«جنگ با مواد» امروزه تقریباً فراگیرترین و رایجترین روشی است که در جهان از سوی دولتها برای «مقابله با عرضه» مواد غیرقانونی به کارگرفته میشود. با وجود اینکه در ۳۰ سال گذشته این سیاست از زیر حملات و انتقادات دو جبهه تحت عنوان «آزادسازی – قانونیسازی» و «پیشگیری – کاهش تقاضا» از سوی دیگر بوده، اما از خود جان سختی نشان داده و هنوز مجموعه سیاستهای مقابله با عرضه «جریان اصلی» سیاست مخدری در بیشتر کشورهای جهان را تشکیل میدهد. در نوشتار حاضر به بررسی ریشههای این سیاست میپردازیم.
اگرچه سیاستهای منعگرایانه، کیفری و جرمانگارانه نسبت به انواع مواد مخدر و نیز مصرف آن پدیدهای تقریباً ۲۰۰ ساله است، اما مفهوم «جنگ با مواد» برای نخستین بار از سوی دولت ایالات متحده در دهه ۱۹۷۰ به کار گرفته شد. اما امروزه این سیاست به دلیل هزینههای مالی و افزایش شدید خشونتها در کشورهای مختلف از سوی کارشناسان و قانونگذاران زیر سوال رفته و برخی میپندارند که منافع بالقوه آن به مضراتش نمیارزد.
«ریچارد نیکسون»، رئیس جمهور وقت آمریکا در اوایل دهه ۱۹۷۰ رسماً جنگ با مواد را برای ریشهکنی مصرف مواد غیرقانونی آغاز کرد. او در سال ۱۹۷۱ به کنگره آمریکا گفت: «اگر ما تهدید ناشی از مواد را از میان نبریم، این تهدید بهزودی ما را از بین خواهد برد و من نمیخواهم این راه را بپذیریم.»
در چند دهه بعدی، به ویژه در دوره ریگان اقدامات نظامی و پلیسی جهانی علیه مواد مخدر افزایش محسوسی یافت. اما در این فرایند شاهد پیاندهای ناخواستهای نیز (نظیر تشدید خشونتورزی در سراسر جهان و افزایش قابل توجه شمار زندانیان در آمریکا) بودیم. باوجود اینکه این سیاست در زمینه کاهش دسترسی به مواد و سطوح سوء مصرف مواد موفقیت نسبی به دست آورده، اما نقصهای یاد شده باعث شده تردیدهایی جدی درباره به صرفه، بازدارنده و کارآمد بودن آن به وجود بیاید.
وقتی نیکسون جنگ با مواد را آغاز کرد، گسترش شیوع مصرف مواد در این کشور هنوز دچار رویکردهای احساسی بود و برداشتی عقلانی از آن میان نخبگان وجود نداشت. در دهه ۱۹۶۰ مصرف مواد (تا حدی درنیجه جنبش ضدفرهنگ گرایی) بیش از پیش عمومیت یافته و رایج شده بود. بسیاری از آمریکاییها دچار این برداشت شده بودند که مصرف مواد تهدیدی جدی برای کشورشان و جایگاه اخلاقی آن است.
در طول چهار دهه گذشته، آمریکا بیش از ۱ هزار میلیارد دلار صرف جنگ با مواد کرده است. اما این سیاست سرکوبآمیز موفق نشده برخی از اهداف اولیه خود را محقق سازد: اولاً بااینکهمصرف مواد همچنان یک مسئله جدی در آمریکاست. جنگ با مواد رشتهای از پیامدهای ناخواسته منفی را نیز به همراه داشته که از میان آنها می توان به چند برابر شدن کار نظام عدالت کیفری در آمریکا از یکسو و تشدید خشونت مرتبط با مواد مخدر در جهان اشاره کرد.
نیکسون در حالی جنگ مدرن با مواد را بهراه انداخت که آمریکا تاریخی از تلاش برای کنترل مصرف برخی مواد را تجربه کرده است. در سده بیستم قوانین بسیاری برای محدود کردن تولید و فروش مواد وضع شدند. همچنین برخی از نقاط این تاریخ صبغه نژادی یافته و این تصور به وجود آمده که برخی اقدامات در جریان این جنگ در واقع با هدف کنترل جماعتهای اقلیت انجام شده و این سیاست نسبت به آنها سختگیرتر بوده است.
در واکنش به شکستها و پیامدهای ناخواسته جنگ با مواد، بسیاری از کارشناسان و مورخان خواستار اصلاح سیاست مخدری شدهاند: تأکید بیشتری بر پیشگیری از اعتیاد، ترک اعتیاد و جرمزدایی از مواد غیرقانونی فعلی شده و حتی برخی خواستار قانونی سازی همه انواع مواد شده اند. اکنون سیاست جنگ با مواد با سوال اساسی زیر روبهروست: خطرات و هزینههایی که جنگ با مواد به همراه می آورد بیشتر است یا منافعی که در پی دارد؟
بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «کادراس» بلامانع است