازمان ملل متحد به مانند هر سال اقدام به …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.